بحمدالله با تلاشهای نیروی انتظامی، قاتل داریوش مهرجویی و همسرش شناسایی و دستگیر شد و آنطور که مردم و هنرمندان انتظار داشتند، عامل این اقدام فجیع در چنگال قانون گرفتار شد.
دیدیم و شنیدیم که پس از این واقعه دردناک، جامعه هنری کشور بهشکل واحدی خواستار شناسایی و برخورد با قاتل شده بودند که در نهایت این خواسته رنگ تحقق بهخود گرفت. هر چند که دستگاههای ذیربط و مسئول بنا به وظایف ذاتی خود برای دستگیری و مجازات عاملین این جنایت اقدام کردهاند و اگر صدای واحد هنرمندان هم نبود، این کار صورت میگرفت.
اما حالا که فوت یکی از چهرههای هنری بهدلیل قتل رخ داده و موجب رنجش خاطر شدید مردم و جامعههنری شده، باید با افرادی صحبت کرد که سال گذشته و حتی چند ماه قبل، میداندار هشتگ «نه به اعدام» شده بودند؛ کسانی که در همراهی با اغتشاشات ۱۴۰۱ و عوامل دخیل در آن - که حتی دست به ارتکاب جنایتهایی چون قتل زده بودند - کم نگذاشتند. پس از اجرای هر قصاص، برای محکومشدگان و اعدامیان تلاش میکردند؛ از شکاری و رهنورد و کاظمی و دیگران گرفته که قصاص آنها دل هنرمندان به درد آورد و برایشان مرثیهسرایی کردند تا قاتلین روحالله عجمیان که برای رضایتگرفتن از خانواده شهید کم نگذاشتند. دیدیم که حتی برخی چهار ماه بعد از واقعه شهادت جانسوز روحالله عجمیان به خانه این شهید رفته و تلاش داشتند که برای بخشش قاتلین از خانواده او رضایت بگیرند.
اما حالا برههای است که این گروه از هنرمندان کشور در تنگنایی بزرگ قرار گرفتهاند. آنان که سال گذشته شعار نه به اعدام را سر دادند باید ثابت کنند که در موقعیتهای متفاوت، کنشی یکسان دارند. اگر از نظر این گروه اعدام بد است، پس برای همه بد است و تفاوتی وجود ندارد؛ چه قاتل شهید عجمیان باشد و چه قاتل داریوش مهرجویی و همسرش.
آیا امروز کسانی هستند همانگونه که از خانواده عجمیان درخواست گذشت و بخشش کردند از خانواده مهرجویی هم طلب گذشت داشته باشند و ثابت کنند که رفتار سال گذشته آنها مبنایی بود، نه از روی هوی و هوس؟