برخی پژوهش ها کمترین و بیشترین سن بلوغ را به ترتیب ۸ تا ۱۶ سالگی عنوان می کنند و سن متوسط بلوغ در ایران، مطابق آخرین آمار بهدست آمده ۱۲ سال است و گاه در 8 سالگی هم رخ می دهد؛ اما نتایج برخی مطالعات که در ایندیپندنت منتشر شده، نمایانگر آن است که «دختران جهان در مقایسه با ۴۰ سال قبل تقریبا یکسال زودتر بالغ میشوند. بلوغ دختران معمولا در فاصله زمانی ۸ تا ۱۳ سالگی و در پسران بین ۹ تا ۱۴ سالگی شروع میشود.» اما یک تحقیق جدید نشان میدهد «از دهه ۱۹۷۰ تا کنون به ازای هر دهه، سن بلوغ تقریبا سه ماه کاهش یافته است.»
بلوغ زودرس، زمینه ساز افسردگی
بلوغ زودرس که زائیده تغییر سبک زندگی است چه پیامدهایی دارد؟ این پرسش را اگر با روانشناسان در میان بگذارید، این پاسخ را دریافت می کنید که «بلوغ زودرس زمینهساز مشکلات هویتی است.» مژگان نیکنام چنین باوری دارد، او به عنوان یک روانشناس، بلوغ را نوعی فرآیند تحول در جسم و روان انسانها تعریف می کند و نقطه تحولی بزرگ در زندگی که موجب رشد فیزیولوژیکی و روانی میشود. این درحالی است که این فرآیند برای زنان و دختران بسیار آینده سازتر است، چراکه دختران در مراحل بعدی زندگی خود نقش مادری را تجربه میکنند و البته عمدتاتعداد دخترانی که بلوغ زودرس را تجربه میکنند بیشتر از پسران است. دختران زودتر وارد دنیای بزرگسالی میشوند و کمتر از پسران طعم دنیای کودکانه را میچشند.
متخصصان علوم پزشکی در اغلب کشورهای جهان بر این مهم تأکید دارند که بلوغ زودرس در دختران میتواند بر سلامت روان آنان تأثیر منفی داشته باشد. به گزارش هلث دی نیوز، دخترانی که پیش از موعد و در حدود سن هفت سالگی با پدیده بلوغ زودرس مواجه میشوند، بیشتر احتمال دارد دچار افسردگی و رفتارهای غیراجتماعی شوند.
این متخصصان معتقدند، دختربچههایی که زودتر از همسالان خود وارد مرحله بلوغ میشوند در دوران نوجوانی بیشتر به لحاظ روانشناختی آسیبپذیر هستند. همچنین احتمال بروز علائم افسردگی و رفتارهای غیر اجتماعی در این دختران نسبت به دیگر همسالان آنها بیشتر است.
به طور کلی علت بلوغ زودرس در دختران مشخص نیست و روش تأیید شدهای نیز برای جلوگیری از بلوغ زودهنگام وجود ندارد. هر چند برخی بررسیها حاکی از آن است که چاقی یا قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی مختل کننده غدد درون ریز میتواند در این زمینه نقش داشته باشد.
بنا بر اظهارات مژگان نیکنام و طبق تحقیقاتی که نتایج آن موجود است، با تغییر سبک زندگی و پیشرفت فناوری و اطلاعات در جهان، فرآیند بلوغ زودرس رو به رشد است. نیکنام توضیح می دهد که «از نظر روانی و اجتماعی پیشرفت تکنولوژی و شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین عوامل بلوغ زودرس به شمار میرود.باتوجه به اینکه دریافت اطلاعات و افزایش آگاهی باید متناسب با مقطع سنی کودکان اتفاق بیفتد، رشد تکنولوژی و اطلاعات، افزایش آگاهی و تغییر سبک الگوهای زندگی در خانوادهها موجب شده تا فرآیند بلوغ زودرس به سرعت فراگیر شود.»
