جزایر تنب و ابوموسی در حدود 75 تا 80 سال پیش در دست ما بود. در تمام طول تاریخ این جزایر به ما تعلق داشته است. اسناد و مدارکی داریم که حکام این جزایر به پادشاه ایران و یا وزیر خارجه نامه نوشته و تعلق این جزایر را به سرزمین ایران متذکر شدهاند. حکام این جزایر ایرانی بودند و از طرف حکومت ایران تعیین میشدند. حکام محلی به دولت ایران، مالیات و خراج میپرداختند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: جزایر سهگانه خلیج فارس در سال ۱۹۴۸م / 1327 ش. بهطور کامل تحت اشغال امپراتوری بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد اما تا سال 1350 هیچیک از دولتهای وقت ایران این اشغال را نپذیرفتند. در سپیده دم تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ / 9 آذر 1350، هلیکوپترهای ایران بر فراز جزیره تنب بزرگ به پرواز درآمدند و جزوههایی را که به زبان فارسی نوشته شده بود، رها کردند که از ساکنان جزیره که بیشتر کشاورز و ماهیگیر بودند، میخواست تسلیم شوند.
در تنب بزرگ و کوچک، حاکم راسالخیمه شیخ صقر بن محمد القاسمی، که با ایران توافقنامهای امضا نکرده بود، در برابر نیروهای ایرانی که به جزایر تنب بزرگ و کوچک اعزام شده بودند، مقاومت کرد، اما عصر همان روز، یک گروه از نیروهای مسلح ایران با حمایت نیروی دریایی شاهنشاهی جزایر تنب بزرگ و کوچک را تصرف کردند و دستور پایین آوردن پرچم راسالخیمه را دادند.
نیروی دریایی ایران کنترل این جزایر را با مقاومت اندکی که سوی از نیرویهای پلیس عرب مستقر در آنجا صورت گرفت به دست گرفت و حاکم شارجه ناگزیر از مذاکره شد.
همان روز امیرعباس هویدا نخستوزیر ایران رسماً خبر تصرف جزایر تنب بزرگ و کوچک و بخشی از جزیره ابوموسی را اعلام کرد و اظهار داشت که پرچم ایران بر روی نوک کوه حلوا، مرتفعترین نقطه جزیره ابوموسی برافراشته شدهاست. وی گفت: به دنبال مذاکرات طولانی با دولت انگلستان، حاکمیت ایران بر جزایر اعاده شد. دولت ایران به هیچ وجه از حق سلطه و حاکمیت خود بر سراسر جزیره ابوموسی صرفنظر نکرده و نخواهد کرد و بنابراین حضور مأمورین محلی در قسمتی از جزیره ابوموسی نباید به هیچ عنوان منافی یا متناقض با این سیاست اعلام شده تعبیر و تلقی شود.
ایران برای توجیه این عملیات این استدلال را ارائه داد که این جزایر از قرن ششم قبل از میلاد همواره جزئی از امپراتوری پارس بودهاند. اما موضوع جزایر سهگانه، هنوز هم میان ایران و کشورهای عربی، مورد مناقشه واقع میگردد.
امارات متحده عربی استدلال میکنند که این جزایر در طول قرن نوزدهم تحت کنترل شیوخ قاسمی بودهاست، که بنابراین حق حاکمیت بر این جزایر پس از سال ۱۹۷۱ و تشکیل کشور امارات متحده عربی به این کشور میرسد و ایران با بیان اینکه حاکمان محلی قاسمی که در بخشی از قرن ۱۹ در سواحل ایران مستقر بودهاند، تابع و فرمانبردار دولت ایران بودهاند، با این ادعا مقابله میکند.
در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سندی با مهر سری از وزارت خارجه وجود دارد که مصاحبه مفصل خبرنگار مجله لایف با اردشیر زاهدی وزیر وقت امور خارجه در اسفند ماه 1349 است. در این مصاحبه زاهدی، بر مساله حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید کرده و قاطعانه از حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه دفاع است.
از آنجایی که این مصاحبه بسیار مفصل است، بخشهایی از آن که مربوط به تمامیت ارضی ایران و حاکمیت بر جزایر سهگانه و روابط با شیوخ امارات متصالحه است، در معرض دید خوانندگان قرار میگیرد.
