«برج و میدان»؛ نیل فرگسن؛ ترجمه زهرا عالی؛ نشر نو پشت صحنه جهان چه خبر است؟

دکترعلی غزالی‌فر *، گروه کتاب الف،   4000627001

به چه چیزی علاقه دارید؟ اقتصاد، سیاست، فلسفه، جامعه‌شناسی، علم، رفتار سازمانی، تاریخ، فرماسونری، مدیریت، اینترنت، بحث‌های شیرین خاک‌برسری، دوران باستان، دوره معاصر، قرون وسطا، مدرنیته، ادبیات، شبکه‌های اجتماعی یا چه؟ به همۀ این‌ها علاقمندید؟ خب پس این کتاب را حتماً بخوانید

«برج و میدان»

(جدال سلسله‌مراتب و شبکه بر سر قدرت جهانی)

نویسنده: نیل فرگسن

مترجم: زهرا عالی

ناشر: نشر نو، چاپ دوم 1399

824 صفحه، 168000 تومان

 

*****

 

به چه چیزی علاقه دارید؟ اقتصاد، سیاست، فلسفه، جامعه‌شناسی، علم، رفتار سازمانی، تاریخ، فرماسونری، مدیریت، اینترنت، بحث‌های شیرین خاک‌برسری، دوران باستان، دوره معاصر، قرون وسطا، مدرنیته، ادبیات، شبکه‌های اجتماعی یا چه؟ به همۀ این‌ها علاقمندید؟ خب پس این کتاب را حتماً بخوانید. اگر به واقعیت علاقه دارید، این کتاب را بخوانید. اگر به تخیل هم علاقه دارید، باز هم این کتاب را بخوانید. البته عنوان و شکل و شمایلش چیزی را نشان نمی‌دهد، ولی بله؛ این کتاب دربارة همه چیز است.

معرفی یک کتاب 700 صفحه‌ای آسان نیست. نه به این دلیل که مفصل است – که این هم هست – اما چیزهای مهم‌تری هم در کار است. در دو صفحه، چه می‌توان گفت دربارة کتابی که هر صفحه‌اش مطلب تازه‌ای است؟ البته با روشی که نویسنده در پیش گرفته، معرفی کتاب کار خیلی سختی هم نیست. بفرمائید این هم خلاصه: این کتاب را می‌توان یک اثر تاریخی به شمار آورد که موضوعش جدال شبکه و سلسله‌مراتب برای تصاحب قدرت جهانی است. ترتیب فصول کتاب ترکیبی است از سیر تاریخی و موضوعی؛ یعنی به اقتضای تغییر دوره‌های تاریخی موضوعات فرعی نیز عوض می‌شوند. هدف اصلی هم آشنایی بیشتر، عمیق‌تر و جامع‌تر با گذشته، حال و، تاحدی، آینده است.

بنابراین ما با کتابی مواجهیم که خیلی مرتب و منظم است. ناسلامتی دربارة شبکه و سلسله‌مراتب است. به عبارت دیگر موضوعش نظم است؛ نظم جهان یا چگونگی ساختار عملکرد امور عالم. ولی این چکیده حق مطلب را ادا نمی‌کند؛ زیرا به اقتضای روش و رویکرد نویسنده همه چیز در کتاب پیدا می‌کنید. به همین دلیل باید دربارة محتوایش کمی روده‌درازی کنم.

اجازه دهید با یک سؤال شروع کنیم: چه کسی یا کسانی جهان را اداره می‌کنند؟ با ساده‌سازی موضوع، در این‌جا دو احتمال کلی وجود دارد: طبقه‌ای از انسان‌های خاص در رأس قرار دارد و از آن بالا دستوراتی دیکته می‌شوند. آن دستورات پله‌پله پایین می‌آیند تا در نهایت به دست شهروندان معمولی و توده‌های مردم اجرا شوند تا هدف ازپیش‌طراحی‌شده محقق شود؛ احتمال دوم این است که اصلاً چنین هرمی وجود ندارد و هر چه هست انسان‌های بسیار زیاد است که در عرض هم قرار گرفته‌اند و با ارتباطاتی بی‌شمار و پیچیده‌  به طور طبیعی تغییراتی در جهان ایجاد می‌کنند که نتیجه‌اش هم پیشاپیش معلوم نیست. دیدگاه اول قائل به سلسله‌مراتب است و دیدگاه دوم شبکه را اصل کار می‌داند. اختلاف‌نظری جدی وجود دارد میان طرفداران این دو دیدگاه که قدرت جهان بالأخره به دست کدام یک از این دو است.

