به گزارش الف ایالات متحده آمریکا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به طور خاص از دوره ای که به این درک راهبردی رسید که نمی تواند انقلاب اسلامی را در اصول مطلوبِ خود استحاله کند، رویکردهای تقابلی را به انحا مختلف علیه کشورمان در دستورکار قرار داد. در این رابطه، در سال های مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، شاهد تحمیل سیلی از تحریم ها و البته اجرایی شدنِ طیف متنوعی از توطئه و دسیسهچینیها علیه کشورمان از سوی واشینگتن و متحدان بین المللی و منطقه ای آن بوده ایم.
در این چهارچوب، وزارت خارجه آمریکا با دستاویز قرار دادن مسائلی نظیر پیشرفت های هسته ای ایران، ادعاهای حقوق بشری، قدرت نظامی ایران(به طور خاص توان موشکی و پهپادی) و البته نفوذ منطقه ای کشورمان، سعی داشته داشته تا فشارهای تحمیلی خود علیه ایران را نزد افکار عمومی بین المللی مشروعیتبخشی کند. با این همه، شاید هیچ حوزه ای به اندازه قدرت گیری تدریجی ایران در سطح منطقه غرب آسیا و به طور کلی خاورمیانه، برای آمریکا خوفانگیز نبوده است.
روندی که ایران پله پله آن را به پیش رانده و اکنون تبدیل به کنشگری منطقه ای شده که نظر و رای آن در قالب معادلات منطقه ای، کاملا مهم و ضروری ارزیابی می شود. شاید عینیترین نمود این مساله را بتوان در قالب جنگهای سوریه و یمن مشاهده کرد. میادین جنگی که در چهارچوب آن ها کنشگری موثر ایران مانع از تحقق سناریوهای برخی کنشگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده و البته که در هر دو مورد شاهد پیروزی روایت های ایرانی از جنگ های مذکور بوده ایم.
در این فضا، افول قدرت هژمونیک بین المللی آمریکا که نمودهای خود را در سطح منطقه خاورمیانه در قالب هایی نظیر عقبنشینی خفتبار از افغانستان، موقعیت ضعغیف آمریکا در عراق و سوریه، دور شدن متحدان سنتی آمریکا در میان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از این کشور(به ویژه عربستان سعودی و امارات) و ایجاد شکاف های قابل تامل در روابط واشینگتن و رژیم صهیونیستی نشان داده، پالس های تازه و هشداردهنده ای را به این کشور(آمریکا) در مورد روندهای آتی حاکم بر خاورمیانه به عنوان منطقه ای راهبردی در قالب معادلات سیاسی و اقتصادی جهان مخابره می کند.
از این منظر، قدرتگیری قابل توجه منطقه ای ایران، که با توسعه قدرت نرم(در قالب گفتمان فکری و حکمرانی ایرانی)، تقویت قدرت سخت(توان نظامی ایران و محور مقاومت)، و البته افزایش قدرت هوشمند (این جنس از قدرت از ترکیب قدرت های سخت و نرم حاصل می شود) همراه شده، زنگ هشدارهای جدی را در آمریکا به صدا درآورده که دیر یا زود، خاورمیانه شاهد یک نظمِ نوین ایرانی خواهد بود.
نظمی که در قالب آن شاهد توسعه قابل ملاحظه گفتمان و روایت های ایرانی در سطح منطقه و به طور خاص تبدیل شدن ایران به عنوان ضامن اصلی حفظ امنیت و ثبات در خاورمیانه، خواهیم بود. تحقق این گزاره، یک کابوس تمام عیار برای آمریکا و به طور کلی جهان غرب و البته متحدان منطقه ای این کشور است. جدای از نمایان شدن بیش از پیش جلوه های مختلف قدرت ایران در منطقه، زمانی می توان نگرانی های واشینگتن در مورد سناریوی پیشگفته را به خوبی درک کرد که توجه داشته باشیم جهان در شرایط کنونی، به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران حوزه سیاست بینالملل، در یک دوره گذار قرار گرفته و آمریکا اساسا خود را در موقعیتی نمیبیند که بخواهد همچون گذشته، دستورالعمل ها و نکات مد نظر خود را بر منطقه تحمیل کند.
البته که رویه های منسوخ و چالش زای آمریکا در منطقه خاورمیانه و در عین حال غیرقابل اعتماد بودن آن که در سال های گذشته بارها و بارها جلوه های عینی خود را به نمایش گذاشته نیز سبب شده تا منطقه خاورمیانه آماده پذیرش گسترده گفتمان های جایگزین نظیر گفتمان "نظمِ ایرانی" باشد. سناریویی که در صورت تحقق، اهرم و کارت های ایران در برابر جهان غرب را به نحو قابل ملاحظه ای تقویت میکند و البته که به صورت طبیعی، اهرم های قدرتِ قابل توجهی را از دستان قدرت های غربی علیه کشورمان، می گیرد.
اساسا در همین فضای جدید هم است که دیگر گفتمان تحریم و فشار آمریکا و کشورهای اروپایی علیه ایران، دیگر جواب نخواهد داد و این جهان غرب است که باید خود را برای واقعیت های تازه و البته نامطلوب آماده کند. از این رو، هیچ عجیب نیست که می بینیم سطح جوسازیهای تبلیغاتی و اقدامات مخرب میدانی از سوی کشورهای غربی علیه ایران در ماه های اخیر افزایش قابل ملاحظه ای یافته است. مساله ای که تا حد زیادی تحت تاثیر وحشت آن ها از تحقق نظمی ایرانی در منطقه خاورمیانه قرار دارد.