وزارت خارجه
سری
صورت مذاکرات جناب آقای اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه
با دونالد ویدون، مخبر مجله لایف
تاریخ: 49/12/12
ساعت 14 الی 16
آقای اسماعیل رائین، خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس و زندفرد در این جلسه حضور داشتند:
در سر میز ناهار بعد از صحبتهای متفرقه در مورد قیافه مدرن تهران و شکل ساختمآنها و موضوع ترافیک و حوادث رانندگی و غیره، ویدون خبرنگار مجله لایف در مورد مسائلی همچون قیمت نفت، روابط ایران و عراق، منافع شرکتهای نفتی، درآمدهای نفتی و چگونگی هزینهکرد آن و همچنین روابط ایران و اسرائیل پرسید و پاسخ شنید.
ویدون، در بخشی از این مصاحبه، به موضوع جزایر سهگانه اشاره میکند و میگوید: «من طرفدار این تز هستم که جزایر تنب و ابوموسی باید در دست ایران باشد، در منطقه تنها کشور بزرگی که از ثبات برخوردار است، ایران است، دیگران در اختلافات داخلی و گرفتاریهای سیاسی غوطهورند، چین و شوروی در یمن جنوبی رخنه کردهاند و از آنجا ممکن است نفوذ خود را به اطراف توسعه دهند.» و نظر وزیر امور خارجه را در این زمینه میپرسد.
از چاله به چاه
اردشیر زاهدی، ضمن اشاره به نقشه خلیجفارس در دفتر کارش، راجع به اهمیت تنگه هرمز توضیحاتی داده و اضافه کرده:
در اواخر قرن هفدهم خواستیم به کمک انگلیسیها خود را از شر پرتغالیها خلاص کنیم، اما از چاله درآمدیم و به چاه افتادیم. انگلیسیها برای اینکه حضور خود را در خلیجفارس قانونی جلوه دهند، با شیوخ منطقه قراردادهایی منعقد نمودند. اگر به نقشه خلیجفارس نگاه کنید، میبینید گوشهای از شمال غربی آن عراق و در قسمت غرب آن کشور کوچک کویت و در سمت جنوب و جنوب غربی آن کشور بزرگ عربستان سعودی قرار دارد.
در حاشیه جنوب شرقی خلیجفارس، شیخنشینهای شارجه و رأسالخیمه که به انضمام پنج شیخنشین دیگر، ساحل متصالح را تشکیل میدهند و بالاخره در قسمت غربی شیخنشین قطر و بحرین قرار دارند که به انضمام هفت شیخنشین ساحل متصالح، مجموعاً امارات نهگانه خلیجفارس را تشکیل میدهند.
بعضی از این شیخنشینها جمعیت مختصری دارند که از 5 تا 6 هزار نفر تجاوز نمیکنند، بزرگترین جمعیت را بحرین دارد که بالغ بر 200.000 نفر میشود. زندگانی سکنه غالب این امارات شبیه زندگی مردم قرن پانزدهم است و دلیل آن را بعدا خواهم گفت.
ما به انگلیسیها نگفتیم که بروید، ولی وقتی گفتند که میخواهند منطقه را ترک کنند، برایشان گریه نکردیم. دنیا اصولاً عوض شده، حتی وضع دنیا با بیست سال پیش بهکلی تفاوت کرده است.
منظورتان کدام خلیج است؟
وزیر امور خارجه در پاسخ به خبرنگار لایف میگوید: «لفظ «خلیج» را استعمال کردید؟ منظور از خلیج چیست؟ چون راجع به جزایر تنب و ابوموسی صحبت کردید، البته معلوم است که منظورتان کدام خلیج است، ولی هر خلیجی اسمی دارد: خلیج عقبه، خلیج مکزیک و غیره. تحریف کلمه خلیجفارس را انگلیسیها باب کردند، موقعی که ایران صنعت نفت را ملی کرد، آنها دست به این کار زدند، این در واقع یک نوع اخاذی و باج سبیل (Blackmail) گرفتن است و غالباً هم اثر داشته است. به امیر کویت و چند نفر از مشاورین او گفتم عنوان مجعول «خلیج عربی» را ما نمیشناسیم و توی مستراح میاندازیم و Flush میکنیم. به سفیرمان در تونس گفتم که عین این مطلب را در لیبی به قذافی بگوید. چند روز پیش که وزیر نفت لیبی به ملاقات من آمده بود، به او گفتم که قذافی چون یک نظامی است، جغرافیا خوب میداند و میداند که خلیجفارس کجاست.
