به گزارش الف، سال 2021 میلادی در شرایطی آخرین روزهای خود را سپری می کند که ناظران و تحلیلگران در حوزه های مختلف، در حال ارزیابی و بررسی تحولات گوناگونِ این سال هستند. در این راستا به طور خاص، سیاست خارجی آمریکا و نخستین سالِ حضور دولت بایدن در قدرت، توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و تحلیلگران دیدگاه های مختلفی را در مورد خطوط اصلی سیاست خارجی دولت وی در سال 2021 مطرح میکنند.
بررسی سیرِ تحولات عرصه سیاست خارجی آمریکا نشان می دهد که دولت بایدن در سال نخستِ حضور خود در قدرت، شکست های قابل توجهی را متحمل شده است. شکست هایی که در نوع خود تا حد زیادی موید این گزاره بوده اند که اساسا دیگر، آمریکا قدرت برتر و هژمون در جهان نیست و بایستی مواضع خود در عرصه بین المللی را متناسب با جایگاه کنونی اش تنظیم کند. مساله ای که اخیرا نیز از سوی "فرانسیس فوکویاما" نظریه پرداز مشهور آمریکایی، که زمانی از ایده "پایان تاریخ" و پیروزی ایدئولوژی لیبرالیسم بر تمامی ایدئولوژیهای جهان سخن گفته بود(همزمان با سقوط شوروی)، مورد اشاره قرار گرفته است(در قالب مقاله ای در نشریه اکونومیست). در این راستا، سه شکست و ناکامی بزرگ آمریکا در سال 2021 مورد بررسی قرار می گیرد.
1: تداوم رویکردهای شکسته خورده ترامپ علیه ایران در دولت بایدن
"جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا قبل از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 این کشور، به طور مکرر در کارزارهای انتخاباتی خود بر این مساله تاکید داشت که اقدام ترامپ و دولت وی در خروج از توافق برجام(سال 2018)، یکی از بدترین تصمیمات تاریخِ عرصه سیاست خارجی آمریکا بوده است. او وعده داد که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خیلی زود بازگشت به برجام را در اولویت قرار می دهد. با این حال، بایدن به محض پیروزی در انتخابات سال 2020، عملا راه ترامپ و "کارزار فشار حداکثری" وی علیه ایران را در پیش گرفت و به طور خاص بر انعقاد یک توافق به اصطلاح "محکم" و "گسترده" که دربرگیرنده قدرت موشکی و نفوذ منطقه ای ایران نیز باشد، تاکید کرد. مساله ای که ایران به هیچ عنوان آن را نپذیرفت و به دولت بایدن متذکر شد که آنچه ترامپ با حداکثر سازی فشارها علیه ایران نتوانسته آن را به دست آورد، وی نیز نمیتواند کسب کند. این رویکرد دولت بایدن عملا موجب شد تا زمانِ ارزشمند جهت تعامل هسته ای با ایران از دست رود و در نهایت خودِ آمریکایی ها نیز شرط ایران مبنی بر محدود شدن مذاکرات به مساله هسته ای ایران را بپذیرند.
با این حال، حتی با ازسرگیری مذاکرات هسته ای وین از تاریخ 29 نوامبر، واشنگتن هنوز رویکرد سازنده ای را از خود نشان نداده و در این چهارچوب برخی نظران و تحلیلگران نظیر "الکساندرا هال" از "بنیاد امنیت جهانی" بر این باورند که "آمریکا به گونه ای در قبال ایران رفتار می کند که انگار مایل است این کشور را به یک قدرت تمامعیار اتمی تبدیل کند. آمریکایی ها بیش از این نباید در مساله هسته ای ایران فرصت سوزی کنند و بایستی هر چه سریع تر به برجام و تعهدات برجامی خود بازگردند. مساله ای که در صورت عدم تحقق می تواند تبعات جبران ناپذیری را برای آمریکا و منافع ملی آن به همراه داشته باشد. نباید فراموش کرد که ایران در سال 2003 میلادی، تنها 300 سانتریفیوژ داشت اما اکنون بیش از 19 هزار سانتریفیوژ فعال، غنی سازیِ بالای 60 درصد و دانشِ بومی تولید سانتریفیوژهای پیشرفته را در اختیار دارد".
