کدام طرف دست برتر را در مذاکرات هسته ای دارد؟ این سوالی است که در هر زمان و شرایطی شما از نیروهای غربگرا در کشورمان بپرسید، جواب ثابت و مشخصی به آن خواهند داد: "آن طرفی که ابرقدرت حضور دارد". البته از نظام فکری که در آن ابرقدرت فعال مایشا است انتظاری جز این نیست. همین نظام فکری دو بار پای میز مذاکرات هسته ای با غرب نشسته، هر دو بار هم توافق کرده و هر دو بار هم سرش کلاه رفته است. شاید اگر صدبار دیگر هم از این ناحیه گزیده شود، اعتمادش را به قول های طرف غربی از دست ندهد.
شاید اگر مذاکره کنندگان پیشین ما از خود میپرسیدند چرا وزیر خارجه کشور ابرقدرت فقط در یک فقره ۱۸ روز پیاپی در شهری خارج از کشور خود میماند تا تیم ایرانی را به پذیرش خواسته های ایالات متحده مجاب کند، با خودباوری ملی بیشتری مذاکره میکردند و دستاورد خیلی بهتری بدست می آوردند.
تفکر غربگرا نمی تواند تحلیل کند که چرا وزیر خارجه ابرقدرت فقط برای مذاکره هسته ای با وزیر خارجه ما بیش از صد روز وقت می گذارد. از این نگاه، اصلا کشور ما جایگاه قابل عرضی ندارد که بخواهد اینهمه انرژی و توجه قدرت های غربی را به خود معطوف سازد. تا حدی که پس از چین و روسیه، آن را سومین تهدید بزرگ روبروی خود معرفی کنند.
هشت سال پیش هر موقعیتی نسبت به طرف مقابل در مذاکرات هسته ای داشتیم، امروز قطعا وضعیت ما از آن زمان بهتر و دستمان از آن زمان پرتر است. اگر هشت سال پیش دغدغه طرف مقابل کاهش سطح غنی سازی ما از بیست درصد به پنج درصد بود، الان منتهای آرزویش رضایت ما به همان سطح بیست درصد به جای غنی سازی شصت درصد است. اگر آن زمان تهدید فشار حداکثری پیش روی ما بود الان کشور ما از آن مرحله هم عبور کرده است. اگر دست طرف مقابل برای اعمال انواع و اقسام تحریم ها باز بود، الان چیز زیادی در چنته اش نمانده که رو کند. اگر آن زمان با دولتی طرف بود که دلش برای توافق غنج می رفت و هر توافقی را بهتر از عدم توافق میدانست اکنون با دولتی طرف است که عاشق چشم و آبروی غرب نیست و بر سر منافع ملی محکم ایستاده است. اگر با دولتی طرف بود که به توان ملی و مقاوم سازی اقتصاد داخلی اعتقادی نداشت و چشمش به دست کرم غربی ها بود، اکنون با دولتی طرف است که اولویت اولش تقویت اقتصاد ملی و اولویت دومش افزایش همکاری های اقتصادی با همسایگان کشور است. اگر آن زمان میتوانست با تصویرسازی های منفی از نیات کشور ما، علیه مان براحتی اجماع سازی کند، اکنون به علت سابقه بدعهدی و خروج از توافق اعتبار جهانی خود را از دست داده است. اگر آن زمان موضوع هسته ای ایران، بحثی نو بود که قابلیت مانور دادن داشت و میتوانست آن را براحتی امنیتی سازی کند، الان اینقدر تکرار شده که برای مردم دنیا یک مسئله فرسایشی و کهنه است. اگر آن زمان ابرقدرت در قله قدرت جهانی قرار داشت و ترکتازی میکرد، الان قدرتی بشدت رو به افول است که فعلا در حل بحران کرونای کشور خود هم مانده است. اگر آمریکا میتوانست با سایه خیالی جنگ ما را بترساند، اکنون همه میدانند این ابرقدرتی پوشالی همان است که حتی از جلوی طالبان در افغانستان هم گریخته است. اگر ایالات متحده این امکان را داشت که انرژی زیادی را معطوف فشار علیه کشور ما کند، اکنون همه میدانند که مهم ترین دغدغه اش فرار از منطقه غرب آسیا و تمرکز بر ظهور چین است. اگر آن زمان با توجه به فاصله قدرتش با دو قدرت بعدی براحتی میتوانست روسیه و چین را با خود همراه کند، اکنون گرفتار جنگ قدرت با روسیه در اوکراین و با چین در تایوان است. اگر آن زمان به کمک نیروهای تروریستی همچون داعش، ایران و متحدانش را در منطقه تحت فشار قرار داده بود، اکنون پایه های قدرت کشورمان در منطقه بسیار مستحکم است.
اکنون زمان برای طرف غربی سریعتر از ایران میگذرد. از سویی ورود ایران به مرحله غنی سازی ۹۰ درصد نزدیک است و لحظه به لحظه انباشت هسته ای آن بیشتر میشود و از سوی دیگر روز به روز بر تسلط دولت جدید بر اقتصاد کشور افزوده میشود و صدمات اقتصادی که از دولت قبل برجای مانده، کاهش می یابد. زمان به نفع ایران است چون هرچه میگذرد دست کشورمان پرتر و دست طرف مقابل خالی تر میشود. تیم مذاکره کننده ایرانی این ها را خوب میداند، اعتماد به نفس بالایی دارد و این البته بزرگترین مشکل طرف غربی است.