چقدر خوبیم ما !

علی اباذری،   4000920067 ۹۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

آقای حسن عباسی که مدت هاست به ایراد سخنان عجیب و غریب شهرت دارد در یک سخنرانی که به تازگی منتشر شده در مقام دعا برای مردم ایران و برتری دادن به آنان گفته است این مردم غیر از خدا کسی را ندارند اما خداوند هم جز مردم ایران کس دیگری را ندارد و برای نمونه به چندصد میلیون امریکایی و اروپایی «عوضی» و همچنین یک میلیارد چینی «خفاش خور» اشاره کرده است که برای خداوند بی ارزش اند!   

چنین سخنانی شاید اگر از زبان کسی غیر از وی بیان می شد دارای کوچک ترین اهمیتی برای نقد و تحلیل نبود اما از آنجا که ایشان خود را منتسب به انقلاب و سخنگوی ارزش های اسلامی و انقلابی می شناسد و به دیگران نیر می شناساند نوشتن درباره آن اهمیتی دوچندان می یابد چرا که نه در بیان و نظر نسل اول انقلاب و رهبران آن و نه در رفتار آنان چنین دیدگاهی جایی ندارد. 

این اظهارات بیش از آن که نشانه ای بر فهم جایگاه مورد ادعای مردم ایران در تاریخ معاصر باشد نشان دهنده کج فهمی و بدفهمی است و اینکه چنین سخنگویانی برخوردار از چنین سطحی از معارف چطور دارای شجاعت و امکانات لازم برای انتشار و هدایتگری می شوند خودش تحلیل جداگانه ای می طلبد. 

هر چند نقش مردم ایران در تاریخ معاصر بشری پررنگ و شاید که در بزنگاه هایی از تاریخ تعیین کننده باشد اما قایل شدن به چنین انحصاری آن هم با این قطعیت تا جایی که حتی خداوند را نیازمند به خودمان بدانیم، چیزی که سخنران مشهور به آن قایل است، یقینا برخاسته از نوعی خودفریبی و انحراف است که البته در تاریخ بشری نیز نمونه های  زیادی دارد و به یادداشتن سرنوشت اقوامی که چنین جایگاهی برای خود از طرف خداوند  قایل شده اند نیز درس آموز است.

نکته بسیار مهم دیگر منافات مضمون سخنان یاد شده با بینش «توحیدی » است. خداوند به هیچ قومی تضمینی برای هدایتگری و نمایندگی خود بر روی زمین نداده است. چه بسیار اقوام و مدعیانی که علیرغم تلاش و کوشش در راه آنچه دین خدا می نامیدند بنا به قول مشهور تاریخی، باد بی نیازی خداوند بر آن ها وزیدن گرفته و در اندک زمانی طومارشان در هم پیچیده شده. 

 اساسا سخن گفتن از «مردم» ایران یا «مردم» آمریکا و اروپا و چین و .... در این زمینه و نسبت دادن یک ویژگی خاص (چه خوب و چه بد) به همه آنان دور از بدیهیات اولیه عقلی است چرا که نه همه مردم ایران  دارای فضایل آنچنانی مورد نظر سخنران یاد شده هستند و نه همه مردم دیگر جهان دارای رذایلی که وی به برخی از آن ها نسبت می دهد.

این قبیل سخنان چیزی بیشتر از نوعی «جدل» و «خطابه» نیست که فقط در صورت هماهنگی با «برهانیات» سودمند هستند و اگر کسی برای آن ها ارزش برهانی قایل شود به بیراهه رفته است.