کودکان با ورود به فضای مجازی وارد جهانی میشوند که با جهان حقیقی آنان بسیار متفاوت است. در فضای مجازی اتاقهای بدون کنترل و نظارت، کودکان و نوجوانان را بهسوی خود می کشد و بازی های رایانه ای نیز بدون مدیریت و کنترل در اختیار آنان قرار میگیرد. آسیب شناسان اجتماعی بر این باورند که «کاربری کنترل نشده کودکان و نوجوانان در فضای مجازی باعث انزوا و گوشه نشینی، گسست روابط عاطفی و اجتماعی، دوری گزیدن از دوستان و همسالان، کنارهگیری از بازیهای فیزیکی و در نتیجه رکود جسمی و فکری آنان می شود، بنابراین بلوغ زودرس و هیجان های رفتاری و تنش های روحی از عوارض ورود بی ضابطه کودکان و نوجوانان به فضای مجازی و استفاده از بازی های رایانه ای است. درحالی که باید پیش از ورود هرگونه فن آوری به یک جامعه بسترهای فکری، فرهنگی و کاربردی آن فراهم و سپس نهادهای متولی این بسترها را آماده سازی کنند.
امروزه افراد جامعه به تناسب سن خود اطلاعات دریافت نمیکنند. بلکه تغییر الگوهای سبک زندگی، سبب شده کودکان عمدتا با بزرگسالان بزرگ شوند و تعامل با همسالان خود را کمتر تجربه کنند. این مسئله در کودکانی که ساکن روستاها و شهرستانها هستند نمود بیشتری دارد، آنها ممکن است بهنسبت ساکنان شهرهای بزرگ به تکنولوژی و اطلاعات دسترسی چندانی نداشته باشند، اما به بلوغ زودرس دچار شوند، که در اینباره مژگان نیکنام- روانشناس می گوید: «برخی از کودکان هویت ضبط شدهای از والدینشان دریافت میکنند. کودکان ساکن شهرستانها از دوران کودکی کنار والدین خود کشاورزی و قالیبافی میکنند و نسبت به سایر کودکان زودتر وارد دنیای کار و بزرگسالی میشوند؛ همین مسئله نوعی هویت ضبط شده است سکه در بلوغ جسمانی و روانی کودک تأثیرگذار است.»
دنیای کودکانه به سه مقطع کودکی اولیه، کودکی میانه و کودکی پایانی تقسیم میشود و انسانها باید در هر کدام از این مقاطع به مرور رشد کنند، بنا بر این موضوع، نیکنام تأکید میکند: «بلوغ زودرس موجب میشود کودک یکی از مراحل رشد را بهدرستی طی نکند و نتواند از نظر فکری و روانی رشد مناسبی داشته باشد. بلوغ زودرس عوارض روانی زیادی برای کودک به وجود میآورد و در سنین بالا به صورت افسردگی پدیدار میشود.»
«بر اساس نظریه روانی- اجتماعی اریکسون زندگی انسان ۸ مرحله دارد که مرحله پنجم یعنی مرحله نوجوانی، بحران مربوط به هویت در برابر سردرگمی نقش، نامگذاری شده و از نظر اریکسون هنگامی که فرد در چهار مرحله زندگی از رشد سالمی برخوردار باشد، در خاتمه کودکی، به احساس استمرار و ثبات نسبی شخصیت دست پیدا میکند اما با آغاز مرحله پنجم یا نوجوانی، بحرانهای چهار مرحله قبل احیا میشوند و در نتیجه، هویت فرد متزلزل میگردد.» سخنی که دکتر فریبرز درتاج- استاد تمام و مدیر گروه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی با تکیه بر آن، گفته است: «نوجوانان بیشتر تمایل دارند که در کنار دوستان و همسالان خود باشند و به قوانین گروه دوستی احترام بگذارند تا اینکه در کنار خانواده بوده و از اصول درون خانواده تبعیت کنند. این امر تا حدود زیادی به این خاطر است که در این دوران، نوجوانان در جستوجو برای تشکیل هویتی مستقل هستند و درنتیجه بهتمامی ارزشها و قوانین با نگاه شک و ارزیابانه توجه میکنند، تا بتوانند برخی از آنها را بهعنوان اصول برای خودشان در نظر بگیرند.»
اثرات بلوغ زودرس و دیررس
وی با اشاره به بلوغ زودرس،به موقع و دیررس عنوان میکند:«افرادی که بلوغ بهموقع را سپری میکنند، نسبت به دو گروه دیگر، شرایط مساعدتری دارند. آنها همزمان با تعداد زیادی از دوستانشان وارد این شرایط میشوند و درنتیجه احساس تنها بودن در این تغییرات را تجربه نمیکنند. اگرچه بلوغ زودرس برای پسران، یک نکته مثبت تلقی میشود و رسیدن هرچه سریعتر به اندامی مردانه برایشان به مثابه دستیابی به یک امتیاز در میان همسالان است، اما تغییر اندام از حالت کودکانه به شکلی زنانه در میان دختران، موضوع چندان مطلوبی نیست، از سوی دیگر بلوغ دیررس برای دختران، اگرچه به لحاظ جسمانی نکته مثبتی است، بااینحال یکی دیگر از امتیازاتی که دارد، پختگی و توانایی بیشتر در درک شرایط و مراقبت از بهداشت خود، در مقابل شرایط جدید بدنی است. اما پسران، در شرایطی که دیرتر از همسالان خود به بلوغ برسند، معمولا فشار بسیاری را از جانب دیگران دریافت میکنند و این مسئله میتواند زمینهساز مشکلات روحی بسیاری برای نوجوانان باشد.»
