آمریکاستیزی و یک جدال نظری مهم در برنامه‌ای تلویزیونی

حسین علی زاده، گروه فرهنگی الف،   4020323048 ۳۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

در مناظره آقایان فواد ایزدی و مهدی ذاکریان در برنامه شیوه که با موضوع آمریکاستیزی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی پخش شد نکات بسیار مهمی از منظر روش شناسی علوم اجتماعی مطرح شد که چنانکه در این برنامه هم آشکار شد، به روشنی نشان می‌دهد نوع موضع‌گیری‌ها در زمینه فلسفه و روش شناسی علوم اجتماعی پیامدهای کاملا عینی و ملموسی نیز در تصمیمات سیاسی و به تبعات آن زندگی روزمره دارد.

پرسش مهم و اصلی این برنامه که سایر اظهارات و موضع‌گیری های میهمانان این برنامه بر مدار آن می چرخید و چند باری نیز از سوی مجری برنامه تدقیق و تصریح شد اما پاسخ روشنی از میهمانان نگرفت (که اگر این اتفاق می افتاد به نظر نگارنده نقطه مشترکی میان نظرات این دو کارشناس شکل می‌گرفت) این بود که آیا علوم اجتماعی ( مشخصا در این برنامه، دانش روابط بین الملل)، بر خلاف علوم دقیقه، ذاتا ارزش بار هستند؟! صورت‌بندی دقیق تر این پرسش چنین است: آیا علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی که «موضوع» و «مسایل» و «قوانین» آن فارغ از ارزش های عالمان این علم مورد اجماع و پذیرش هستند، در موضوع، احکام (گزاره های پایه) و قوانین ادعایی خود اصالتی ندارند و همه این ها تابع ارزش های عالمان علوم اجتماعی اند؟  به تعبیر دیگر آیا علوم اجتماعی سراسر «ایدئولوژی» (ارزش ) است. 

عجیب این بود که آقای ذاکریان هم نوا با آقای ایزدی بر این نظر بود که «اصولا» دانش روابط بین الملل به عنوان یکی از علوم اجتماعی نمی تواند از ارزش ها و ایدئولوژی عالمان این علم جدا باشد اما آنان باید در عمل سعی خودشان را بکنند تا در پژوهش ها بی‌طرفی پیشه کنند. آقای ایزدی هم چنین چیزی را در عمل نیز ناممکن می دانست و نتیجه منطقی چنین دیدگاهی آن است که پس نه فقط «نظریه ها»ی تولید شده در  دانش روابط بین الملل تحت تاثیر قدرت و ارزش های عالمان و نهادهای علمی فعال در این دانش است بلکه خود «موضوع» و «مسایل» و «احکام» آن نیز تابعی از این ارزش‌ها و قدرت است. بنابراین علوم اجتماعی ( از جمله دانش روابط بین الملل) چیزی جز همان «ایدئولوژی» نیستند که پشت نقاب «علم» به عنوان یک ارزش مطلوب و فراگیر در دنیای امروز پنهان می شوند تا مقاصد استعماری قدرت ها را دنبال کنند.  این نکته بارها به صراحت در اظهارات آقای ایزدی تکرار شد اما در کمال تعجب در دقایق پایانی برنامه پس از تاکیدات مجری که با اصرار خواهان تدقیق نظری بیشتر مواضع مهمانان بود، آقای ایزدی بین «نظریه ها» ی تولید شده در این علم ( روابط بین الملل) و خود این علم مرزبندی کرد و صرفا نظریه های مسلط تولید شده در این دانش را ایدئولوژی هایی خواند که قدرت های استعماری در جهان تولید می کنند تا با چهره علمی دادن به آن اهداف استعماری شان را دنبال کنند.

هر چند این عقب نشینی از سوی آقای ایزدی بجا و درست بود اما تاکیدات اولیه وی بر ایدئولوژیک بودن این علوم یادآور نوعی مشی پنهان و آشکار برخی جریان های فکری در کشور است که با هدف حمایت از ارزش ها و آرمان انقلاب اسلامی عملا نوعی دشمنی با عقلانیت و رئالیسم شناختی را دنبال می کنند که نسبتی با سنت فلسفی و دینی ما و طبیعتا تحول سیاسی برآمده از آن، یعنی انقلاب اسلامی، ندارد. در سنت فلسفی و معرفت شناختی ما امکان شناخت واقعیت (یا همان علم) ، چه واقعیت های موجود در طبیعت (علوم طبیعی) و چه واقعیت های موجود در جامعه ( علوم اجتماعی) وجود دارد و شکاکیت و نسبی‌گرایی معرفت شناختی شدیدی که طی چند دهه گذشته در غرب تحت عناوینی چون «پست مدرنیسم معرفتی» رایج شده و برخی گرایش های چپ فکری نیز (بر خلاف باور خود مارکس به علم) به آن باور دارند مورد پذیرش نیست. بنابراین نمی توان مدعی دفاع از انقلاب اسلامی و آرمان های آن بود اما منقطع از سنت فکری و معرفت شناختی پشتوانه این انقلاب نظریه پردازی کرد و سخن گفت.

چنانکه گفته شد رد آشکاری از این گرایش فکری در برخی اظهار نظرهای تئوریک مدعیان دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی به چشم می خورد که شایسته نقد صریح است، چون نسبتی با رئالیسم فلسفی ما ندارد. تلاش فکری مرحوم علامه طباطبایی در  مقالات اصول فلسفه و روش رئالیسم نیز گویای همین امر است که متاسفانه برخی با بدفهمی آن را به هم سویی با پوزیتیویسم در شناخت طبیعت و جامعه متهم می‌کنند.