در طرف مقابل از سویی لابی بسیار قدرتمند اسرائیل وجود دارد که از هیچگونه کارشکنی در روابط ایران و غرب فروگذار نمیکند و از سوی دیگر جمهوری خواهانی که پیروزی آنها در دو انتخابات پیش روی کنگره و ریاست جمهوری محتمل است و خاطره خروج پیشین آن ها از توافق از یادها نرفته است. به اینها اضافه کنید بازی پلیس خوب-پلیس بد همین مذاکره کنندگان فعلی را که دائما برای وادار کردن طرف ایران به عقب نشینی از خواسته هایش در جریان است.
در این طرف هم، مذاکره کننده گان ایرانی، با توجه تجربه دو بار بدعهدی طرف غربی، با بدبینی بسیار به دنبال کسب امتیازات واقعی و تضمین شده هستند و دیگر به حداقل ها راضی نمیشود.
اساسا چون از نگاه بسیاری از ناظران بین دولت فعلی ایران و تیم مذاکره کننده آن با دولت احمدی نژاد به ظاهر شباهت های زیادی وجود دارد، حصول توافق همانند آن دوره زمانی ناممکن به نظر میرسد.
با این وجود به نظر میرسد اکنون تفاوت های اساسی با دوره های پیشین وجود دارد که همزمان که جلوی انعقاد یک توافق ضعیف و خسارت بار برای ایران را میگیرد، امکان حصول یک توافق خوب برای کشورمان را نیز میسر میسازد.
بین دوره حاضر با دوره های پیشین، دو تمایز اساسی وجود دارد که اولی در عنصر تجربه و دومی در عنصر توازن نهفته است. تجربه به این معنا که دو طرف پس از سه دور مذاکرات بی فایده، به فهم بهتری از موضوع و شناخت بیشتری از یکدیگر رسیده اند و توازن به این معنا که برای اولین بار است که کشور ما تا این حد با دست پر بر سر میز مذاکره حاضر میشود و از این جهت نسبت به دوره های پیشین از توازن راهبردی بهتری با طرف مقابل برخوردار است.
به نظر میرسد در مذاکرات پیشین طرف ایرانی تا حدی دچار افراط و تفریط بوده است. در دو دوره دولت های اصلاحات و اعتدال، درگیر خود کم بینی و خوش بینی مفرط به غرب و در دوره دولت احمدی نژاد دچار عدم شناخت درست از فضای نظام بین الملل و مناسبات قدرت. از سویی دولت های خاتمی و روحانی هر بار چشم بسته خود را در چاه اعتماد به طرف غربی می انداختند و از سوی دیگر دولت احمدی نژاد گویا هوشمندی لازم برای جلوگیری از اجماع سازی علیه ایران و حفظ دوستان روسی و چینی مان را نداشته است. اینبار اما شواهد بیانگر آنست که دولت جدید با درس گرفتن از هر دوی این نقیصه ها، مسیری میانه و منطقی در پیش گرفته است.
البته عنصر تجربه منحصر به طرف ایرانی نیست. طرف غربی هم تجارب ارزنده ای در این مدت کسب کرده است. فهمیدن این نکته که با تهدید و ارعاب و بدعهدی و فشار حداکثری نه تنها ایران به زانو در نمی آید بلکه بعد از هر ضربه ای قویتر از گذشته به پیش میرود، کم دستاوردی برای طرف غربی نیست. آمریکایی ها و اروپایی ها دیگر خوب میدانند که هربار از دست دادن فرصت توافق با ایران یا خیانت و بدعهدی دوباره، دفعه بعد آن ها را در شرایط بغرنج تری قرار خواهد داد. عنصر تجربه یک مخاطب بین المللی هم دارد. قاطبه کشورهای جهان متقاعد شده اند که ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست و غوغاسالاری آمریکا و اسرائیل با اهداف دیگری است. این مسئله، تلاش طرف غربی برای اجماع سازی جهانی را با مشکل روبرو میسازد.
در خصوص عنصر توازن اما، علاوه بر دستاوردهای هسته ای همانند افزایش سطح غنی سازی که چنته کشورمان را پر کرده، می توان به فاصله گرفتن چین و روسیه از غرب و بهبود شرایط منطقه ای ایران، اشاره کرد که توازن حاصله را بیش از پیش تقویت نموده است. زوال قدرت ایالات متحده، هم استقلال بیشتری به چین و روسیه داده است و هم موقعیت ایران را بهبود بخشیده است. مذاکره های پیشین عموما در شرایطی صورت گرفت که آمریکا و متحدانش با اشغال عراق و افغانستان یا فتنه انگیزی در سوریه و لبنان، همزمان به دنبال تنگ کردن حلقه محاصره ایران بودند. اکنون اما اولین بار است که کشورمان، ضمن داشتن دست برتر منطقه ای، بطور کامل بر وضعیت امنیتی غرب آسیا تسلط دارد و با خروج اخیر آمریکایی ها از افغانستان، جایگاهش بیش از بیش تقویت شده است.
با این وضعیت، تنها تداوم شرایط نامناسب اقتصادی کشورمان است که می تواند همچنان به عنوان پاشنه آشیل چنین توازنی مطرح باشد. هرچند باید در نظر داشت که باور دولت مستقر به جدا کردن اقتصاد از بحث مذاکرات، تمرکز بر تقویت اقتصاد داخلی و تلاش برای تقویت روابط اقتصادی با دیگر کشورهای جهان بویژه همسایگان، این نقطه ضعف را تا حد قابل قبولی کمرنگ ساخته است.
در کل به نظر میرسد نیاز هر دو طرف مذاکره به توافق، تجربه گرانسنگ حاصله از مذاکره های پیشین و خسته شدن جهان از کش آمدن بیش از حد این موضوع، امکان رسیدن به توافقی مرضی الطرفین را تسهیل میسازد.