در مورد بررسی قیام و حرکت سیدالشهدا نظرات و روشهای گوناگونی وجود دارد که هر کدام را به یک نتیجهگیری خاصی در این باره راهنمایی میکند.
برخی با اتکا بر سخنان حضرت و نقل قولهای ایشان دست به تحلیل واقعه کربلا زدهاند و عدهای دیگر هم با در نظر گرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی تحلیلی از قیام امام حسین را مطرح نمودهاند. دخیل کردن موضوعات کلامی نظیر علم امام هم در تحلیل واقعه عاشورا اثرگذاری داشته است.
بعضی از نتیجهگیریها علی رغم اینکه به جهاتی توجه داشتند، از بعضی زوایای قیام کربلا غفلت کردند و در این وضعیت، روش صحیح و آنچیزی که میتوان به وسیله آن به نظر صواب رسید، جمع زوایا و ابعاد گوناگون کربلاست، کما اینکه رهبری در کتاب انسان 250 ساله هم به این موضوع اشاره دارند و در موضعی میگویند:« بعضی میگویند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. من میگویم حرکت کرد تا وظیفه را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسأله این است. (۱۳۹۸/۰۷/۲۱)»
در موضوع حرکت امام حسین یک نکته جدی و مهم وجود دارد و آن مسأله ضرورت قیام است. این ضرورت قیام نه تنها در زمان یزید، که در عصر معاویه هم وجود داشته است و حضرت سیدالشهدا بیان کرده بودند که اگر کسی علیه معاویه دست به قیام نمیزند باید به خدا پناه ببرد، اما الآن شرایط قیام وجود ندارد. که ایشان بنا به همین موضوع دست به نامهنگاری با اصحاب میزنند تا آنان را آگاه سازند.
مشکلی که وجود دارد عدم توجه به اصل «ضرورت قیام» است؛ به طوریکه در جوامع علمی هم فقط به بازه حرکت امام از مدینه به مکه و از مکه به کوفه اشاره میکنند و عقبه این ماجرا را مورد غفلت قرار میدهند. حتی اگر ما علم امام به شهادت را هم قبول کنیم و بپذیریم ایشان نسبت به شهادت خود و چگونگی آن واقف بود، مانع از این نیست که امام مکلف به انجام تکلیف نباشد.
حرکت امام که قیام علیه ظلم است یک امر واضح در سیره و گفتار سیدالشهداست و او در همان ابتدا گفت:« اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهيَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفيانَ.» یعنی انا للّه و انا اليه راجعون و فاتحه اسلام را باید خواند زيرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است و من خودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفيان حـرام است.
ضمن اینکه امام حسین در جای جای مسیر حقانیت خود را بیان کردند و حتی در رجز شهدای کربلا هم مثل رجز حضرت علی اکبر موضوع اولویت آنان به خلافت به خوبی مشهود است. از طرفی هم نامه کوفیان به امام حسین و دعوت از ایشان برای امارت بر شهر به خوبی نشان دهنده آن اصل قیام و حرکت سیاسی برای برپایی یک حکومت اسلامی است. عده ای بیان میکنند امام صرفا برای حکومت رفته است در صورتیکه این حرف غلط است، لذا نفس حاکمیت مدنظر امام نبوده بلکه در نظر ایشان حاکمیت ابزاری برای احیای سنت است. در اندیشه دیگرانی هم امام فقط قصد شهادت داشته که این نظر هم ناقص است، چون صرف شهادت بی فایده است بلکه باید بستر شهادت و غایت آن را در سیره اما دید. آن غایت مدنظر امام حماسه و از خودگذشتگی است که در مردم آن عصر کمرنگ شده بود.