(سیاست در موج سوم)
نویسنده: الوین تافلر – هایدی تافلر
مترجم: محمدرضا جعفری
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1402
142 صفحه، 85000 تومان
*****
دوست دارم این نوشته را با جملهای شروع کنم که مطمئنم اگر کسی منصفانه و صادقانه به خودش برگردد، آن را میپذیرد: «من میتوانم بهتری از آنچه هستم باشم.» یا در حالت جمعیاش اینطور بگوییم: «ما میتوانیم بهتر از آنچه هستیم باشیم.» خب، پس چرا – یک «چرا»ی دردناک و سوزناک – بهتر نمیشویم؟ علل و دلایل گوناگونی برای آن برشمردهاند. یکی از آنها قطعاً این است که درست با جهان چفتوبست نشدهایم. چرا؟ چون جهان را درست نمیشناسیم. برای اینکه بهتر شویم باید جهان را بهتر بشناسیم. چراکه اگر ندانیم در چه جهانی بهسر میبریم، حتی تلاشهای حداکثری ما هم عبث از آب درمیآید، بلکه محکوم به شکست است. اما تقریباً همه و همیشه تلاش میکنند جهان را بشناسند. بله، اما جهان منتظر ما نمیایستد تا بشناسیمش. جهان تغییر میکند، و این روزها بسیار سریع و شتابزده تغییر میکند، طوری که اذهان اکثریت انسانها به گرد گردشش نمیرسد. شناخت معتبر جهان شناخت جهانِ بهسرعت متغیر است. و کمتر کسی توانسته جهان را در وضعیت دگرگونی حیرتانگیزش درست ببیند و صحیح بشناسد. الوین تافلر (1927-2016) و همسرش، هایدی تافلر (1929-2019)، از معدود اندیشمندانی هستند که توانستهاند در این زمینه حرفهای شایستها ابراز کنند.
بعید است کسی از اهالی کتاب و حوالی فرهنگ، الوین تافلر و برخی از دیدگاههایش را نشناسد. علیرغم اینکه تافلر از اندیشمندان مطرح معاصر است، احتمال اینکه کسی کتابهایش را خوانده باشد به همان اندازه بالا نیست. علتش واضح است. کتابهای تافلر بسیار مبسوط و مفصل و قطور و سنگین هستند. اما این یکی هیچکدام از این ویژگیها را ندارد. شاید خود تافلر متوجه مشکل شده و خواسته بود بهنوعی جبران کند یا محصولی ارائه کند که به ذائقۀ افراد کمحوصله و بیپول بخورد. البته خوانندگانی که کتابهای اصلی تافلر را خواندهاند، باز هم از این کتاب بهره میبرند، زیرا تافلر در این اثر مختصر نکات اصلی و خطوط کلی و مطالب بنیادی را یکجا آورده و بهنوعی حرفهای خود را خلاصه و جمعبندی کرده است.
کتاب علاوه بر چند مقدمه، از نه فصل عموماً کوتاه تشکیل شده که در آنها مهمترین مسائل مربوط به تمدن از منظر «موج سوم» بررسی میشوند. اما موج سوم چیست؟ این اصطلاح که ساخته و پرداختۀ تافلر است و عنوان مشهورترین کتابش، نظریۀ کلی او را در باب تمدن جدیدی که اینک جوانه زده بازنمایی میکند. معنای موج سوم در برابر دو موج پیشین روشن میشود. موج اول انقلاب کشاورزی بود و موج دوم انقلاب صنعتی. موج سومی که در راه است، انقلابهای ارتباطی-اطلاعاتی را در بر میگیرد. هر کدام از اینها بزرگترین و بنیادیترین بستر حیات بشری است. لذا تأثیرشان همهجانبه و بر همه چیز خرد و کلان و جزئی و کلی است؛ مثل، حکومت، دولت، قوانین، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، خانواده، و حتی روابط فردی.
توجه به این امر اهمیت عملی زیادی دارد؛ زیرا نگرانیها، سردرگمیها، سرخوردگیها، ناامیدیها، مشکلات لاینحل، همه و همه، پیامد نزاع بسیار بنیادی موج دوم و موج سوم است که در لایۀ زیرین همۀ امور حیات بشری جریان دارد. همچنین، در پرتو همین مسئله، انواع تمایزها و دوگانههای رایج در زمینههای مختلف کارایی خود را از دست دادهاند. برای نمونه، دوگانۀ چپ و راست در سیاست دیگر معنای محصلی ندارد، زیرا مربوط به تمدنیست که دورانش گذشته است. دوران جدید، یعنی موج سوم، حکایت دیگری دارد و همۀ امور و مسائلش چیز دیگری هستند. این دوران دوران دادهها و اطلاعات است.
