خواجه نصیرالدین طوسی؛ نادره روزگار  

دکتر سعید نیاکوثری*، گروه فرهنگی الف،   4011205030 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

در روزگاری که فتنه آشوب و حمله تتاری مغولان جای جای ایران را ویران و مهد فرهنگ و علم و هنر در شعله های جنگ وحشیانه مغولان می سوخت و تیغ بران لشکر چنگیز نسل آریا را به خاک و خون می کشید و آرامش جغرافیای ایران دستخوش خشونت ترکان مغول شده بود، و کتاب سوزان های نیشابور باغ فرهنگ و تمدن ایران زیر سم ستوران تاتار خونریز  برگ و بار فرو ریخته و سروهای بلند آزادگی اش بر خاک سرد مرگ فتاده، گلبرگهای هنرش به دست طوفان و عمارت معمورش به سیلاب ویرانگران؛ اما دستهای نحیف و زخمی ایرانیان بود که می کوشید با اتکا به گنجینه های ارزشمند تمدن چند هزارساله خویش تیغ آهیخته مغول را در نیام کشد و  تار و پود این فرهنگ را از گسست ایمن دارد.

در چنین شوم هنگامه ای که بی ثباتی اوضاع داخلی ایران و کشمکشهای سیاسی و نظامی چهارسوی ایران در آتش جنگ می سوخت، نادره ای از نوادر روزگار ، در دل خاکستر کتابخانه ها آثار علمی برجای مانده ای را می جست تا اسباب فیضش و ارکان تعالی و ارجمندی اش گردد.

آغاز حیات خواجه نصیرالدین با پایان حیات سیاسی سه حکومت خوارزمشاهی  ، اسماعیلی و عباسی  و ادامه زندگانی در عهد ایلخانی مغول سپری گشت. پرورش او در خانواده ای از محدثین طوس موجباتی برای دانش و الفت او با علوم فقهی و فلسفه اسلامی بود که با تلمذ نزد بزرگانی چون داماد نیشابوری علم اشارات ابن سینا را آموخت و تعلیم کتاب *قانون*  را نزد شاگردان فخر رازی تکمیل کرد.

تقارن روزگار جوانی خواجه نصیرالدین با فتنه خونریز مغول او را به  قلاع اسماعیلیه کشاند باشد تا از  دشنه تشنه خون تتاری مامنی یابد و از فضلای بزرگی چون ناصرالدین کسب فیض نموده و اخلاق ناصری را به توصیه او به به نگارش در آورد و البته در همین ایام  کتبی همجون اساس الاقتباس، شرح الاشارات،معینیه و ... از جوهر گوهر فشان قلم او بر صفحه خرد تاریخ  فرهنگ ایران نقش بست.  آرامش نسبی که خواجه در قلاع اسماعیلیه داشت و  موجباتی برای تفحصات و پژوهش های علمی او بود از تیغ مغول ایمن نماند و با فتح آن به شمشیر عناد هلاکوخان ، سرنوشت خواجه نصیر را به بغداد کشاند   تا فراز و فرودها را تدبیر خویش به کمند کشد و با درایت اسبابی برای نجات جان دانشمندان ایران از تیغ مغول فراهم آورد. فراست او و نفوذش دربار هلاکوخان را به تسلیم خواسته های او کشاند و سرانجام دستور ساخت رصد خانه  مراغه  را از هلاکوخان گرفت  و به همت زوال ناپذیرش ،بزرگترین مرکز علمی  آن روزگار تاسیس نمود تا بهانه ای باشد برای گردآوری دانشمندان بزرگی که بیمناک جان خویش در گوشه و کنار جغرافیای ایران پراکنده شده بودند.

بدین سان در دهه هایی که فرهنگ ایران در معرض نابودی  انکار ناپذیر هجوم وحشیانه مغول بود، همت ،تدبیر ،دانایی و درایت او، قدرت سرکش و تشنه به خون مغول را پیش ژرفای فرهنگ و تمدن ایران به زانو درآورد.

دایره محیط ناپذیر دانش او نه در حصار علوم شریعه در آمد و در حیطه علوم نجمیه و ریاضیات بلکه گلستان موسیقی را با رایحه بهار اندیشه خویش بیاراست و اثر تالیفی او اگرچه در خزان ایام برگ برگش ورقی شد در دست باد اما قدرشناسان را بر آن داشت تا با تحقیق و تفحص رساله علمی او را جمع آوری نمایند هر چند به نامهای مختلفی همچون کنزالتحف، صحت نامه و ... که با همت زکریا یوسف هنرمند عراقی الاصل در مصر به طبع رسید. متن رساله موسیقی خواجه نصیر موید نگرش موسیقیایی او از زاویه علم ریاضیات است که البته وقوف بر آن آشنایی با اصطلاحات قدیمیه ریاضی و موسیقی را می طلبد.

از شگفتی های تاریخ سیاسی اجتماعی ایران آنکه در تاریکترین ظلمت شبهای سیاسی و تلخکام ترین ایامی که سرزمین مادری زیر هجوم حاکمانی خونریز ، داغ سیاوشان بر دل مادران و سروهای در خون فتاده حکایت بوستان ایران بوده است ،در پرتو مهرجانفزای اندیشمتدان بزرگ و دانشمندان پرآوازه ایران، سپهر فرهنگ و هنر درخشان و از نیلای همت شان گنبد فیروزه فام اندیشه و خرد از سبماب جور جائران حاکم و حاکمان جائر مکدر نشد تنها لعن تاریخ ماند بر آنان که بی پروا از قضاوت آیندگان نامشان ننگ تاریخ شد اگرچه مغرور به قدرت خویش تاختند و بیدادگری ها نمودند

 * مدیر کانون فرهنگی هنری صبا