روشنفکر ایرانی و انسان فلسطینی

انوشه سادانت میرمرعشی، گروه سیاسی الف،   4020904024 ۴۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

چهارچوب فکری روشنفکر ایرانی توانایی اندیشیدن به انسان فلسطینی را ندارد، چرا که در نظر او اصلا چنین آدمی جایگاه و شأنی ندارد. اگر جوّ اسرائیل‌ستیز مردم ایران نبود چه بسا ما شاهد این باشیم که روشنفکران ما جانب صهیونیست‌ها را بگیرند و از آن‌ها دفاع کنند.

اگر ما جریان روشنفکری را به سه دسته تقسیم کنیم، یک دسته از آن‌ها که تا به امروز ادامه یافتند، متأثر از اندیشه اومانیسمِ غربی بوده و به کلی انگاره‌های خدامحور را به حاشیه راندند. این طیف حیاتشان از زمان میرزا ملکم خان آغاز شده و اساساً چیزی از خود برای عرضه اندیشه و تحلیل ندارند. غرب به جای آن‌ها فکر کرده و این طیف از روشنفکران در جامعه ایرانی تنها دست به ترجمه و ترویج همان اندیشه‌های غربی می‌زنند. بنای اندیشه روشنفکران و سلف آنان منورالفکران، فلسفه جدید غرب است و نتیجه تحلیل از دریچه نگاه غربی بیان می‌شود، لذا در مبنای فکری یک تقابل و تضاد جدی بین این طیف و نگاه خدامحور توحیدی وجود دارد.

نکته قابل توجه این است که روشنفکران ما در هر لباس و کسوتی هم که در آمدند همین سبک نگاه را دنبال کردند، یعنی حتی چپ‌های مارکسیست نیز مبنای فکری خود را فلسفه غرب قرار داده و با توجه به آن به تحلیل وقایع می‌پرداختند. البته استثنائاتی در بین جبهه روشنفکران وجود داشت که توانستند خود را از آن پوسته تماما غربگرا برهانند و به نقد این نوع نگرش بپردازند، سیدجلال آل احمد و احسان طبری را می‌شود در زمره این روشنفکران قرار داد که با نقد سویه‌های فکری غرب، بدنه روشنفکران را به نقد کشیدند و شخصی چون احسان طبری پس از مواجهه با آثار استاد مطهری در زندان اندیشه چپ‌گرای خود را به بوته نقد آورد و حتی برای رزمندگان در جبهه نیز شعر سرود.

در یک نتیجه‌گیری کلی باید گفت این طیف از روشنفکران از ناحیه خود چیزی در چنته نداشته و تنها به بازگویی اندیشه‌های غربی می‌پردازند. در مقابل این روشنفکران البته ما یک جریان فکری و اندیشه‌ای مبتنی بر وحی داشتیم که شاید مهم‌ترین نماینده او شهید مطهری بود که سعی کرد با عقلانیت دینی به نقد و بررسی مسائل بپردازد.

نوع روشنفکری غرب‌محور تا به امروز ادامه داشته و خود را در ظواهر مختلف نشان داده است و در همه این اشکال چیزی که مطرح بود، توجه تام و تمام به محصول اندیشه غربی است. غرب به جای آن‌ها اندیشیده و این‌ها نیازی برای بازپروری تفکر نمی‌بینند. طبیعی است با این مقدمه و مبنا وقتی موضوعی نظیر ماجرای فلسطین رخ می‌دهد آن‌ها هم همان موضعی را اتخاذ کنند، که غرب و سردمداران آن اتخاذ می‌کنند.

البته به عقیده من ملاحظاتی نظیر دو تابعیتی بودن و ضرورت سفر به کشورهای مطلوب اروپایی در این انفعال بی‌تاثیر نیست. به تعبیری اساسا چهارچوب فکری روشنفکر ایرانی توانایی اندیشیدن به انسان فلسطینی را ندارد، چرا که در نظر او اصلا چنین آدمی جایگاه و شأنی ندارد. اگر جوّ اسرائیل‌ستیز مردم ایران نبود چه بسا ما شاهد این باشیم که روشنفکران ما جانب صهیونیست‌ها را بگیرند و از آن‌ها دفاع کنند. حتی در نظر اینان آن جمعیت‌های هزاران نفری که در خیابان‌های اروپا حاضر می‌شوند و علیه اسرائیل شعار می‌دهند مردم اروپا نیستند، بلکه مشتی مهاجر از کشورهای عقب‌افتاده هستند که به اروپا آمده و الآن دارند از فلسطین دفاع می‌کنند!