نوشته: پیمان هوشمندزاده
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
100 صفحه، 38000 تومان
***
پیمان هوشمندزاده، نویسنده و عکاسی است که اغلب از دریچهی دوربین به پدیدههای مختلف در آثارش نگریسته است. او در نوشتههایش، حالا چه تکنگاری و جستار باشد و چه داستان کوتاه و بلند، همانند آنچه که شیوهی عکاسیِ او نیز هست، بر موضوعاتی برخاسته از زیست اجتماعی امروزی متمرکز شده و از زوایای گوناگون آنها را تحلیل میکند. موضوعاتی که اغلب در کانون توجهاش قرار میگیرند، ممکن است به چشم مخاطب عام سهل و ممتنع بیایند، یا کلیشه انگاشته شوند و ارزش تعبیر و تفسیر چندانی نداشته باشند. اما او همواره با نگاهی موشکافانه و چندبعدی به اینگونه مسائل ظاهراً ساده، رنگ و بوی تحلیلیِ بدیعی بخشیده و لایههای پنهان و تاریک آنها را شکافته است. هوشمندزاده در مجموعه تکنگاری تازهاش، «جمعه را گذاشتم برای خودکشی»، به تعریف مثالها و ماجراهایی حول محور موضوع مورد نظرش میپردازد و فلسفهای کمتر اندیشیده را به مخاطباش نشان میدهد و او را به چالشی تازه دربارهی معنای پدیدهها ترغیب میکند.
کتاب شامل پنج تکنگاری است که نویسنده در هر یک، با اشاره به اتفاقی که در دایرهی تجارب مشترک همگی ما جای میگیرد، به تبیین نظریاتاش دربارهی مسألهای خاص میپردازد. او مشاهدهگری ریزبین است که بر جزئیترین ابعاد اشیاء و آدمها تمرکز میکند و نکاتی هستیشناسانه از دل آنها بیرون میکشد؛ جزئیاتی که در مشاهدات زندگی روزانه معمولاً مغفول واقع میشوند و شاید کمتر کسی بهمثابه بخشی از جهانبینی خود به آنها توجه میکند. هرچند هوشمندزاده در این مسیر، تنها به مشاهدهای اعتبار میبخشد که میتواند تکهای از پازل فلسفهی زیستی انسان را کامل کند. اجزایی ساده که پیچیدگی زندگی را پیش چشم انسان به نمایش میگذارند و او را با نگاه به عادیترین وقایع روزمره به تعمق وادار میکنند.
بخش اول تکنگاریها را شخصیت تشکیل میدهد و نویسنده از تجارب عکاسیاش برای تشریح موضوع بهره میگیرد. اغلب تکنگاریهای او کلاژی از قصه، توصیف یک عکس، برجستهسازی یک جمله و تأکید بر آن و اشارهای به یک تجربهی جمعی را در خود جای داده است. به طور نمونه در این تکنگاری او بحث را با مقدمهای دربارهی حسی که هر یک از ما دربارهی سادگی و پیچیدگی شخصیت داریم آغاز میکند. نمودهای شخصیت از منظر او نهتنها در رفتار و سبک پوشش، که در ریزترین حرکات قابل ردیابی است. در گام بعدی او روایتهایی برای روشنتر شدن مسأله میآورد. سپس این روایتها را با مشاهدات سالهای طولانیِ کار در حرفهی عکاسی در هم میآمیزد. از دیدگاه هوشمندزاده، در عکاسی، برخلاف سینما، آنچه در معرض دید تماشاچی قرار میگیرد شخصیت است و نه تیپ که فاقد بُعد و قابلیت تحلیل است. نمونههایی از عکس چهرههای معروف در کتاب، به واضحتر شدن موضوع در منظر مخاطب کمک میکند.
نویسنده اغلب از اشیائی که در دسترس همگان است برای تحلیلهایش بهره میگیرد. بهطور نمونه او در تکنگاریای با عنوان «چراغ قوه» از این وسیله برای تشریح مُد و موج و جریانهای جامعهشناختی از قبیل اپیدمیِ اقبال به تئاتر استفاده میکند. چراغ قوه در بحبوحهی جنگ و کمبود برق ابزاری ساده و قابل حمل برای همگان به شمار میآمده که در هر جا و در هر زمانی قابل استفاده بوده است. حتی وقتی کسی نیازی به آن حس نمیکرده، در سایهی تجربهی جمعی به سراغاش میرفته و نگهاش میداشته است. این مسأله به سایر پدیدهها تعمیم داده میشود و یک واکنش جمعی را در دورهای خاص در برابر موضوعی مشخص میسازد. آدمها مقهور جریانی میشوند که زمانی اوج پیدا کرده، نیازها و علایق خود را تغییر میدهند و به بازتعریف آنها میپردازند. اگرچه گاهی این تغییر با سرشت و استعدادهای ذاتیشان همخوانی نداشته است. به همین ترتیب بسیاری از پدیدههای رفتاری انسانها را در سایهی تحولات مختلف اجتماعی میتوان تجزیه و تحلیل کرد.
هوشمندزاده در کتاب «جمعه را گذاشتم برای خودکشی»، در کنار بکارگیری اشیاء و وقایع ملموس و بسیار آشنا برای بیان مقاصد هستیشناسانهی خود، اغلب به مخاطب کمک میکند زوایای پنهان و نادیدهی موضوعات را در نظر آورد و تصویری منحصربهفرد و مبتنی بر درک خود از پدیدههای مختلف بسازد. تصویری که لزوماً با دیدگاه نویسنده انطباق نعل به نعل و عینی ندارد. تکنگاریهای او معمولاً عرصهای دموکراتیک برای مشارکت خواننده در روند تحلیل مفهوماند. او شواهد و تصاویر و تجاربی را که در چنته دارد، در اختیار مخاطب میگذارد و در مسیری پویا قرارش میدهد تا کلاژ انتزاعی خاص خود را از مسائل بسازد. اینگونه است که تجربهی خواندن آثار این نویسنده، برای هر مخاطبی شکلی متفاوت و مختص خودش میتواند داشته باشد. گاه خواندن چندبارهی نوشتههای او تجارب و کلاژهای مفهومی مختلفی میتواند به دست دهد. صراحت لحن و بیان طنازانهی او که در تمامی طول متن جاری است نیز بر بداعت این تجارب میافزایند.