نیروی خدماتی حرم شاهچراغ با دست های خالی به سمت یک تروریست مسلح حمله می کند و خود را قهرمان این هفته مردم می کند.
سخت است در دورانی که گفته می شود دیگر دوره حماسه ها به سر آمده کاری کنی که آن را شبیه حماسه بخوانندش.
اقبال زمانه ما به سوپرمن ها و مرد عنکبوتی ها و مرد شش میلیون دلاری ها شاید ناشی از همین احساس فقدان حماسه و شجاعت در ناخوادگاه ما مردمان زمانه میانمایگی و مصرف باشد .
ما مردمان هزاره جدید در پی روندی که از قرن گذشته آغاز شد با مصرف و لذت جویی و بی اعتنایی به دیگران مانوس تریم تا فداکاری! وضعیتی که در ساختار زندگی اجتماعی جدید ناگزیر می نماید. ساختاری که پیامدهایش، یعنی افتادن در ورطه رقابتی سخت با دیگران برای معاش - بخوانید همان عیش و کامجویی بیشتر و گسستن رابطه انسانی با دیگران- کم کم طبیعت ثانوی ما شده است. رابطه انسانی در زمانه ما جای خود را به رابطه هایی ابزاری داده که در آن انسان ها جز به طمع منفعت بردن از دیگری به او نزدیک نمی شوند. دیگری وسیله ماست برای منفعت و کامجویی بیشتر ما. او ابزاری بیش نیست مانند همه اشیا و ابزارهای دیگری که به کار هدف ما می آید. نتیجه فراگیری این نوع زیست جمعی چیزی جز بی معنایی و ملال نیست . علت بحران افسردگی و بیماری های اعصاب و روان در زمانه ما را باید در نوع روابط اجتماعی جست تا آزمایشگاه های شیمی .
«فرزاد بادپا» بودن یعنی هنوز اثری از آن رویای شیرینی که به انقلاب سال ۵۷ انجامید در ما هست. انقلاب اسلامی فقط سودای تغییر حاکمان نبود قرار بود تغییرات درونی افراد جامعه، ساختارهای اجتماعی و رابطه های اجتماعی را اصلاح کند و سیاستمداران ما هم همین هدف را دنبال کنند نه چیز دیگر را. این رویای روشن در جامعه تعبیر نشده، شکی نیست. اما می توان دلخوش بود که هنوز چراغی روشن است هر چند کم تعداد ، هر چند کم فروغ !