این مطلب را به این جهت میگویم برای اینکه بعضی اوقات حس میکنم که آمریکاییها هم عادت کردهاند برای اینکه کسی را از خود نرنجانند، این کلمه را استعمال کنند. در هر حال این موضوع همانطور که گفتم، مثل Blackmail است.»
شط العرب یک رودخانه بینالمللی است
اردشیر زاهدی در ادامه با اشاره به وقوع کودتا و انقلاب در عراق، منابع انسانی را مهمترین سرمایه یک کشور دانسته و خاطرنشان میسازد: «عراق همه چیز دارد: نفت، معادن و فقط هفت میلیون جمعیت، عراق صاحب اراضی پر برکتی است و آب هم به قدر کافی دارد، از قبیل رودخانههای دجله و فرات که از ترکیه سرچشمه میگیرد، معهذا این کودتابازی مملکت را فلج کرده است، در عصر ما پول تنها عامل پیشرفت نیست، مهمترین مسئله منابع انسانی است و اطلاعات فنی. با هر کودتایی که در عراق صورت میگیرد، همه اشخاصی را که با رژیم قبلی نزدیک بودهاند، قلع و قمع میکنند. معمولاً بعد از هر کودتایی 200 نفر را از بین میبرند و اینها کسانی هستند که مصدر کار بوده و فهم و شعوری داشتهاند. در نتیجه در عراق قحط الرجال شده است.»
وزیر وقت امور خارجه، با اشاره به اختلافات مرزی ایران و عراق، شط العرب را رودخانهای بینالمللی عنوان کرده و گفته: شطالعرب از ترکیه شروع میشود و از قسمتی از سوریه میگذرد و بعداً به آب رودخانههای کرخه و کارون متصل میشود و سرانجام به خلیجفارس میریزد. 35 درصد آب شطالعرب متعلق به عراق و بقیه آن یعنی 65 درصد متعلق به ایران است، تازه این 35 درصد هم در واقع متعلق به ترکیه است، چون که از رودخانههای ترکیه سرچشمه میگیرد. با وجود این ما نگفتهایم که این رودخانه مال ما است، بلکه گفتهایم که یک رودخانه بینالمللی است.
از خود انگلیسیها اسنادی در دست داریم که نشان میدهد بین وزارت دریاداری و وزارت خارجه انگلستان اختلاف نظر وجود داشت و دریاداری انگلیس، برای اینکه در شطالعرب نفوذ داشته باشد و بتواند کشتی جنگی وارد شط نماید، نفوذ خود را به نفع عراق که آن وقت تحتالحمایه انگلیس بود، به کار برد. اختلاف شطالعرب به جامعه ملل رجوع گردید و آن سازمان پیشنهاد کرد که مسئله از طریق مذاکره بین طرفین حل و فصل شود.
بالاخره به علت وجود اماکن مقدسه و اقامت جمع کثیری ایرانی در آن کشور، قراردادی را که واجد جنبههای استعماری بود، پذیرفتیم.
خارجی حق دخالت در خلیج فارس را ندارد
اردشیر زاهدی، در باره امارات خلیجفارس و جزایر آن به خبرنگار مجله لایف میگوید: «در جمع امارات خلیجفارس، بحرین از همه پیشرفتهتر است. 200 هزار جمعیت دارد و اشخاص تحصیلکرده و باسواد زیاد دارد. شیخنشین قطر و ابوظبی و دوبی ثروتمند هستند، ولی بقیه شیخنشینها همانطور که متذکر شدم، تحت شرایط قرن پانزدهم زندگی میکنند.»
انگلیسیها برای شیخنشینهای خلیجفارس هر روز یک حاکم تعیین میکردند و وضع فعلی در امارات، مولود طرز فکر آنها است. آمدیم و گفتیم هر وقت انگلیسیها رفتند، دیگر نمیخواهیم کس دیگری از خارج بیاید. گفتیم خلیجفارس متعلق به کشورهای ساحلی و امارات است و قدرت خارجی حق دخالت در امور این منطقه را ندارد. برای ما کلیه شیخنشینها اعم از اینکه بزرگ باشد و یا کوچک، فقیر و غنی، حقوق و تکالیف مساوی دارند و به آنها به یک چشم نگاه میکنیم و حاضریم با آنها روی اصل برابری همکاری نماییم. به آنها ضمناً گوشزد کردیم اگر بخواهید وضع و موقعیت خود را حفظ کنید باید دست به اقدامات اصلاحی بزنید و باید به مردم نزدیک شوید و برای آنها کاری انجام دهید. کویت، قطر و ابوظبی پول دارند، ولی ابوظبی با 45000 هزار جمعیت، موشک Sea Cat خریداری کرده است. برای چه؟
همانطور که آمریکا به ما کمک کرد، ما هم حالا حاضریم به شیوخ خلیجفارس کمک کنیم.
