مشكل آموزش و پرورش ايران كجاست؟

محمدرضا نادری گیسور، گروه فرهنگی الف،   4020213046 ۴۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۴ تکراری یا غیرقابل انتشار

دوازدهم ارديبهشت سالروز شهادت استاد مرتضي مطهري و روز معلم در تقويم جمهوري اسلامي  است؛ روزي كه در آن مراسم و برنامه هايي به منظور تجليل از مقام معلم در سطح كشور برگزار مي شود، مسئولان مختلف از اهميت معلم و نقش وي در تعيين سرنوشت حال و آينده جامعه سخن مي گويند و رسانه ها از دغدغه ها ، مشكلات و مسايل اين قشر تاثيرگذار سخن مي رانند و گزارش مي دهند.

همه اين اقدامات، به خودي خود، نشان دهنده اهمیت، جايگاه و تاثيرگذاري معلمان در جامعه است مخصوصا آنکه آنها از زماني كه انسان خويشتن را مي شناسد و ظرفيت و قدرت يادگيري در او شکوفا و بارور مي شود تا زماني كه وارد بازار كار شده و خانواده تشكيل مي دهد، همراه و همپاي او هستند. اين همراهي جايگاه قانوني هم دارد و سوادآموزی و تحصیل در بسياري از كشورهاي پيشرفته جهان از جمله ايران تا سنيني معين، براي همه آحاد جامعه اجباري است. 

اگر استادان دانشگاه را هم در معناي عام، معلم تعبير كنيم، آنگاه اهميت و تاثيرگذاري این قشر در زندگي و سرنوشت همه ما بيشتر روشن خواهد شد. اما حتي بدون در نظر گرفتن اساتيد دانشگاه، طبق گزارشهاي رسمي، در حال حاضر تعداد معلمان در ايران بيش از يك ميليون و 400 هزار نفر است و در سال جاري تحصيلي حدود 16 ميليون دانش آموز يعني حدود يك پنجم كل افراد كشور را تحت تعليم و تربيت دارند. از همين رو، وزارت آموزش و پرورش يكي از سنگين ترين و پرحجم ترين وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي در همه دوره ها بوده و از آنجا كه حوزه فعاليت آن، آموزش و پرورش كودكان، نوجوانان و جوانان كشور است و بطور طبيعي، درآمد خاصي هم ندارد، بحث بودجه و امكانات آن و وضعيت حقوق دريافتي معلمان همواره مورد بحث بوده است.

براي برون رفت از اين وضعيت، دولت هاي گوناگون و كارشناسان مختلف، طرحها و برنامه هاي متنوعی را مطرح كرده و بسياري از آنها را نيز به منصه اجرا رسانده اند كه آخرين آنها، طرح رتبه بندي معلمان است؛ طرحي كه در دولت دوازدهم با همكاري مجلس شوراي اسلامي تصويب شد و دولت سيزدهم در ماههاي اخير آن را اجرايي كرده است و البته، حرف و حديث ها در باره نحوه اجراي آن چنان جدي و چالشي است كه پيش از آنكه اجراي آن كامل و عملياتي شود، سه هفته پیش هم وزير آموزش و پرورش و هم رييس سازمان برنامه و بودجه ناچار به استعفا و كناره گيري از مقام خود شدند.

اين وضعیت نشانه ای آشکار از بي ثباتي مديريتي در وزارت آموزش و پرورش است به گونه اي كه در ده سال اخير، پنج وزير و چهار سرپرست آن را اداره كرده اند؛ وضعیتی که حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنراني روز گذشته خود در جمع معلمان، آن را «عجيب» خوانده و از چنین شرایطی به شدت انتقاد كردند.

ايشان در سخنانشان با نكوهش ديدگاه كساني كه نسبت به وزارت آموزش و پرورش، «نگاه مصرفي و مزاحم» دارند،‌ طرح برخي مسئولين گذشته براي جداكردن آن از دولت و واگذاري به بخش خصوصي را «فكر خوبي براي نابود كردن كشور» توصيف كرده و هشدار دادند كه تعليم و تربيت، شأن دستگاه حاكم است و قابل واگذاري نيست.