نظر تافلر این است که امروزه قدرت و ثروت به اطلاعات و دانایی گره خورده است. ایجاد، گسترش و توزیع اطلاعات قدرت میآورد. این را همه باید بدانند؛ از فرد کارآفرین گرفته تا حکومتها و جمع سیاستمداران جهانی. این اثر کوتاه یک کتاب عمومی است، اما بیشتر از همه به کار کسانی میآید که با جنبههای کلی و کلان امور و جوامع بشری سروکار دارند؛ مثل کارآفرینان، بازرگانان، سیاستمداران، مدیران شرکتها و سازمانها، و حتی نظامیان. با وجود این، یافتههای تافلر در بخش خصوصی بسیار راحتتر و سریعتر عملی میشوند، زیرا اسیر بوروکراسی کهنه و نامعقول نیستند و میتوانند با آزادی عمل زیادی دست به تغییر بزنند، در این وضعیت بهشدت متغیر.
بهطور کلی، تغییرات سنگین و سهمگیناند و حتی خطرناک. اما اگر کسی منطق دگرگونیهای جهان را بداند، میتواند بهجای اینکه قربانی این وضعیت شود، سوار بر موج به پیش برود و موفق باشد. لذا، از این جهت، این کتاب یک تمایز بزرگ با اغلب کتابهای پیشگویانه دارد؛ نویدبخش است. کتابهای آخرالزمانی حتی وضع مطلوب موجود را پیشدرآمد فاجعه میدانند، اما تافلر حتی وضع نابسامان فعلی را هم زمینهساز و آغاز آینده و تمدنی نو میبیند. البته همه چیز متوقف بر سازگاریهای کلی و کلان نیست. برعکس، هر فردی این را بفهمد و به کار بندد، به نتیجۀ مطلوب میرسد یا دستکم گلیم خود را از آب بیرون میکشد. قضاوت مثبت نوت گینگریچ، اندیشمند و سیاستمدار شهیر آمریکایی، در مقدمهاش بر این اثر بیراه نیست آنجا که میگوید یقین دارد که اگر این کتاب را مطالعه کنید و «زیر قسمتهایی که به نظرتان سودمند است خط تأکید بکشید و اجتماع خود را به دنبال روحیات مشابه جستجو کنید و به ایجاد و پروراندن چند طرح تحقیقاتی کوچک بپردازید، در ظرف چند سال از میزان دستاوردهای خود دچار حیرت خواهید شد.»
این کتاب نزدیک به سی سال پیش منتشر شد؛ زمانی که هنوز هیچ خبری از شبکههای اجتماعی و کارهای اینترنتی جهانگستر نبود. از آن زمان تاکنون نظریات تافلر روزبهروز بیشتر تأیید شده است و امید میرود که هشدارهای او هم بیشتر جدی گرفته شود، مثل این:
«تنوع و پیچیدگیِ جامعۀ موجسومی سازمانهای بسیار متمرکز را از کار خواهد انداخت. قدرتِ متمرکز در رأس سازمان از شیوههای کلاسیکِ موجدومی برای حل مشکلات بود و هنوز هم هست. اما هرچند که تمرکز گاهی لازم است، ولی تمرکز بیش از حد و نامتعادلِ امروز باعث میشود که همۀ تخممرغهای تصمیمگیری در یک سبد ریخته شوند و نتیجۀ آن تراکم بیش از حد تصمیمات باشد. به همین خاطر است که امروزه در واشینگتن، کنگره و کاخ سفید با یکدیگر به مسابقه برخاستهاند و سعی دارند دربارۀ مسائل پیچیده و بسیار متغیری که دربارۀ آنها خیلی خیلی کم میدانند تصمیمات عدیدهای اتخاذ کنند. برعکس، سازمانهای موجسومی تا جایی که بتوانند تصمیمگیری را از بالا به پایین و حاشیه منتقل میسازند. شرکتها میکوشند دامنۀ اختیارات کارکنانشان را وسعت دهند و البته این کار نه ناشی از نوعدوستی، بلکه بهخاطر آن است که مردمی که در قاعدۀ هرم زندگی میکنند در مقایسه با کلهگندههای رأس هرم، غالباً اطلاعات و آگاهیهای بیشتری دارند و عموماً در مقابل بحرانها و فرصتها واکنشهای سریعتری نشان میدهند. چیدن تخممرغها در چند سبد ایدۀ جدیدی نیست، ولی مورد نفرت موجدومیهاست.»
*دکترای فلسفه