به گزارش الف؛ 29 آذرماه سال جاری، ششمین نشست مجمع همکاریهای کشورهای عربی و روسیه به ریاست "ناصر بوریته" وزیر خارجه مراکش برگزار شد. "سرگی لاوروف" وزیر خارجه روسیه به همراه شماری از وزاری خارجه کشورهای عربی در این نشست حضور داشتند.
با این حال، نکته قابل تامل در قالب این نشست این بود که در بیانیه پایانی آن، بار دیگر به مساله جزایر سه گانه ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی و آنچه مناقشه میان ایران و امارات متحده عربی در رابطه با حاکمیت بر آن ها عنوان گشته، اشاره شده و از دو طرف خواسته شده یا در قالب مذاکرات دوجانبه و دوستانه و یا با احاله پرونده این مساله به دیوان بین المللی دادگستری، به یک راه حل دست پیدا کنند. نکته مهم اینکه چند ماه قبل نیز روسیه موضع گیری مشابهی را در رایزنی های خود با کشورهای عربی در پیش گرفته بود و موضوع مذکور را پیشتر نیز برجسته سازی کرده بود.
جدای از روسیه، چین نیز موضع گیری مشابهی را در مورد جزایر سه گانه ایرانی در نشست های مشترک با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس داشته است. موضع گیریهایی که در تمامی موارد، با واکنش شدید مقامهای کشورمان رو به رو شده اند و مثلا به تازگی شاهد بوده ایم که "علی اکبر ولایتی"، مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه سیاست خارجی در موضع گیری، رویکرد مسکو در رابطه با جزایر سه گانه را "مایه تاسف" توصیف کرده است. در این نقطه، یک سوال عمده و محوری مطرح می شود:
دلیل این قبیل موضع گیری های روسیه که در نقطه مقابل منافع ملی کشورمان و البته داده ها و گذشته تاریخی است، چیست؟
اولا، باید توجه داشته باشیم که پس از آغاز جنگ اوکراین، روند منازعات ژئوپلیتیک در عرصه بین المللی به نحو قابل توجهی افزایش یافته و قطب بندی های ایدئولوژیک، رنگ و بوی جدی تر و آشکار تری را به خود گرفته اند. در این فضا، روس ها با اقدامات تقابلی گسترده قدرت های غربی علیه خود به ویژه در حوزه وضع تحریم های گسترده و همچنین کاهش قابل توجه تجارت با کشورهای اروپایی رو به رو شده اند.
در یک معنا بیراه نیست اگر بگوییم که ژئوپلیتیک روسیه در مرزهای غربی این کشور که عمده مناسبات تجاری آن را نمایندگی می کرد، مسدود شده است. معادله ای که در مورد مرزهای شمالی و حتی شرقی روسیه نیز تا حد زیادی برقرار است(چینی ها در عین حمایت از روسیه، نشان داده اند که حاضر به هزینه کردنِ تمام و کمال خود برای روسیه نیستند). در این میان، روسیه توجه ویژه ای را به مرزهای جنوبی خود و به طور خاص کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس دارد و سعی در توسعه همکاری های راهبردی با این دسته از کشورها به ویژه در حوزههای اقتصادی و انرژی دارد.
از این رو، ناظران و تحلیلگران بر این باورند که روسیه برای شکستِ بنبست ژئوپلیتیک خود، توجه ویژه ای را به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس معطوف کرده و در این زمینه، با ادعاهای آن ها در رابطه با مساله مهمی نظیر جزایر سه گانه ایرانی همراهی می کند. موضوعی که بدون تردید با استقبال کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس رو به رو شده و در مقام یک کاتالیزور در قالب روابط دو طرف کار می کند و حامل منافع قابل توجهی برای روسها است.
دوم اینکه قدرت های غربی پس از آغاز جنگ اوکراین، تلاش های فراوانی را جهت منزوی کردن روسیه در عرصه بین المللی به کار بسته و می بندند. حال در این فضا، روسیه سعی دارد از شکاف ایجاد شده در روابط کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس با جهان غرب و به طور خاص دولت آمریکا استفاده کند و یک فضای مساعد و فعال کنشگری و مانور را برای خود ایجاد کند. موضوعی که در حوزه های مختلف راهبردی می تواند حامل منافع قابل توجهی برای روس ها باشد و فضای تحمیلی غرب علیه روسیه را بشکند. از این رو، مسکو یکی از حوزه های مهم جهت توسعه پیوندها با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را در همراهی با آن ها در مساله حساسِ(از دید اعراب) ادعاهای امارات علیه جزایر سه گانه ایرانی دیده است.
و در نهایت سوم اینکه بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بین الملل و سیاست خارجی معتقدند که روس ها به نوعی این درک را دارند که به دلیل تیره شدن روابط ایران با جهان غرب، گزینه های تهران در حوزه سیاست خارجی محدود شده اند و دیگر، مولفه های جذاب جهت جذب ایران به سمت مسکو، برای روسیه تا حد زیادی اعتبار و اهمیت خود را از دست داده اند.
این در حالی است که جذب متحدان سنتی غرب و به طور خاص آمریکا در حوزه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، از جذابیت های زیادی در حوزه های سیاسی، اقتصادی و راهبردی برای روسیه برخوردار است. از این رو، روس ها با یک حساب ساده هزینه-فایده، سعی در پیشروی در حوزه سیاست خارجی خود و فتح فرصت های تازه دارند و اندکی نسبت به منافع ملی ایران بی اعتنا شده اند. گزاره ای که نیازمند ارسال پالس ها و سیگنال های روشن و مشخص از سوی تهران به کرملین است.