رهبر معظم انقلاب با بيان اينكه عبور از گردنه هاي پيشرفت همه جانبه كشور بدون كمك و ايفاي نقش آموزش و پرورش ممكن نيست، بر اهميت محور بودن مدرسه براي گره گشايي از مشكلات كشور تاكيد كردند و گفتند كه همه مسئولان، تصميم سازان، تصميم گيران و آحاد مردم بايد اهميت حياتي دستگاه آموزش و پرورش را درك كنند.

ايشان در اين زمينه توصيه هاي مهمي به مسئولان در زمينه سند تحول بنيادين آموزش و پرورش كردند و راهكارهایی براي بهبود فعاليت مدارس در حوزه هاي آموزشي و پرورشي ارایه دادند که همگی ارزشمند و قابل تامل است و همه مسئولان، کارشناسان و دست اندرکاران دولت و حوزه تعلیم و تربیت باید آن را بطور جدی سرلوحه کار خویش قرار دهند.

اما، همانطور كه رهبر معظم انقلاب تاكيد كردند براي بهبود وضعيت آموزش و پرورش و رسيدن آن به جايگاه عالي و مورد انتظار خود در عرصه تعليم و تربيت، بايستی همگان اعم از «مسئولان، تصميم سازان، تصميم گيران و آحاد مردم» اهميت حياتي برخي نقش ها در دستگاه آموزش و پرورش را بفهمند و به تقويت آن كمك كنند و بطور طبيعي، محوري ترين نقش در اين عرصه از آن معلم است.

منظور از اين سخن، طرح موضوعاتي نظير كمبود معلم، وضعيت معيشتي آنها، نبود امكانات و تجهيزات كافي در مدارس و مسايلي از اين دست نيست – كه البته در جاي خود قابل بررسي است- بلكه يادآوري وظیفه مهم پدران و مادران به عنوان اولياي دانش آموزان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسئولان دولت و مدیران وزارتخانه‌ به عنوان تصميم گيرندگان اصلي در حوزه آموزش و پرورش نسبت به معلم و جایگاه او است.

يكي از خطاهاي راهبردي در عرصه تعليم و تربيت در ايران، درست از همين نقطه نشات گرفته است. در طول سالهاي اخير و به ويژه با ورود نسلي جديد از پدران و مادران به جامعه كه از یکسو، خود را افرادي باسواد و تحصيلكرده و مجاز به امر و نهی به معلم مي دانند و از سوی دیگر، خانواده هایی بشدت فرزندسالار هستند، متاسفانه بي اعتنايي به معلم و احترام و جایگاه او افزایش یافته و قدرت و نقش او در كلاس درس گاه در حد یک مبصر تنزل یافته است.

امروزه، معلمان قدرت تقریباً هیچگونه اعمال فشار، تنبیه و مجازات دانش آموزان خاطی و بی ادب در کلاس را ندارند و تنها ابزار آنان، نمره افراد و یا ارجاع آنها برای برخورد انضباطی به دفتر مدرسه است که البته، مدیریت مدرسه نیز به دلایل مختلف از جمله دریافت شهریه، عدم همراهی برخی خانواده ها در حوزه‌های تربیتی از طریق دفاع از رفتارهای ناشایست فرزندان خود و گاه، پرخاش و بی ‌احترامی آنها به معلمان و مدیران مدارس و یا، بالا بودن میزان افراد اخراجی از کلاس های درس ترجیح می دهد کمتر کار را به اعلام به خانواده ها یا اخراج دانش آموزان خاطی بکشانند.

تغییرات فرهنگی و اجتماعی جامعه در سالهای اخیر، افزایش طلاق و جدایی در میان خانواده ها و نیز، گسترش فضای مجازی و حضور کنترل نشده کودکان و نوجوانان در آن که متاسفانه، به راحتی به هر نوع محتوا و تصویری در اینترنت دسترسی دارند، همگی باعث شده است تا اکنون با نسلی جدید از دانش آموزان روبرو شویم که کاملا با گذشته فرق دارند و حاضر نیستند براحتی درس بخوانند،  از معلم حساب ببرند و به هنجارها و ارزش‌های مدرسه و جامعه پایبند بمانند.

