سالها طلبههای جوان حوزه علمیه موسیبنجعفر(ع) از پای درس استاد نشستن درسها آموختهاند که سادهزیستی و مردمداری و بیاعتنایی به ظواهر دنیایی بخشی از آنها بود. حجتالاسلام «حسن زمانی»، از شاگردان قدیمی آیتالله، به سفری خاطرهانگیز در محضر ایشان اشاره میکند و میگوید : «آیتالله موسوی تا ٣ سال در اتاق مشرف به مسجد به طلبههای جوان درس اخلاق میداد تا اینکه قرار شد دستهجمعی به پابوس امام رضا(ع) برویم. برای استاد بهتر بود با هواپیما عازم مشهد شود، اما گفت میخواهم کنار طلبههای جوان باشم. در نتیجه با یک دستگاه اتوبوس به مشهد رفتیم و آیتالله موسوی که وضعیت جسمانی چندان خوبی نداشت خیلی اذیت شد اما خم به ابرو نیاورد و از اینکه کنار طلبههای جوان بود لذت میبرد. وقتی به مشهد رسیدم این امکان وجود داشت که در بهترین هتلها مستقر شویم اما ایشان همه ما را به حسینیه آقا سیدعبدالله شیرازی برد و همان جا مستقر شدیم ... »
اهمیت ندادن به ظواهر
آیتالله موسوی همیشه در کنار مردم بود و به طلبههای جوان سفارش میکرد از مردم فاصله نگیرند. اینها را «ناصر پورنصاری» می گوید که افتخار شاگردی آیتالله را داشته و اضافه میکند : «روزی با لباس شخصی و نعلین قدم میزدم که آیتالله موسوی را دیدم و استاد با همان لباسها مرا با خودش به مراسمی رسمی برد. وقتی به هتل انقلاب در خیابان طالقانی رسیدیم متوجه شدم که به مراسم بزرگداشت امام موسی صدر آمدهایم. بهمحض اینکه وارد هتل شدیم عدهای آمدند و آیتالله موسوی را به دیدار دبیرکل حزب لبنان بردند و ایشان مرا با همان لباسهای ساده دنبال خودش میبرد. آیتالله موسوی دستم را گرفته بود و بدون توجه به وضع ظاهریام، دائما حواسش بود که در کنارش باشم.»
مردمداری شیخ
سید احمد موسوی، پسر آیتالله موسوی، به دغدغههای پدر برای پیگیری مشکلات اهالی اشاره میکند و میگوید : «در خانه ما همیشه به روی اهالی باز بود و هر کسی که گرفتاری داشت مسیر رسیدن به خانه ما را در پیش میگرفت. در کنار اهالی محله، علمایی مثل مرحوم علامه جعفری و آیتالله مکارم شیرازی هم در خانه ما آمد و شد داشتند. ایشان همهچیز را اول برای اهالی و خانوادهاش میخواست و سهمی برای خودش قائل نبود. مردمداری ایشان با اهالی به حدی بود که وقتی قرار شد مسجد محله را بسازیم همه با آغوش باز از پیشنهاد ایشان استقبال کردند و میخواستند به پدر کمک کنند تا دیوار مسجد موسیبنجعفر (ع) بالا برود.»
روزه میگرفت برای حاجتروایی مردم
«سید محمدحسین موسوی» نوه آیتالله که در اخلاق و منش به پدربزرگ شباهت زیادی دارد، میگوید : «پدربزرگ خیلی بیشتر از خودش به فکر اهالی بود. گره زندگی اهالی با دستان ایشان باز میشد. گاهی اوقات حاج آقا برای باز شدن گره مشکلات اهالی روزه میگرفت و نذر میکرد. ایشان بهعنوان امام جماعت هرگز به خودش فکر نکرد و برای حل شدن مشکلات خودش یک رکعت نماز هم نخواند اما برای برطرف شدن گرفتاری مردم نذر میکردکه یکی از آنها نماز و روزه بود. وقتی هم مشکلی مطرح میشد و کاری از دستش برنمی آمد با مترو به شهرری میرفت و به حضرت عبدالعظیم (ع) متوسل میشد.»
مجتهد دین و علم
آیتالله موسوی همیشه دنبال کسب علم بود. ایشان در ١٣سالگی به نجف رفت و بعد از ٨ سال با مدرک اجتهاد برگشت در حالی که رسیدن به علم اجتهاد ١٤ تا ١۵ سال زمان میبرد. بعد از بازگشت به کشور هم به دانشگاه تهران رفت و طی ٨ سال دکترای معقول و منقول فلسفه گرفت. ایشان یک بار برای نوهاش تعریف کرد که کل دوره دکترا یک طرف و نوشتن پایاننامه هم یک طرف چون در آن سالها دسترسی به اینترنت و اطلاعات به این آسانی نبود اما پایاننامهاش را با نمره ١٩ قبول شد.
آیتالله سیدجمالالدین موسوی اصفهانی سالها امام جماعت مسجد و استاد حوزه علمیه موسیبن جعفر(ع) بود. ایشان سال ۱۳۹۷ بعد از تحمل یک دوره بیماری به دیدار معبود رفت و در آرامگاهی در قم آرام گرفت.