بحرین در حدود 150 سال از ما دور بود و چون انگلیسیها گفتند از منطقه میروند و برای اینکه خطری ایجاد نشود، گفتیم هرچه نظر اکثریت اهالی است و هرچه آنها تصمیم گرفتند، برای ما هم قابل قبول است. مسئله به سازمان ملل مراجعه شد و ما نظر اکثریت را قبول کردیم. حل مسئله بحرین Unique بود و هیچ کشوری در هیچ نقطه عالم حاضر نیست، یک اینچ صرفنظر کند. آنچه که در مورد بحرین انجام دادیم، صحیح بود و امروز بحرین خیلی به ما نزدیک است.
کسی برای مِلک خود به دادگاه نمیرود
دیپلمات امور خارجه، در مورد حق مالکیت ایران بر جزایر سهگانه نیز چنین گفته است:
جزایر تنب و ابوموسی در حدود 75 تا 80 سال پیش در دست ما بود. در تمام طول تاریخ این جزایر به ما تعلق داشته است. اسناد و مدارکی داریم که حکام این جزایر به پادشاه ایران و یا وزیر خارجه نامه نوشته و تعلق این جزایر را به سرزمین ایران متذکر شدهاند. حکام این جزایر ایرانی بودند و از طرف حکومت ایران تعیین میشدند. حکام محلی به دولت ایران، مالیات و خراج میپرداختند. اینها تنها بعضی از شواهد و دلایل حقانیت ما هستند، با وجود این وضع چرا مسئله جزایر را در سازمان ملل و یا در دادگاه بینالمللی مطرح نمیکنیم؟
اردشیر زاهدی در پاسخ به خبرنگار لایف که انگلیسیها چگونه جزایر را گرفتند، پاسخ میدهد: «ما آن وقت صاحب قوای بحری نبودیم و کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. شاید ترس از نفوذ روسها در خلیجفارس یکی از دلایل تصرف این جزایر بود.
در مورد بحرین هم به ما میگفتند بیایید اگر میتوانید این خطه را دفاع و حراست کنید، در دست خود گیرید، ولی آن وقت وسیلهای برای این کار نداشتیم.
اگر در این مورد به دادگاه مراجعه نماییم، مردم میگویند پس چرا در مورد بحرین چنین عمل نکردیم و همین امر وضع بحرین را ممکن است بهم بزند و اشکالاتی به وجود آید، ولی دلیل اساسی نرفتن به دادگاه این است که جزایر مال ما و متعلق به ما است و چرا باید در مورد ملک خود به دادگاه برویم؟ این شیوخ راسالخیمه و شارجه کی هستند؟ حتی در حدود هفتاد و یا هشتاد سال پیش اینها چه وضعی داشتند، دزد دریایی بودند.
روزانه در حدود 15 میلیون بشکه نفت از تنگه هرمز خارج میشود، 40% از این نفت متعلق به ما است و 60% بقیه متعلق به کشورها و امارات عربی خلیجفارس است»: کویت، عراق، سعودی، قطر، ابوظبی و بحرین.
هرکس این جزایر را در دست داشته باشد، میتواند عبور و مرور از تنگه هرمز را تحت کنترل گیرد.
در فاصله جنگ اعراب و اسرائیل تنها نفت ایران بود که به خارج صادر میشد، در مقابل 20 کشور مسلمان و اعراب مقاومت کردیم و جریان نفت ایران به خارج قطع نشد. تنگه هرمز از نقطه نظر اقتصادی جنبه حیات و ممات برای ما دارد، در خلال جنگ اعراب و اسرائیل و بر اثر ادامه جریان نفت ایران به سوی دنیای خارج اهمیت آن ثابت شد و از لحاظ تاریخی و پرستیژ بعد از حل مشکل بحرین دیگر نمیتوانیم چیزی از دست دهیم.