عموم مردم به دیدگاه اول معتقدند و همین دیدگاه قبلاً نزد مورخان پررنگ‌تر جلوه می‌کرد. ولی امروزه، به دلیل ظهور شبکه‌های اجتماعیِ بسیار گسترده، دیدگاه دوم برجسته شده است. از این رو، برخی افراد تصور می‌کنند که قبلاً خبری از شبکه نبود و احتمالاً جهان را کسانی همچون گروه‌های مخوف و مرموز رهبران حکومت‌ها اداره می‌کردند. فرگسن می‌گوید نخیر، اصلاً چنین نیست و جهان تا بوده، شبکه هم بوده؛ منتها کم و کیف اثرگذاری شبکه‌ها متغیر بوده و مثل دورۀ معاصر نبوده است. این کتاب می‌خواهد همین مطلب را اثبات کند. برای این منظور، نویسنده ابتدا مفهوم، معنا، مصداق، انواع شبکه و شبکه‌های طبیعی موجود در طبیعت را توضیح می‌دهد. نقطۀ شروع نوعی وضع طبیعی است.

وقتی به سراغ طبیعت می‌رویم، می‌بینیم که همه چیز به صورت شبکه‌ای رخ می‌دهد، حتی در درون خودمان. به‌عنوان نمونه، می‌توانیم به شبکه‌های مویرگی و خون‌رسانی بدن‌مان توجه کنیم. در زندگی جمعی نیز اوضاع به همین صورت است. امروزه همه چیز حالت شبکه‌ای به خود گرفته و لذا دائماً می‌شنویم که از شبکۀ فلان چیز صحبت می‌کنند؛ شبکۀ فیبر نوری، شبکۀ فاضلاب، شبکۀ برق، شبکۀ خودپردازهای بانکی و... . از همه مهم‌تر شبکه‌هایی است که در فضای مجازی شکل می‌گیرند و فضای واقعی را زیرورو می‌کنند. با همۀ این اوصاف، وقتی به سراغ زندگی اجتماعی-سیاسی انسان‌ها می‌رویم، سلسله‌مراتب خیلی پررنگ می‌شود. به همین دلیل، میان شبکه و سلسله‌مراتب نزاعی تاریخی و همیشگی در جریان بوده است. چراکه، برای نمونه، شبکه نفوذ می‌دهد و سلسله‌مراتب قدرت. یعنی، در سلسله‌مراتب هرچقدر به نوک هرم نزدیک‌تر باشید، از قدرت بیشتری برخودارید؛ و در سیستم شبکه‌ای هر چقدر ارتباطات شما بیشتر باشد، نفوذتان بیشتر خواهد بود. ولی نسبت این دو یکسان نبوده و نیست. در هر دوره‌ای یکی از آن دو غلبه می‌کرد. از نظر فرگسن، به طور مشخص، از اواخر قرن هجدهم تا نیمۀ قرن بیستم سلسله‌مراتب بسیار مسلط شد. ولی امروزه سیستم شبکه‌ای بر امور جهان حاکم شده است. به طور کلی، در دو دوران شبکه‌ها بسیار پرنفوذ بوده‌اند: اواخر قرن پانزدهم و دورۀ معاصر. اولی به لطف اختراع دستگاه چاپ و دومی به دلیل انقلاب فناوری.

