فراتر از مضحکه!

سعید ونکی، گروه ورزشی الف،   4020406118 ۶۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

در لابلای اخبار روزمره و مرور آنان، خبری به چشمم خورد که حسی توامان از تعجب و خشم را درونم پدیدار کرد؛ «خودروی وارداتی بازیکنان ملی‌پوش به گمرک رسید.»

ماجرا چیست؟ همه چیز به هفتم آذرماه سال‌گذشته باز می‌گردد؛ شب قبل از بازی با آمریکا و اهدای حواله واردات خودرو به بازیکنان با هدف تزریق روحیه؛ اقدامی که برای ایجاد انگیزه و کسب موفقیت موثر نبود اما برای بازیکنان منفعت بسیاری داشت.

تیم‌ملی در یکی از بدترین نمایش‌های تاریخ خود در جام‌جهانی حسی جز سرافکندگی برای ایرانیان به ارمغان نیاورد اما در مقابل، این رقابت‌ها برای بازیکنان عواید قابل‌توجهی به همراه داشت؛ پاداش سکه‌های طلا و حواله واردات خودروی خارجی بخشی از این تحفه‌های اخد شده بود؛ پاداش‌های دلاری که بماند!

حالا برخی عزاداران و ماتم‌زدگان دیروز مردم و واردکنندگان امروز، خودروهای میلیاردیشان به گمرک رسیده؛ خودروهایی که یک حلقه از لاستیکش به اندازه دستمزد سه‌ماهه یک کارگر است و چه حکایت عجیبی است؛ هر که به ارزش‌های این کشور پشت‌پا می‌زند، مواهب بیشتری هم نصیبش می‌شود!

صحنه‌های تحقیرآمیز جام‌جهانی از خاطرمان نمی‌رود، امتناع بازیکنان از خواندن سرود ایران فراموش شدنی نیست و بازکردن پای سیاست به مسئله‌ای ملی و سر تعظیم فرودآوردن مقابل فشارهای رسانه‌ای که پای حاشیه‌ها را به تیم‌ملی باز کرد، از خاطرمان پاک نخواهد شد.

همان کسانی که ژست ماتمشان را در فوتوشوت‌های فیفا پنهان نمی‌کردند، امروز پیش‌قراول دریافت خودروهای آن‌چنانی شده‌اند و این دوگانگی‌ها حس خشم درونی‌ام را دوچندان می‌کند.

اگر این داغداران از دوگانگی‌هایشان دست می‌شستند، رفتار دیروزشان قابل توجیه بود اما مشکل جایی است که برخی می‌خواهند هم از توبره بخورند و هم از آخور!

ماتم‌زده‌اند و به خاطر عزاداری کمتر پوزش می‌طلبند اما در برداشتن از طعام‌های سر سفره مضایقه نمی‌کنند! 

حاشا به این غیرت و عدالت که در زمانه تنگدستی خلق، تحفه‌ها به سوی کسانی سرازیر است که قدر و ارزش این پیراهن و پرچم را نداسته و سیاه‌ترین روزهای ورزش ایران را رقم زدند؛ جماعتی که پس از غریو عده‌ای بی‌وطن در خیابان‌های شهر بعد از شکست ایران، سکوت کرده و به توجیه روی آوردند.