واکنش عدهای پس از فوت ناصر طهماسب، دوبلور نامدار و پیشکسوت عرصه هنر ایران، بار دیگر نشان داد که مدعیان آزادی بر خلاف شعارهای ظاهرپسندشان، واجد تمامیتخواهی مطلقیاند که حاضرند هر نوع صدای مخالف و متفاوتی را سرکوب کنند.
به واکنش اخیر رضا کیانیان و نطقکشی او بنگریم تا ابعاد این قسم رفتارهای دیکتاتورمابانه بیشتر مشخص شود. کیانیان خطاب به ناصر طهماسب میگوید که «آیا واقعاً ارزشاش را داشت؟» و با گفتن این جمله میخواهد حضور طهماسب در چند پروژه گویندگی مستندهای سیاسی صدا و سیما و نهادهای حکومتی که محتوایش با نگاه او و همکارانش منطبق نیست را همچون پتکی بر سر او بکوبد. او با این نوع واکنش نشان میدهد تا چه اندازه به خودکامگی دچار است که حتی برای نقشآفرینی طهماسب در چند پروژه کاری حاضر است یک هنرمند پیشکسوت را آماج حملات کلامی خود قرار دهد.
در چهارچوب فکری او و بسیاری از یارانش، دو حالت بیشتر وجود ندارد. هنرمندان یا باید با ما باشند تا در امان باشند یا اگر بر ما هستند باید تبعات آن را هم بپذیرند. هزینه بر ما بودن، تهمتها، برچسبزنیها، حملات کلامی، انواع و اقسام رفتارهای تند و تیز و برگزاری دادگاههای تقتیش عقاید است اما با ما بودن هزینهای نداشته و عجیبتر آنکه بروز این رفتارها از سوی کسانی است که خود را متصف به صفت آزادیخواهی میدانند و برای برقراری آزادی در هر سطحی، گریبان میدرند.
کافی است که به رفتارهای برخی در جامعه هنری در سال گذشته و در کشاکش وقایع پاییز 1401 بنگریم که داد آزادیخواهیشان فضای اجتماعی را پر کرده بود اما همین جماعتی که خود را مفتخر به همراهی با جریان داعیهدار آزادی و حمایت مطلق از آنان میداند، چنان فضای سنگینی ساخته و جوخههای نطقکشی را فراهم کرده بود که بسیاری از اهالی هنر و کسانی که جدا از خط و ربطهای سیاسی بهدنبال فعالیت حرفهای و کسب درآمد هستند هم عطای کار را به لقایشان بخشیدند، چون باید در دادگاه تفتیش عقاید این روشنفکرنماها حضور پیدا کرده و پاسخگوی عزاداری و مویه نکردشان بهخاطر وقایع رقمخورده سال گذشته میشدند. مرور اظهارات و گلایههای چند هنرمند سرشناسی که اخیراً پرده از فشارهای وارده برداشتهاند، موید این گزاره است.
اگرچه اساساً مهم نیست که کیانیان و امثال او چه نگاهی به مرحوم ناصر طهماسب و یا دیگر کسانی دارند که در کارنامه هنریشان همکاری با نهادهای حکومتی دیده میشود چون آنها هم با چهارچوب ذهنی خودشان دست به تفسیر وقایع و قضاوت درباره افراد زده و میتوانند واجد هر عقیدهای باشند اما مشکل جایی است که داعیهداران آزادی و دمزنندگان آن، کوچکترین تفاوتنظری را برنتابیده و با اولین نشانههای بروز مخالفت با مبانی فکری خود، چماقها را بیرون آورده و بر سر دگراندیشان فرود میآورند و این تناقضهای رفتاری است که کوس رسوایی عدهای را به صدا درمیآورد.