(زنان نویسنده ایرانی)
نویسنده: حسن میرعابدینی
ناشر: چشمه، چاپ دوم 1401
263 صفحه، 110000 تومان
***
ناتالی ساروت می گوید: « ادبیات زنانه به معنی دقیق کلمهی آن وجود ندارد. همانطور که نمیتوان از موسیقی زنانه یا فلسفه زنانه سخن گفت و به نظر من فقط ادبیات وجود دارد.» بر اساس این گفتهی درستنما که در کتاب «دختران شهرزاد» اثر حسن میرعابدینی نیز نقل شده و مورد تاکید قرار گرفتهاست؛ در نگاه نخست، شاید نوشتن کتابی درباره ادبیات زنانه، نوعی نقض غرض جلوه کند... اما نه! اثر حاضر نه کتابی درباره ادبیات داستانی زنانه، بلکه کتابی درباره زنان نویسنده است.
با اینحال شاید پرسشی چنین به ذهن خطور کند که اگر ادبیات فی نفسه ادبیات است و زن یا مرد بودن خالق آثارادبی، فاقد نقش تعیین کننده در جمع بندی کیفی آنهاست؛ پس چگونه میتوان نوشتن درباره زنان نویسنده را توجیه کرد؟ و یا چرا باید با جداکردن آنها از مردان، کتابی را به بررسی آنها و آثارشان اختصاص داد؟ به زعم نگارنده این همان نکته کلیدی استکه باید به آن توجه داشت که شأن نزول این کتاب نیز هست. کتابی که اخیرا به همت نشر چشمه به بازار آمده است.
حقیقت این است که در جامعهای که از از دیرباز سنتهای مردسالارانه بر آن حکم فرما بوده زنان راهی بس طولانی را برای رسیدن به جایی که امروز در آن ایستادهاند، پیمودهاند. در این میان بیشک دشوارترین زمان آن هنگام بوده که ساختارهای حاکم به ظاهر با این حرکت همراهی نشان دادهاند، اما در درون سر ستیز با آن داشته اند. حوزهی ادبیات و خاصه داستاننویسی، باوجود نسبت آن با تجدد در ایران، باز هم از این قاعده مستثنی نبوده است. زنان در این عرصه که زمانی یکسره در اختیار مردان بوده، چنان با سختکوشی بر موانع غلبه کردهاند که این نهال، امروز به درختی تناور بدل شده است. کتاب «دختران شهرزاد» نوشته حسن میرعابدینی در حقیقت روایت و تحلیل همین جریان است. ماجرای ظهور و بروز زنان داستاننویس در ادبیات ایران و بالیدن آنها و رسیدن به جایگاهی که امروز سهمی ویژه از ادبیات ایران را به خود اختصاص داده اند.
اهمیت و سرعت رشد کمی و کیفی زنان داستاننویس باعث شده در سالهای اخیر پژوهشهای گوناگونی در این باره در کتابها و نشریات منتشر شود و بیگمان کتاب «دختران شهرزاد» یکی از بهترین و کارآمد ترین آثار در این زمینه محسوب میشود. این مهم نه فقط به دلیل اشراف و آشنایی حسن میرعابدینی به عنوان یکی از باسابقه ترین پژوهشگران درحوزه تاریخ ادبیات داستانی، بلکه به دلیل نوع رویکرد و نگاهی است که او به زنان در بستر حرکت اجتماعی و فرهنگی دارد.
میرعابدینی در سال ۱۳۳۲ متولد شده، او اگر چه استاد دانشگاه است و سابقه تدریس ادبیات معاصر در دانشگاه زنجان (در دهه هشتاد) و در مؤسسه آموزش عالی حافظ شیراز (در دهه نود) را دارد؛ اما بیشتر به عنوان پژوهشگر و منتقد ادبی داستان نویسی معاصر ایران شناخته میشود. کارنامه پرو پیمان او در این زمینه، بخصوص کتابهای مهمش صد سال داستان نویسی در ایران و فرهنگ داستان نویسان ایران و دیگر آثار پژوهشی اش در زمینه تاریخ ادبیات داستانی ایران، او را به مهمترین پژوهشگر در این زمینه دعوت کرده است. او از جنبههای گوناگونی به ادبیات داستانی ایران (بخصوص در صد سال اخیر که شکل جدی به خود گرفته) پرداخته است، تک نگاری هایی در باره چهرههای شاخص ادبیات داستانی معاصر دارد و آنتولوژی داستان کوتاه نویسندگان معاصر ایران او نیز بهترین نمونه در نوع خود شناخته میشوندد.