نکته اینجاست که شبکه‌ها و سلسله‌مراتب دو امر کاملاً مجزا و مستقل نیستند. آن‌ها با هم تداخل دارند و به همین دلیل هر کسی هم نقطة مختصاتی در شبکه دارد و هم جایگاهی در سلسله‌مراتب قدرت. امروزه شبکه‌ها به حدی فراگیر شده‌اند که حتی در دل سلسه‌مراتب هم شبکه‌هایی شکل می‌گیرد. کسانی که در ادارات و سازمان‌ها – شکل‌های رایج سلسله‌مراتب قدرت – فعالیت می‌کنند، خوب می‌دانند که چه حلقه‌هایی از کارمندان و کارکنان شکل می‌گیرد که روابط خاص‌شان را سلسله‌مراتب قدرت تعریف نمی‌کند و اساساً خارج از آن هستند. البته این را هم فراموش نکنیم که هیچ کسی عضو فقط یک شبکه یا یک سلسله‌مراتب نیست؛ هر کدام از ما، هم‌زمان، در چند شبکه و سلسله‌مراتب حضور داریم. برای نمونه، ما هم عضو تلگرام هستیم و هم عضو اینستاگرام. این‌ها دو شبکه هستند، اما درهم‌تنیده‌اند.

حال این کتاب می‌خواهد گسترۀ این مسئلۀ کلان را، با همۀ ابعادش، در گذشته و حال نشان دهد. انواع شبکه‌ها و سلسله‌مراتب، مصادیق هر نوع، درهم‌تنیدگی‌شان، حدومرزها، تأثیر و تأثرها، نتایج و عملکردها، معایب و مزایای هر کدام و خیلی چیزهای دیگر مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. این را هم بیفزاییم که این مسئله جنبۀ فردی و حتی زیست‌شناختی هم دارد. چراکه تحقیقات نشان داده مغز ما برای شبکه‌های اجتماعی ساخته شده است. عقلانیت ما در اصل شبکه‌ای و به سبب وجود شبکه است. حتی می‌توان انسان را حیوان شبکه‌ای نامید. از این رو، مباحث کتاب نوعی انسان‌شناسی هم هست.

اکنون این می‌ماند که به یک سؤال مقدّر جواب دهیم: اساساً چرا باید از میان کتاب‌های بسیار چنین کتاب مفصلی را برگزینیم؟ پیش‌فرض پنهان سؤال این است که چه لزومی دارد این کتابِ حجیمِ خاص را مطالعه کنیم، درحالی‌که می‌توانیم به‌جایش مثلاً ده کتاب متنوع بخوانیم. به عبارت دیگر، شخصِ ایرادگیر این سرمایه‌گذاری مطالعاتی کلان را سودآور نمی‌داند. اما نکته دقیقاً همین است که چنین پیش‌فرضی کاملاً غلط است. دقت کنیم که امروزه با وضعیتی پارادوکسیکال مواجهیم؛ از طرفی، کتاب‌های خوب زیادی برای مطالعه هست و از طرف دیگر، زمان یا مجال مطالعۀ آن‌ها نیست. راه حل چیست؟ درست در همین وضعیت مرزی و میانه ارزش چنین کتاب‌هایی روشن می‌شود. این کتاب با حداقلِ وقت‌گذاشتن حداکثرِ مطالب را در اختیار ما قرار می‌دهد؛ زیرا از آن نوع آثار دانشنامه‌ای است که مسائل فراوان، حوزه‌های گوناگون، علوم مختلف و داده‌های بسیاری زیادی را در خود جای داده است. از این رو، مطالعۀ چنین اثری معادل مطالعۀ ده‌ها کتاب است. این را هم بیفزایم که خواندن این کتاب مفصل اصلاً سخت یا خسته‌کننده نیست. برعکس، بسیار شیرین و جذاب است؛ زیرا همۀ مطالب روشن و ساده نوشته شده‌اند و همۀ مباحث را داستان‌های جالب و ماجراهای عجیب همراهی می‌کنند.

از همه مهم‌تر این‌که، علاوه بر دانش و اطلاعات گسترده، این کتاب به ما می‌آموزد که جهانی که در آن به‌سر می‌بریم چه وضعی دارد؛ به‌علاوه، حاوی بصیرت‌هایی الهام‌بخش است که در چنین جهانی چگونه دست به عمل بزنیم. همچنین، هم ناظر به گذشته و حال جهان است و هم به طور ضمنی ناظر به وضع آیندۀ جهان؛ اگر نه آیندۀ دور، اما دست‌کم آیندۀ نزدیک را هم خوب ترسیم می‌کند.

 

*دکترای فلسفه