جمعه سیاه یا نشاندن مردم به خاک سیاه؟!

نفیسه سادات موسوی، پژوهشگر حوزه فرهنگ و خانواده،   4010905097 ۱۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

اگر اهل گشت ‌و گذار در فضای مجازی و خرید برخط باشید ( مخصوصا در دوسال اخیر که به واسطه محدودیت‌های کرونایی روز به روز بر تعداد خریدهای غیر حضوری افزوده شده است ) حتما اصطلاح بلک فرایدی را هم شنیده‌اید. 

بلک فرایدی ( black Friday ) که به صورت تحت‌اللفظی آن را جمعه سیاه هم می‌نامند، برساخته‌ی فرهنگ مصرف‌گرای آمریکایی است. گرچه بر خلاف سایر واژه‌های مرکب انگلیسی که با سیاه، ساخته شده‌اند، به هیچ عنوان بار معنایی منفی و تیره‌ای ندارد و حتی ( در جای خود ) باعث شادی دل مردم هم می‌شود! اولین جمعه پس از عید شکرگزاری و به عبارت دقیق‌تر آخرین جمعه ماه نوامبر را در اصطلاح بلک فرایدی می‌نامند و در این روز محصولات و کالاهای مورد نیاز ( و غیر ضروری!) مردم با تخفیف‌های ویژه و حتی بسیار ویژه به آنها عرضه می‌شود. فرآیندی که در ابتدای عمر خود به علت ارزشمند بودن و ارزیدن این تخفیف‌ها باعث تشکیل صف‌های طولانی و هجوم مردم به فروشگاه‌ها و آسیب دیدن برخی در این شلوغی‌ها میشد تا آنجا که فصلی جدید به نام « جان باخته‌های بلک فرایدی » در دفتر درگذشتگان تاریخ بشر اضافه کرد. 

اگر این تخفیف‌ها تنها قرار بود مردم را در ایام منتهی به کریسمس برای خرید مایحتاج‌شان یاری کند، باز هم به خاطر شرایط هجمه‌‌ای غیر متمدنانه قابل دفاع نبود، چه برسد به اینکه ماهیت آن در حال حاضر ماهیتی کاملا مصرف‌گرا شده است. مردم با دیدن میزان تخفیف کالاها که گاه به 70 تا 90 درصد هم می‌رسد، علاوه بر انجام خریدهای ضروری، رو به خریدن کالاهای غیر ضروری صرفا به جهت ارزان شدن آن ها هم می‌آورند تا آنجا که بسیاری از فروشگاه‌های بزرگ و برندهای معتبر طبق اعلام خودشان تنها در این یک روز، فروشی نزدیک به دو برابر فروش در یک ماه معمولی خود را تجربه می‌کنند. 

بلک فرایدی یا برابرنهاد فارسی آن حراجمعه، بعد از اینکه از آمریکا به کشورهای دیگر هم سرایت کرد ( علت این سرایت هم ساده است، تقویم میلادی مشترک و نیاز مردم به خرید با قیمت‌های مناسب در آستانه سال نو ) وارد فرهنگ ایرانی هم شد و از حوالی سال 94 و 95 توجه خانواده‌های ایرانی را هم به خود جلب کرد و به سرعت جای خود را در تقویم اقتصادی ایرانی‌ها باز کرد. جهانی شدن و حرکت به سمت فرهنگ‌های مشترک به خودی خود امر نامبارکی نیست اما آنچه باعث می‌شود بلک فرایدی در ایران به چالشی جدی و زنگ خطر فرهنگی تبدیل شود، غیر بومی بودن آن نیست بلکه عدم تناسب آن با هویتی است که برایش تعریف شده است. 

هویت حراجمعه بر مبنای تسهیل قدرت خرید مردم در آستانه سال نو است که همزمان با این است که کارمندان و کارگرها عیدی خود را گرفته اند و کودکان و نوجوانان چشم انتظار نونوار شدن هستند و خانواده‌ها به دنبال خرید موسوم به خرید شب عید هستند. پس منطق این چنین حکم می‌کند که چنین فرصتی در ایران در اسفندماه فراهم شود نه اوایل آذر! شاید عده ای خرده بگیرند که تاریخ های جهانی در تقویم بین المللی را نمی‌توان کشور به کشور تغییر داد. در پاسخ به این ایراد می‌توان بریتانیا را به عنوان مثال مطرح کرد. در بریتانیا بلک فرایدی را به جای آخرین جمعه ماه نوامبر در آخرین جمعه پیش از کریسمس (یعنی یک ماه دیرتر از بلک فرایدی آمریکایی و جهانی) برپا می‌کنند تا هویت و کارکرد آن حفظ شود. 

اما آنچه باعث می شود نسبت به رواج بلک فرایدی در ایران حساس شویم، نه تنها به علت ماهیت غیر واقعی و کاذب تخفیف‌های اعلام شده از سمت برندها و فروشگاه‌های بزرگ است ( که این مساله بارها در سالهای مختلف بررسی و اثبات شده است) بلکه به این علت است که آذرماه در تقویم اقتصادی مردم ایران هیچ جایگاه مشخصی ندارد. نه آغاز فصل سرما است که نیاز به خریدهای زمستانی باشد ( معمولا در اواخر شهریور و اوایل مهر این اتفاق می افتد) و نه نزدیک سال نو است که خریدهای شب عید مردم را پوشش دهد. به همین دلیل ساده و یک خطی بسیاری از خریدهای مردم ایران در حراجمعه خریدهای کاملا غیرضروری و مصرف‌گرایانه است و  خرید بیش از نیاز خود را در انتخاب ها و مقدار خریدها را نشان می‌دهد. 

نکته جالب توجه در این باب هم این است که اغلب کسانی که در این روز وارداتی اقدام به خرید از به اصطلاح حراجی ها می‌کنند، مدت کوتاهی پس از خرید متوجه می‌شوند که در اصل تخفیف خاصی نگرفته‌اند و قیمتها پس از افزایش ناگهانی درست پیش از بلک فرایدی، با فریب تخفیف ویژه به مردم ارائه شده است. درباره این نکته بارها محتواهای مختلفی را با هم به اشتراک می‌گذارند و ابراز تاسف می‌کنند و سال بعد دوباره در این ایام از همین فروشگاه‌ها خرید می‌کنند و این چرخه معیوب که کاملا به ضرر مشتری (مردم) است به حیات خود ادامه می‌دهد!