همشهری: سازمان سنجش جزئیات کنکور امسال را اعلام کرد. براساس آمار منتشرشده، تعداد متقاضیان شرکت در کنکور امسال نسبت به سال قبل، 10درصد افزایش را نشان میدهد. بهگفته حسن مروتی، سرپرست معاونت امور آزمونهای سازمان سنجش آموزش کشور، آزمون سراسری امسال، تغییراتی در تعداد دفترچه و سؤالات دارد؛ بهطوریکه در سالهای قبل، 2دفترچه و یک پاسخنامه داشت، اما امسال دفترچه و پاسخنامه سؤالات عمومی و اختصاصی تفکیک شده است. در کنکور امسال داوطلبان گروه آزمایشی ریاضی و فنی و گروه آزمایشی علوم انسانی یک دفترچه سؤالات عمومی و یک پاسخنامه میگیرند و سپس 2دفترچه اختصاصی و 2پاسخنامه اختصاصی مجزا برای پاسخگویی دریافت میکنند. در این میان تنها در گروه تجربی، متقاضیان رشته بهیاری علاوه بر 2دفترچه اختصاصی، به یک دفترچه سؤالات ویژه بهیاران نیز باید پاسخ دهند و داوطلبان گروههای آزمایشی زبانهای خارجی و هنر علاوه بر دفترچه سؤالات عمومی یک دفترچه اختصاصی با پاسخنامه مجزا خواهند داشت.
نکته قابل توجه در اعلام جزئیات کنکور امسال، اما نسبت داوطلبان زن و مرد است. امسال بیش از یکمیلیون و 489هزار نفر برای کنکور اقدام کردهاند که از این تعداد 61درصد زن و ٣٩درصد مرد هستند. در سال گذشته هم تعداد زنان بیش از مردان بود. براساس اعلام سازمان سنجش در سال 1400، تعداد زنان داوطلب کنکور، 59.55درصد و سهم مردان 40.45درصد بود. در سال 99هم وضعیت به همین شکل بود و دانشجویان زن، 53درصد قبولیها را بهخود اختصاص دادند. بررسیها نشان میدهد کاهش متقاضیان مرد برای ورود به دانشگاه، روندی است که از چند سال پیش آغاز شده و بهگفته کارشناسان آموزشی ادامهدار خواهد بود. نبود بازار کار متناسب با رشتههای دانشگاهی، درآمدهای پایین و انتظارات جامعه از مردان برای تامین معیشت، منجر به ورود زودهنگام آنها به بازار کار در رشتههای درآمدزا شده است.
پیشبینی وضعیت فعلی از 11سال پیش
محمد مهدینژادنوری، معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم میگوید: تغییر در نسبت ورودی دختران و پسران به دانشگاه، از اوایل دهه 90شروع شده است. او در توضیح بیشتر به همشهری میگوید: «ما از سال 90منحنی که اکنون شاهد آن هستیم را تخمین زده بودیم. آن زمان نسبت داوطلبان زن و مرد، 50بود، نسبت رشتههای علوم انسانی به سایر رشتهها هم 60به 40بود و اغلب دختران تمایل به تحصیل در این رشتهها داشتند. بهتدریج اما تعداد داوطلبان زن بالا رفت و حالا به این میزان رسیده است.» او ادامه میدهد: «بررسیهای ما نشان داده بسیاری از زنانی که وارد دانشگاه میشوند، جذب بازار کار نمیشوند؛ یعنی خودشان تمایلی به این کار ندارند. فرض کنید از همین 61درصدی که داوطلب کنکور هستند، بخش قابلتوجهی پس از فارغالتحصیلی، جویای کار نیستند. اغلب آنها بهدلیل سبک زندگی و بهدلیل فراغتی که دارند، به ادامه تحصیل میپردازند. به هر حال تحصیل، منجر به منزلت اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس میشود. شاید از این داوطلبان، تنها 30درصدشان، دنبال