«مرگ کامو»؛ جووانی کاتللی؛ ترجمه ابوالفضل الله‌دادی؛ فرهنگ نشر نو خودش نمرد، او را کشتند!

حمیدرضا امیدی‌سرور، گروه کتاب الف،   4010331102

نشر نو بعد از انتشار کتاب موفق «خطاب به عشق» که در برگیرنده نامه‌های آلبرکامو به ماریا کاسارس بود، به تازگی یکی از بحث برانگیزترین کتابهای سالهای اخیر را درباره آلبر کامو تحت عنوان «مرگ کامو» اثر جووانی کاتللی با ترجمه خوب ابوالفضل الله دادی به بازار  فرستاده است

«مرگ کامو»

نویسنده: جووانی کاتللی

ترجمه: ابوالفضل الله‌دادی

ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1401

173 صفحه، 120000 تومان

 

****

 

شاید نظریات آلبر کامو به عنوان متفکر و اندیشمند، برای مخاطبان نسل امروز همانند چند نسل گذشته، چنان جذاب نباشد که روح  زمانه جلوه کند؛ اما هنوز محبوب است و آثار ادبی‌اش، بخصوص رمان‌های مهم او بسیار پرطرفدارند و بسیار خوانده می‌شوند. زندگی او نیز اگرچه کوتاه بود اما ماجرا کم نداشت. از زندگی فقیرانه دوران کودکی در الجزایر تا همکاری با نیروی مقاومت در روزگار جنگ و همچنین نشست و برخاست با معروف ترین روشنفکران زمان خود و... بالاخره فراز و فرودهای جذاب  عاطفی و ادبی‌اش و خاصه مرگ غیر منتظره‌ی او در اوج محبوبیت که شایعاتی نیز به دنبال داشت، همگی دست به دست هم داده‌اند تا او به چهره‌ای جذاب و کنجکاوی برانگیز بدل شود. 

نشر نو بعد از انتشار کتاب موفق «خطاب به عشق» که در برگیرنده نامه‌های آلبرکامو به ماریا کاسارس بود، به تازگی یکی از بحث برانگیزترین کتابهای سالهای اخیر را درباره آلبر کامو تحت عنوان «مرگ کامو» اثر جووانی کاتللی با ترجمه خوب ابوالفضل الله دادی به بازار  فرستاده است.

بیش از شصت سال از زمان مرگ کامو می‌گذرد، مرگی غیرمنتظره برای جوانترین کسی که جایزه نوبل ادبیات را به خود اختصاص داده بود؛ نویسنده‌ای که در اوج پختگی و شهرت قرار داشت. در داخل کیف او دستنویس ناتمام رمانی اتوبیوگرافیک با عنوان «آدم اول»، پیدا شد. اثری که پس از مرگ او منتشر شد و اغلب منتقدان اذعان کردند که این کتاب، به رغم ناتمام بودنش بهترین اثر اوست.

بنابراین بسیار معتقدند که اگر کامو زنده می‌ماند، آینده درخشان‌تری در انتظارش بود؛ اما آثاری که تا همین زمان، یعنی چهل و شش سالگی نوشته بود، کافی بود که نام او را برای همیشه در خاطر علاقمندان ادبیات و فلسفه باقی بماند و البته نباید از تاثیر این مرگ نا بهنگام که این نویسنده را ناخواسته از علاقمندانش جدا کرد غافل شد. همچنین شایعاتی که بر دامنه‌ی این شهرت و محبوبیت می‌افزود. برخی از رسانه‌ها با داستان‌پردازی و خودکشی خواندن آن بدشان نمی آمد از این اتفاق برای بازارگرمی کارشان استفاده کنند.  کامو آن روز قرار بود با قطار به پاریس بازگردد و بلیط قطار را  هم در جیب داشت. اما به دعوت دوست و ناشر کتابهایش میشل گالیمار، تصمیم گرفت به اتفاق هم و با اتوموبیل او به پاریس بازگردند. حین بازگشت و در جاده‌ای خلوت و عریض اتومبیل‌شان یکباره از مسیر اصلی منحرف شده و با درختی در حاشیه اتوبان برخورد کرد. میشل گالیمار که رانندگی را برعهده داشت، برخلاف کامو در همان لحظه جان نداد، بلکه چند روز در اثر عوارض همین تصادف درگذشت. به این ترتیب ماجرای خودکشی (حتی به فرض اینکه کامو را اهل این کار بدانیم!) منتفی بود.