2: عقب نشینی تحقیر آمیز دولت بایدن از افغانستان
یکی دیگر از نمودهای ناکامی و شکست سیاست خارجی دولت بایدن، عقب نشینی از افغانستان و سقوط کامل این کشور تنها ظرف چند روز به دست طالبان بود. دولت بایدن بر اساس "توافق صلح دوحه" میان آمریکا و طالبان که در زمان دولت ترامپ منعقد شده بود، از افغانستان خارج شد با این حال، شیوه بی تدبیر و شتاب زده ای که دولت بایدن در خروج از افغانستان برگزید و اوج بی برنامگی آن را نشان می داد، عملا موجب شد تا اعتبار آنچه آمریکا موقعیت هژمونیک خود در عرصه جهانی می خواند، به شدت تحقیر شود. تصاویرِ تاسفبار از تلاش های مردم افغانستان و همکاران محلیِ آمریکا و ناتو جهت خروج از این کشور(افغانستان) و حتی آویزان شدنِ آن ها به هواپیماها، همه و همه موجب شد تا بسیاری از کشورها در مورد منطقِ اعتماد و تکیه به دولت آمریکا تردید کنند. جدای از این ها، با این مدل از عقب نشینی و سقوط حیرت انگیز و سریعِ دولت و سازکارهای سیاسی و نظامی و امنیتی که آمریکا ظرف 20 سال اشغالگری خود در افغانستان ساخته بود، عملا منطقِ حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 و ادعاهای دور و دراز آن مبنی بر دولت سازی در افغانستان، همه زیر سوال رفتند و مشخص شد که آمریکا ظرف این 20 سال، فقط و فقط در افغانستان مشغول به خیانت به ملت این کشور بوده و ثروت های ملی آن ها را غارت کرده است. موضوعی که تا حد زیادی بر وجهه بین المللی آمریکا خساراتی گسترده را وارد کرد.
3: ناتوانی دولت بایدن در تضعیف و مهار چین و روسیه
دولت بایدن به زعم بسیاری از تحلیلگرانِ عرصه سیاست خارجی، تمرکز اصلی خود را بر منطقه شرق آسیا و روسیه متمرکز ساخته و سعی دارد روسیه و بویژه چین را مهار کند. در واقع، این دولت اولویت اصلی خود را رقابت با رقبای قدرتمند خود در عرصه جهانی تعریف کرده است. این در حالی است که هم چین و هم روسیه، در دولت بایدن بر میزان اتحاد میان خود افزوده اند و در عین حال، به شدت آمریکا را به دلیل اقدامات آن در حوزه پیرامونی خود در کشورهایی نظیر تایوان و اوکراین تحت فشار قرار داده اند. در این راستا شاهد بوده ایم که روس ها در شرایط کنونی قریب به 100 گردان نظامی را در نزدیکی مرز اوکراین مستقر کرده اند و در سوی دیگر نیز چینیها به طور مکرر بر میزان آمادگی خود در منطقه دریای چین جنوبی و تایوان می افزایند و آمریکا و دولت تایوان را تهدید می کنند که اگر واشنگتن و تایپه بخواهند دست به دست هم دهند و استقلال تایوان را اعلام کنند، ارتش آزادیبخش چین در حمله به تایوان تردیدی نخواهد کرد. چین از زمان وقوع انقلاب کمونیستی در این کشور در سال 1949، تایوان را که از خاک آن جدا شده، هنوز بخشی از چین تلقی می کند که باید به سرزمین مادری بپیوندد. در این راستا، هم چین و هم روسیه، اتحاد خود را محکم تر نیز کرده اند و در مسائل مختلف بین المللی عملا در حال رقابت با آمریکا و تضعیف منافع این کشور هستند و این سیگنال را به آن می دهند که عصر یکجانبهگرایی آمریکا، مدت هاست که به پایان رسیده است.