 كاهش فرزندآوري در جامعه ما در طول سه دهه اخير، متاسفانه، موجب شکل گیری پديده فرزندسالاري در خانواده ها شده و پيامدهاي زيان بار اين فرهنگ که مبتنی بر تامین همه جانبه نیازهای فرزندان و توجه همیشگی به خواسته های آنها است ، ضربه هاي كاري و مهلك به جايگاه معلم در كلاس درس زده است.

 علاوه بر آن، فروپاشي بسياري از خانواده هاي جوان كه موجب شده است فرزندان دانش آموز آنها به صورت تك والد با پدر يا مادر زندگي كنند و گاه، در نبود پدر و مادر، پدربزرگ يا مادربزرگ از آنها سرپرستي و مراقبت كند، ناهنجاري هاي رفتاري در دانش آموزان را تقويت كرده است.

کاهش فرزند آوری با لطمه به جایگاه آموزش و تقویت ناهنجاری های رفتاری در میان برخی دانش آموزان، بیش از همه آینده جامعه را به مخاطره انداخته است.  این وضعیت مخصوصا در میان دانش آموزان پسر مشهود است.

 ناتوانی معلمان و ناکامی مدارس در تربیت علمی و تربیتی دانش آموزان پسر موجب شده است در سالهای اخیر تعداد قبولی های کنکور سراسری دختران از پسران بسیار پیشی بگیرد و هر سال، از شمار دانشجویان مرد و کیفیت تحصیلات عالیه آنها کاسته شود. پرسش این است که با چنین روندی، آینده جامعه ما چه خواهد شد؟!

ورود شمار بیشتری از دختران به دانشگاه ها، برتری علمی آنان در آزمون های استخدامی بر پسران و در نتیجه، افزایش حضور زنان کارمند در ادارات و سازمان های مختلف گواه بارزی از روند کنونی وضعیت تعلیم و تربیت در مدارس متوسطه است. در فضایی که معلمان قادر به کنترل دانش آموزان خود به ویژه پسران دبیرستانی نیستند و دانش آموزان علاقه ای به فراگیری و تحصیل نشان نمی دهند، بسیاری از معلمان ترجیح می دهند به جای آموزش، در پی دستیابی به جایگاه مدیر یا معاون در مدارس باشند تا ناچار به رو در رویی و تدریس دانش آموزان نشوند.

این در حالی است که تاکنون مردان جایگاهی ویژه در جامعه ما داشته و نقش اول را در اداره امور و هدایت آن بر عهده دارند. آیا با این وضعیت، جامعه ما در حال یک دگردیسی تاریخی نیست؟!
 قوانين و آيين نامه هاي موجود در آموزش و پرورش نيز تقريبا بطور كامل، دست معلمان را در برخورد قاطع با دانش آموزان مساله دار و بي انضباط بسته است، به گونه اي كه با كوچكترين تندي معلم، طرح شكايت از وي از سوي والدين صورت گرفته و به راحتي، مدرسه و دواير ذيربط در ادارات آموزش و پرورش به محكوميت معلم راي مي دهند. در چنين جامعه اي كه معلم هم در اداره خود و هم خانواده دانش آموزان، بي پناه است و تمامي ابزارهاي برخورد انضباطي با دانش آموزان خاطي را از او گرفته اند، چگونه مي توان انتظار داشت او بتواند با انگيزه و توانمندي لازم، فعالیت نماید، نقش خود را در زمینه تعليم و تربيت بخوبي ايفا كند و نظام آموزش و پرورش به اهداف متعالي خويش دست يابد؟!

مادامی که معلمان قدرت هيچ برخوردي با دانش آموزان درس نخوان، بي انضباط، بي ادب، پرخاشگر و بي مبالات را نداشته ‌باشند و مدیریت مدارس به دلایل مختلف در عرصه های تربیتی ضعیف یا دست بسته عمل کند، نمی توان امید چندانی به بهبود وضعیت کنونی داشت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته بر لزوم توجه، اجرا و در صورت لزوم، اصلاح سند بنیادین آموزش و پرورش تاکید کردند. یکی از محوری ترین نکات این سند، باید حفظ جایگاه و اقتدار معلم در مدرسه و جامعه با همکاری دولت و خانواده ها باشد.