سال‌های سال مرگ کامو سانحه‌ای دردناک و غیر منتظره دانسته می‌شد. اما قریب به یک دهه پیش از این جووانی کاتللی، نویسنده‌‌ی ایتالیایی‌ تبارِ «مرگ کامو» فرضیه‌ای تازه مطرح کرد.  او استاد دانشگاه و متخصص اروپای شرقی است، به صورتی اتفاقی با شواهدی روبه رو شد که از احتمال قتل کامو بدست  کا گ ب خبر می داند.  کاتللی ابتدا در سال ۲۰۱۱ در روزنامه ایتالیایی «کوریره دلا سرا» به ارائه فرضیات خود درباره مرگ آلبر کامو پرداخته و اشاره کرد یادداشت‌هایی را در دفترچه خاطرات یان زبرانا، مترجم و شاعر اهل چک پیدا کرده که در ترجمه ایتالیایی این خاطرات حذف شده است. یان زبرانا در این بخش حذف شده به مرگ کامو اشاره کرده و آن را تصادفی و بر اثر سانحه رانندگی نمی‌داند. او به ملاقات با مردی روس اشاره می کند که از نقشه کا گ ب برای مرگ جوانترین برنده جایزه نوبل ادبیات خبر می دهد. مرگی که سرویس های جاسوسی شوروی با دستکاری اتومبیل حامل او طراحی کرده‌ بودند.

کتاب «مرگ کامو» حاصل تلاش جووانی کاتللی برای ارائه پژوهشی درباره چگونگی مرگ آلبر کامو در راستای اثبات چنین دیدگاهی‌ که البته مخالفان کمی هم ندارد. این کتاب در سال 2013 با عنوان «کامو باید بمیرد» در ایتالیا منتشر شد و چند سال بعد ترجمه ویراست تازه آن با نام «مرگ کامو» توسط انتشارات بلان فرانسه منتشر شد که نسخه فارسی آن نیز برگردان همین کتاب است. 

جووانی کاتللی علاوه بر یک پژوهشگر، رمان نویس نیز هست، بنابراین به خوبی می‌داند نتایج بدست آمده در باره این ماجرای پر رمز راز و البته کنجکاوی برانگیز را چگونه دستمایه‌ی روایتی جذاب و پر کشش قرار دهد. از این سبب سوای اینکه موافق دیدگاه‌های او درباره مرگ کامو باشیم یانه، باید اذعان کرد که با کتابی جذاب  روبه رو هستیم که به شکلی پرکشش و با حال و هوای آثار جاسوسی ماجرای مرگ کامو را روایت می کند. البته او صرفا به ارائه روایتی جذاب بسنده نکرده، بلکه با ارجاع به شواهد و مثالهای مختلف از زندگی و دیدگاه های خود کامو و همچنین اوضاع و احوال سیاسی آن روزگار نشان می دهد که چگونه ک گ ب نقشه ای دقیق و کاملا برنامه ریزی شده را با صرف وقت و نیروی کافی، برنامه ریزی و اجرا می کند آن هم در حالی که سرویس جاسوسی فرانسه نیز از ماجرا مطلع شده است اما بنا به مصالح سیاسی ترجیح می دهد چشمان خود را براین ماجرا ببندد! یکی از مهمترین دلایل قتل کامو چنانکه در کتاب اشاره شده به شجاعت کامو و بیان تند و تیز نظراتش بر می گردد. کامو در سالهای پایانی عمر خود نقدهای بسیاری به حکومت شوروی مطرح می کرد بخصوص در ماجرای ورود ارتش سرخ به مجارستان و کمک به حکومت وقت این کشور در سرکوب خونین معترضان.

روایت جووانی کاتللی از ماجرای مرگ کامو همانگونه که مخالفانی جدی  را برانگیخته، موافقان بسیاری نیز دارد که از معرف ترین آنها می توان به پل استر اشاره کرد.  به هر روی چه موافق این دیدگاه باشیم و چه مخالف آن، «مرگ کامو» کتابی خواندنی ست که اطلاعات بسیار خوبی درباره سالهای آخر زندگی او و بخصوص مواضع او در قبال تغییر و تحول های آن ایام پرتنش ارائه می‌کند.

مرگ کامو، حقیقتا مرگی نابهنگام و کنجکاوی برانگیز بود. او در نامه‌ای به ماریا کاسارس قول داده بود که آن شب (چهارم ژانویه 1960) سر وقت به شام برسد، «مگر اینکه در جاده اتفاقی بیفتد»؛ اتفاق که ناباورانه افتاد!