نوشته: گروه نویسندگان
ناشر: نیستان، چاپ اول 1402
108 صفحه، 65000 تومان
***
مجموعهی «قصههای پنجشنبه» شامل یازده داستان از نویسندگان مختلف است و موضوعات بسیار متفاوتی را در برمیگیرد. شخصیتهای داستان از معلم گرفته تا عکاس، طیف وسیعی را به خود اختصاص دادهاند و روحیات و افکار گوناگونی را منعکس میکنند. آنها از طبقات اجتماعی متنوعی میآیند و دغدغههایشان به وضوح نمایانگر فرهنگ و جایگاهشان در جامعه است. طول داستانها اغلب کوتاه، اما حجم ماجراها و شخصیتهایشان معمولاً زیاد است. شکل داستانها و سبک نوشتاریشان از رویکرد تجربی مجموعه نویسندگان آن حکایت دارد؛ رویکردی که در بسیاری از بخشهای کتاب دیده میشود.
داستان اول نوشتهی لیلا بابااحمدی است و «قسمتی از خاطرات معلم» نام دارد که همانگونه که از نامش پیداست به وقایعی میپردازد که یک معلم با شاگردانش آن را رقم زدهاند. در جریان مرمت بخشی از مدرسه یکی از دانشآموزان آسیب میبیند و معلم از نظر اخلاقی درگیر معماهای بزرگی در ذهن خود میشود. این درگیریها با اتفاقات بیرون در هم میآمیزد و رفت و برگشتهایی از گذشته به حال و برعکس را موجب میشود که بر تکمیل تصویری که خواننده باید از وقایع داستان بسازد تأثیر بهسزایی میگذارد.
داستان دوم را زهرا پارسا نوشته و «سقوط» نام دارد. شخصیت اصلی داستان دخترکی دبیرستانی است که آنچنان تنشهای حضور در مدرسه و برخوردهای مختلف با کادر آن درگیرش کرده که متوجه آسیب جسمی که به او وارد شده نمیشود. داستان با جریان سیال ذهن پیش میرود و با تعلیقی نه چندان بلند مخاطب را متوجه علل تشویشهای این شخصیت میکند. دغدغهها متناسب با سن و موقعیت دخترک هستند و به نظر میرسد تلاش نویسنده برای ساختن تصویری از فضای تنشزای یک دبیرستان نسبتاً نتیجهبخش بوده است.
مریم السادات حجازی داستان سوم این مجموعه را نوشته است و به دلبستگیهای میان اعضای یک خانواده که پدربزرگی در رأس آنها قرار دارد، میپردازد. عنوان داستان «بند عشق، تیغ غم» است که با ماجراهای آن تناسب بسیاری دارد. رابطهی پدر و دختر، پدربزرگ و نوه و تمامی اعضای خانواده در جریان ازدواج پسرشان در این داستان نمود ویژهای پیدا کرده و همهی اتفافات حول آن رخ میدهد.
مریم رستمی در داستان «چراغهای سوخته» برشی کوتاه از زندگی پسرکی زبالهگرد را پیش چشم مخاطب تصویر میکند. او از ناگزیریها و بنبستهایی میگوید که آدمهای متعلق به این طبقهی اجتماعی خاص با آن دست به گریبان هستند. به نظر میرسد آدمها در حلقهای بسته گرفتار آمدهاند و جز پرداختن به همان تقلاهای همیشگی برای زنده ماندن چارهای پیش روی خود ندارند. این مسأله ممکن است برای انسانهایی که از بیرون گود شاهد ماجرا هستند ملموس نباشد و تمام هدف نویسنده معطوف به نمایش عینی این وضعیت شده تا برای خوانندگان قابل درکتر شود.
الهام شریفی هم در داستان «دوچرخه» به دغدغههای پسری نوجوان میپردازد که سودای داشتن دوچرخهای در سر دارد و برای به دست آوردن آن از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. پدرش گفته به شرط شاگرد اول شدن دوچرخه برایش میخرد، اما پسرک با اینکه درسهایش را خوب میخواند محقق شدن آرزوی دوچرخه را محال میبیند. کلنجارهای ذهنی او و درگیریهایی که با خانواده و مدرسه و راستهی دوچرخهفروشان دارد موجب جذابیت داستان شده است.
منیژه شعاعی در داستان «بر سر پیمان» به گوشهای از مسائلی نزدیک شده که جانبازان جنگ تحمیلی تجربه میکنند. نویسنده کوشیده دامنهی معضلاتی را که ممکن است به بلندای یک عمر باشند، در زندگی یک جانباز به تصویر بکشد. صحنهی ابتدایی داستان در جبهه رخ میدهد و نویسنده پس از آن به سرعت به سراغ زمان حال میآید و اثراتی را روایت میکند که جنگ بر زندگی جانبازان گذاشته است.
داستان «کابوس ناتمام»، نوشتهی فهمیه فروغی فضای وهمآلود و پرتشویشی دارد و از منظر پدر خانوادهای روایت میشود که درگیر نجات فرزندانش از زیر آوار زلزله است. مرد لحظاتی را تجربه میکند که در آن گویی تمام زندگیاش را از کف داده و توان ادامهی راه را ندارد. او مدام بر سر دوراهی برای نجات نزدیکانش قرار میگیرد و به آیندهای تیره و کابوسوار چشم میدوزد که برای او و خانوادهاش هیچ کورسویی از امید در پی ندارد. اما اینکه او نهایتاً به چه مسیری میافتد و چه تصمیمی میگیرد با پیچوخمهای بسیاری که نویسنده برایش ساخته، خالی از جذابیت نیست.
در داستانی که عنوانش «داد ز بیداد» است، فاطمه مرتضوینیا بر مشغلههای ذهنی زنی سوری تمرکز کرده که از حلب همراه خانوادهاش به سمت ایران آمده که در راه همسر و دخترش را از دست داده است. زن هماکنون با پسرش تراب در قم زندگی میکند و همانند بسیاری از پناهجویان شرایط سختی را میگذراند. تفاوتهای فرهنگی و تعارضات اجتماعی به مشکلات مهاجری همچون او دامن میزند و روزگار را برایش تلخ میکند.
فاطمه ملایری در داستان «آخر رفاقت» به موضوع همدلی در دوران کرونا پرداخته است و از زنان و مردانی روایت میکند که کوشیدهاند در زمان همهگیری این بیماری به یکدیگر و تمامی مردم شهرشان کمک کنند. مسأله حالا به غسالخانه رسیده و اینکه آیا با وجود این شدت آلودگی میتوان کمکی به کارکنان آن کرد. قصهای که چالشی عمیق و پردامنه میآفریند و مخاطب را مدام با خود همراه میسازد.
دو داستان آخر را علی ناظمزاده نوشته که یکی «برقص هما!» و دیگری «خوراک دریا» نام گرفته است. در داستان اول مردی که به کبوترها علاقهی ویژهای دارد اشتباهاً کبوتر بسیار عزیز خود را که «هما» نام دارد با تیر میزند. کشته شدن هما گویی نقطهی سقوطِ مرد را رقم میزند و تمامی گذشتهی تلخ و بیثمرش را پیش چشمش زنده میکند. اما در داستان دوم پیدا شدن جسدی آشنا از دریا که فانوس روشنی به دست داشته مرکز تمامی چالشهایی میشود که شخصیتهای قصه با آن دست به گریباناند. داستان میان واقعیت و خیال در نوسانی نرم و ملایم پیش میرود و پایانبخش سفر پر فراز و نشیب مخاطب در این مجموعه قصه میشود.