سوال هایی که دانشگاهیان و حوزویان باید از خود بپرسند

آیت الله علی نصیری استاد حوزه و دانشگاه، گروه فرهنگی الف،   4020703074 ۱۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

فعالیت آموزشی حوزه های علمیه و دانشگاه ها آغاز شده است. از خداوند می طلبیم که این آغاز را برای این دو نهاد مبارک و تاثیرگذار مبارک گرداند. 

آن چه در این بین باید مورد توجه قرار گیرد، سه نکته است: 
1. دولت مردان و تمام کسانی که در حوزه و دانشگاه مسؤلیتی بر عهده دارند، باید بدانند که میزان دغدغه، تلاش، برنامه ریزی و مدیریت خوب آنان در مهم ترین بخش سرمایه انسانی کشور چه تاثیر مستقیمی می گذارد. از یاد نبریم که به رغم گام های مبارکی که پس از انقلاب برداشته شده و افق پیشرفت بر روی ما گشاده شده، ما سال ها از کاروان پرشتاب علم و دانش عقبیم. 

گذشته از علوم فنی و تجربی، ضعف ما در حوزه علوم انسانی که روزی خاستگاه اصلی آن جهان اسلام بود، بیش از پیش خودنمایی کرده است. 

2. بدون تردید از عوامل موثر در پیشرفت علمی و رشد محیط های علمی کادر علمی آنها یعنی اساتید است. باری، این استاد است که با تلاش، همت و مسئولیت شناسی روح تحقیق و تفکر را در مخاطبان خود می دمد و عشق و شیدایی را به دانشجویان خود هدیه می دهد. 

باید اساتید از خود بپرسند آیا کوشش متداول و متعارف آنان و روش هایی که تا کنون بکار بسته اند، در ایجاد روح علمی و نهضت فکری و توانمد سازی مخاطبان در تولید دانش موثر بوده است. اگر آنان در روند کار خود تردید دارند، باید در کار خود تجدید نظر کنند. 

از جمله اموری که باید در محیط های علمی مورد توجه قرار گیرد، اخلاق است. به رغم جایگاه بلند اخلاق که باید آن را در کنار توحید، مهم ترین پیام رسالت دانست، غفلت از آن در حوزه و دانشگاه مشهود است. 

ضعف اخلاق به مرگ اخلاق می انجامد و مرگ اخلاق یعنی مرگ همه خوبی ها و پاکی ها. 
مرگ اخلاق آن هم برای محیط های علمی به معنای دادن شمشیر به دست زنگی مست است. 
چه نیک گفته اند: چو دزد با چراغ آید گزیده تر برد کالا!
و چه زیبا فرموده اند: «اذا فسد العالِم فسد العالَم»  
راستی باید حوزه های علمیه از خود بپرسند که چرا امثال علامه حلی ها و شیخ انصاری ها کمتر متولد می شوند و دانشگاه ها باید از خود جویا شوند که چرا امثال چمران ها و حسابی ها کمتر تحویل جامعه می دهند؟!

3. از مدیریت نهاد حوزه و دانشگاه که بگذریم، نمی توان از مسؤولیتی که بردوش دانشجویان و طلاب عزیز است، غافل ماند. آنان نه سرمایه های فردا بلکه سرمایه های امروز ما به شمار می روند که همت عالی و دور اندیشی آنان جهانی را نورانی می سازد. 

باید دانشجویان و طلاب از خود بپرسند که با این عمر کوتاه و دوخته شدن چشم جهانیان به رهاورد علمی و معنوی آنان، آیا مجالی برای درس خواندن به امید مدرک و کار و زندگی بی درد و سر باقی می ماند؟! 

آیا آنان از یاد برده اند که تا دیروز در کتاب های خود این پیام بلند را نیوشیده اند: «دیگران کِشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند.»؟!