بی شک در این کارنامه پربار جای خالی کتابی که به زنان نویسنده، زمینههای تاریخی و اجتماعی حضور آنها در سپهر داستانننویسی ایران بپردازد خالی بوده که خوشبختانه انتشار «دختران شهرزاد» چنین خلئی را مرتفع ساخته است. این کتاب از سه فصل به اضافه بخشی مقدماتی در ابتدا و سخنی پایانی در انتهای کتاب تشکیل میشود، پژوهشی است در راستای شناخت نویسندگان زن و آثار آنها از منظر کیفی. در این رهگذر نویسنده سعی داشته است تا نشان دهد چگونه نویسندگان زن ایرانی شروع به کار کردهاند. ایدههای اولیه آنها برای وارد در حوزه داستان نویسی چه بوده؟ چه مسیری را پیمودهاند ، دشواری ها و دستاوردهایشان چه بوده است؟ رویکردها و گرایشهایشان در داستان نویسی چگونهبوده است؟ کار آنها از چه کیفیت زیبایی شناختی برخوردار بوده؟ و...
میرعابدینی برای بررسی این جریان در رهگذر زمان (از زمان تولد تا امروز)، الگویی دوره محور را برای تقسیم بندی استفاده کرده است. دوره اول با عنوان «گامهای لرزان» که فصل اول کتاب را نیز به خود اختصاص داده، از سال 1309 تا 1339 را شامل میشود. در این سالها به روایت نویسنده در برابر بیست نویسنده زن که اغلب به شکل غیر مستمر به فعالیت پرداخته اند، دویست و نود نویسنده مرد حضور داشته اند. زنان نویسنده این دوره به طور عمده نامهایی فراموش شده در تاریخ داستان نویسی ایران هستند.
در سه دههی بعد از 1340 تا 1370، زنان طبقه متوسط به نوشتن روی می آورند و آنچه امروز به عنوان داستان نویسی زنان ایرانی شناخته می شود حاصل حضور و فعالیت این نویسندگان است که به هموار کردن مسیر نسل های بعد پرداختند. در این دوره که فصل دوم کتاب را با عنوان «هموار کردن راه» تشکیل میدهد بیست و هفت نویسنده زن در برابر صد و نود نویسنده مرد فعالیت داشته اند.
سه دهه بعدی (از 1371 تا 1399) با عنوان «ره سپردن در مسیری تازه» عنوان سومین فصل کتاب است. در این دوران در برابر ششصد و پنجاه مردی که به داستان نویسی پرداخته اند، چهارصد زن نویسنده نیز به داستان نویسی روی آورده اند. دوره ای که نشان تثبیت جایگاه زنان داستان نویس دارد. حاصل کار نویسندگان زن این دوره بیش از هر چیز نشان درستی سخن نالی ساروت دارد که در ابتدای این نوشته نقل شد. چرا که حاصل کار زنان همانقدر دچار و درگیر محدودیت ها و مشکلات نشر است که آثار داستان نویسان مرد، و از سوی دیگر همانقدر نویسندگان مرد به دنبال راهها تازه و فرم های نو برای روایت آثار خود بوده اند، زنان نیز در حال رهسپردن در مسیرهای تازه هستند.
میرعابدینی در مقدمه «دختران شهرزاد» مأموریت کتاب را به طور مختصر چنین عنوان میکند: «میخواهیم ببینیم داستان نویسی زنان ایرانی از کی آغاز شده، چه راههایی را پیموده، چه رفتارهایی داشته، و از کجاها سر در آورده است.» مأموریتی که با روایتی تاریخی و تحلیلی از این جریان در ادبیات داستانی معاصر (از سال 1309 که نخستین کتاب داستانی از یک نویسنده زن ایرانی منتشر شده تا پایان سده چهاردهم شمسی) به خوبی انجام شده ومنبعی بسیار سودمند برای علاقمندان ادبیات داستانی معاصر و دانشجویان و پژوهشگران حوزه محسوب می شود.