شغل متناسب با رشتههایشان هستند. اما از 39درصد داوطلب مرد، پس از قبولی در کنکور و فارغالتحصیلی، همه جویای کارند؛ حتی در رشتههای غیرمرتبط.» او یکی از دلایل اصلی کاهش تعداد داوطلبان مرد برای ورود به دانشگاه را مسائل اقتصادی میداند: «در جامعه ما همه از مردان انتظار سرپرستی خانواده و تامین معیشت دارند. زمانی که یک مرد میبیند که در وضعیت فعلی، باید درآمد بیشتری داشته باشد، دیگر 4سال وقت خود را در دانشگاه نمیگذراند که در نهایت هم مشخص نشود میتواند در همان رشته کار کند یا خیر. به همین دلیل از همان ابتدا مسیرش را تغییر میدهد. هماکنون اگر یک نفر در بازار کار کند، بیشتر میتواند درآمد داشته باشد تا اینکه برود در جایی کارمندی کند. آنچه مشاهده میشود کم شدن رغبت افراد برای ادامه تحصیل است.» بهگفته این مدرس دانشگاه، این مسئله برای زنان کمتر مصداق پیدا میکند؛ چراکه به همان دلایل، کمتر از زنان انتظار میرود معیشت خانواده را برعهده بگیرند یا حتی درآمدی داشته باشند. معمولا زنان بهدلیل علاقه شخصی یا مستقل شدن، تمایل به کارکردن دارند. البته که نباید فراموش کرد، نظام آموزش عالی هم کیفیت نامناسبی دارد و افراد عملا با پایان تحصیلات، آموخته خاصی ندارند؛ مگر در رشتههای مهندسی و پزشکی و... .
رشتههای دانشگاهی متناسب با بازار کار نیست
معاون اسبق وزارت علوم به بالا رفتن ظرفیت پذیرش در دانشگاهها اشاره میکند: «در سال 95، بیش از 4میلیون دانشجو داشتیم و در سال 99بالای 3میلیون نفر؛ بنابراین بیشتر از یکمیلیون صندلی خالی برای ورودیهای جدید وجود دارد. کاهش جمعیت جوان و کمرنگ شدن استقبال از تحصیلات دانشگاهی، منجر به این مسئله شده است. پس در این وضعیت افراد هر زمان که بخواهند میتوانند کنکور بدهند و وارد دانشگاه شوند؛ یعنی دیگر مانند گذشته رقابت برای ورود به دانشگاه سخت و سنگین نیست. به هر حال میتوان بعدها هم مدرکی بهدست آورد.» بهگفته او، بحران فعلی اشتغال است: «در دولتهای قبلی تلاش شد تا سهم علومانسانی از رشتههای دانشگاهی که 50درصد بود به 35درصد برسد و رشتهها براساس نیازمندیهای بازار کار درنظر گرفته شود. حتی از دستگاههای مختلف خواسته شد بگویند دقیقا در چه رشتههایی نیاز به فارغالتحصیل دارند، اما همکاری میان این سازمانها با دانشگاه صورت نگرفت.» بهگفته او، تا زمانیکه نظام آموزشی و محتوای آن اصلاح نشود، نمیتوان انتظار بهبود شرایط را داشت. او با اشاره به اینکه بازار کار، تناسبی با رشتههای دانشگاهی از نظر تنوع و تعداد ندارد، میگوید:: «هماکنون 3.2میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی درس میخوانند؛ درحالیکه بازار کار، متناسب با این رشتهها نیست و شاید 20تا 30درصد از بازار کار به این رشتهها اختصاص دارد. بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههایی مانند ادبیات یا روانشناسی و... اصلا در این رشتهها کار نمیکنند و آنها را میتوان در کارهای دیگر، مانند بنگاه معاملات املاک، ادارات و کارگاهها یا بخشهای دیگر پیدا کرد.»