سطح دانش و آگاهی نوجوانان در مورد بلوغ نیز مهم است که این سطح آگاهی، پایین گزارش شده و در کشور ما به دلایل فرهنگی اغلب نوجوانان، به ویژه دختران، اطلاعات صحیحی در مورد تغییرات جسمی، جنسی و روانی ناشی از بلوغ ندارند و چه بسا با کسب اطلاعات از منابع غیرمعتبر و غیرموثق در زندگی خانوادگی خود دچار مشکلات متعددی میشوند و در نتیجه از سلامت عمومی خوبی در این دوران برخوردار نیستند. فریبرز درتاج با اشاره به این موضوع، در گفتوگو با ایسنا، درباره سطح آگاهی نوجوانان از بهداشت بلوغ اظهار می کند: نوجوانان در سیستم آموزشی همچون حلقههای مفقود شدهای به فراموشی سپرده شدهاند. آنها در تلاطم انواع مشکلات جسمی، اجتماعی و روانی ناشی از بلوغ قرار می گیرند که اگر مورد حمایت نباشند و اگر آگاهیهای لازم به آنها داده نشود، صدمات جبران ناپذیری به نسل آینده وارد میشود.
آموزش بهداشت دوران بلوغ میتواند در سه سطح خانواده، مدرسه و آموزش همگانی با هدف ایجاد تغییرات رفتاری مثبت، افزایش آگاهی و کمک به افراد برای دستیابی به سلامتروان انجام شود. همچنین آموزش بهداشت بلوغ در مدارس فرآیندی است که به تقویت مهارت، آگاهی و توانمندسازی بهمنظور افزایش سلامت نوجوانان کمک میکند. درتاج معتقد است که آموزش و پرورش نقش خود را تنها در موفق شدن نوجوان در تحصیل و یاد گرفتن محتوای کتاب درسی منحصر میکند، درحالی که نوجوانان حق دارند بدانند که بلوغ چیست و چه تغییراتی در انتظار آنهاست، از این رو با توجه به تأثیرپذیری نوجوانان از آموزش در نهاد مدرسه، وظیفه معلمان و اولیا مدرسه است که آموزشهای لازم را در این زمینه فراهم کنند و به سؤالات آنها پاسخ معقول دهند. این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اهمیت آموزش بهداشت بلوغ را به نحوی میداند که بسیاری از مشکلات جسمانی، روانی، اجتماعی و رفتارهای ناسالم دوره نوجوانی نظیر ازدواجهای ناموفق، حاملگی های پرخطر و... ناشی از عدم آگاهی از بهداشت بلوغ است. همچنین رشد در دوره نوجوانی شامل سه سطح جسمانی، روانی و اجتماعی است که نیاز است نوجوان در هر سه سطح به بهداشت بلوغ برسد. والدین وظیفه دارند چگونگی تغییرات سریع بدن را به آنها توضیح دهند، تا در مواجه با این تغییرات کمتر غافلگیر شوند و اضطرابشان کاهش پیدا کند. همچنین صحبت در مورد بلوغ یا مسائل جنسی نباید به یک مکالمه ختم شود، بلکه در طول چند سال و به طور مستمر و دلسوزانه باید انجام شود. اگر والدین خودشان شرایط این مکالمات را ندارند، از شخصی معتمد و آگاه کمک بگیرند که این صحبتها را با فرزندشان داشته باشد.
به گفته درتاج، صحبت صریح با نوجوان میتواند چالشی برای والدین باشد، فراتر از تغییرات جسمی، والدین می توانند مکالمهای راجع به تغییرات اجتماعی و سبک زندگی که در نوجوانی ایجاد می شود، داشته باشند، مثل مکالمه در مورد عواقب تصمیمات مهم که می تواند یک نوجوان را ترغیب کند تا در انتخاب خود فکر کند.