آقای علی دایی چهره مشهور ورزشی کشورمان اعلام کرده است برای «همدردی با مردم» به دعوت فیفا برای حضور در جام جهانی قطر پاسخ منفی داده است.
نه تنها نمی خواهیم انتقادات رایج این روزها به موضوع گیری های سیاسی سلبریتی ها را تکرار کنیم ؛ بلکه (ضمن درست دانستن برخی از این انتقادها به چهره های مشهور)، می خواهیم بگوییم در این زمینه هم مانند بسیاری دیگر از رفتارهای اجتماعی و سیاسی ما افراط و غلو وجود دارد چرا که رفتار و گفتار چهره های مشهور در همه کشورها به نوعی مورد توجه قرار می گیرد و این انتظار وجود دارد که آنها در حوزه عمومی و اجتماعی منفعل نباشند. با این حال، این تمام ماجرا نیست. سخن بر سر این است که اعلام موضع و فعال بودن در عرصه عمومی باید با پختگی و عقلانیت توام باشد و از سر احساسات و هیجان صورت نگیرد.
به عنوان مثال باید از آقای دایی پرسید ابراز همدردی با مردم چگونه با نادیده گرفتن تیم ملی همین مردم یا حضور نیافتن در رویدادی که این تیم به نمایندگی از مردم ایران درآن حضور دارد جمع می شود؟! اصلا مگر «تیم ملی ایران»، تیم جمهوری اسلامی است؟ مگر بازیکنان این تیم را «حکومت» انتخاب کرده؟ یا همه آنها در زمره طرفداران پروپاقرص «حکومت» هستند؟
مگر نه این است همین مردمی که آقای دایی از آنها حرف میزند و صادقانه میخواهد با آنها ابراز همدردی کند در ایام پیش رو بازی های این تیم را با علاقه و اشتیاق دنبال می کنند و با پیروزی شان می خندند و از شکست شان می گریند؟
در پس همه این دعواهای سیاسی آیا نباید نقطه مشترکی باشد که همه مردم را به هم پیوند بزند؟! چه نقطه مشترکی بهتر از نام بلند ایران؟!
البته می دانیم که همه طرفین نزاع های سیاسی در همه کشورها اقدامات خود را در راستای منافع ملی و کشورشان معرفی می کنند اما این را هم می دانیم که متاسفانه معمولا کمتر ادعاهای سیاسی از این دست در برابر آزمون صداقت و راستی تاب می آورند و کمتر مدعیانی در این زمینه یافت می شوند که این شعارها را پوششی برای منافع یا امیال و خواسته های خود نکرده باشند!
در اختلافات مربوط به حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی حتی اگر این سخن مدعیان را بپذیریم که ممکن است از حضور تیم ملی ایران بهره برداری «سیاسی» شود(!) بازهم باید گفت هر رویدادی که باعث تقویت و انسجام ملی شود از اولویت مسلم برخوردار است و نباید به بهانه های سطحی سیاست زده از آن عقب نشینی کرد. نباید فراموش کرد که این مهم، یعنی تقویت انسجام و وحدت ملی از وظایف همه حکومت ها با هر شکل و محتوایی است و همه نظام هایی سیاسی معمولا به دلیل تلاش برای تحقق این امر مورد تحسین قرار می گیرند نه انتقاد و این موضوع فارغ از نزاع های سیاسی در زمره خدمات آن نظام های سیاسی ثبت می شود، البته اگر قدرت تحلیل و تفسیر درست در این زمینه وجود داشته باشد!