هدف روسها رسیدن به آبهای گرم است
اردشیر زاهدی در بخشی از صحبتهایش راجع به روسها و انگیزه آنان برای رسیدن به خلیجفارس میگوید: هدف روسهای سفید هم رسیدن به آبهای گرم خلیجفارس بود و رخنه در آسیبی جنوبی و آفریقا. روسها نتوانستند به این هدفها دست یابند و حالا شوروی برای رسیدن به آنها راه خود را قدری کج کرده است.
روسها در جنگ اول میخواستند به داردانل دست پیدا کنند، ولی موفق نشدند، در جنگ دوم مجدداً خواستند داردانل را در دست گرفته و در مدیترانه پایگاهی برای خود تأسیس کنند و به لیبی و اریتره رخنه کنند، ولی باز هم ناکام شدند، ولی باید دید حالا وضع به چه منوال است؟
در مدیترانه ناوگان دارند، در مصر 18000 نفر کارشناس و غیره دارند، در 1944 که در بیروت بودم، کسی روسها را نمیشناخت، ولی حالا صورت قهرمان پیدا کردهاند. آن وقت آمریکاییها قهرمان بودند و حالا منفور هستند، مصر در تحت انقیاد شوروی است و روسها در الجزیره و لیبی نیز نفوذ کردهاند. آمریکا و انگلیس در لیبی پایگاه داشتند، ولی قذافی با 12 افسر آمریکاییها و انگلیسیها را بیرون کرد. ملک ادریس یک قهرمان ملی بود، در موقع بحرانی کسی به او کمک نکرد و حالا در لیبی یک مشت احمق حکومت میکنند.
روسها حالا متوجه شدهاند که اگر در آفریقا جا پا و عواملی داشتند، وضع آفریقا هم فرق میکرد و «لومومبا» سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
در سوریه هم شوروی و چین نفوذ پیدا کردهاند، در آنجا هم هر روز دولت جدیدی سر کار میآید، ژنرال حافظ شاید از دیگران کمی بهتر باشد، ولی اساس مطلب همان است که بود...
مسئله جزایر باید بهصورت دوستانه حل شود
مسقط و عمان از لحاظ سوقالجیشی حائز اهمیت است و موقعیت آن طوری است که میتواند خلیجفارس و بحر عمان را کنترل کند. گرچه نمیخواستیم در امور دیگران دخالت کنیم، ولی در مورد سلطان سابق، سلطان تیمور گفتیم که او قابل دوام نیست. ازاینرو از تحولی که در سلطاننشین عمان صورت گرفته است، خوشحالیم. او با تمام مظاهر زندگی جدید مخالف و حتی شایع بود که از بازی فوتبال متنفر است. گرفتاریهایی که امروز در منطقه با آن روبرو هستیم، ساخته سیاست انگلیسیها است. ببینید از چه اشخاصی حمایت میکردند؟ هر وقت آمدند که فدراسیونی تشکیل دهند، هزار مشکل ایجاد کردند. عدن، مالزی، کشمیر و غیره، اینها نمونههایی هستند. به حکام خلیجفارس گفتهایم اگر میخواهید حاکم باشد و حکومت کنید، باید دست به اقدامات اصلاحی بزنید و ما هم در این صورت به شما کمک خواهیم کرد، ولی گفتهایم جزایر مال ماست. اگر توانستیم که این مشکل را دوستانه حل کنیم که فبها وگرنه آنجا را اشغال خواهیم کرد و این مطلب را به ملک فیصل، به امیر کویت و به انگلیسیها و آمریکاییها هم گفتهایم. اگر در جزایر نفت پیدا شود و یا نشود، حاضریم به آنها کمک کنیم. ولی کمک به شیوخ شارجه و راسالخیمه و مسئله حاکمیت دو پرونده جداگانه دارد. در صورتی که این مشکل دوستانه حل شود، به آنها کمک خواهیم کرد، چون در این صورت بهآنهای برای کمک به آنها وجود دارد. ولی اگر به جبر جزایر را اشغال کنیم، دیگر مجوزی برای کمک به آنها نداریم و در این صورت شیوخ نه از کمک ما بهرهمند میشوند و نه از دوستی و حمایت ما. در هر حال چیزی که درباره آن کوچکترین گذشتی نخواهیم کرد، مسئله حاکمیت است، اگر موضوع حل شود، به آنها گفتهایم که سروصدا راه نمیاندازیم و برای آنها دردسری ایجاد نمیکنیم.
افراطیون ظفار از چین کمک میگیرند و این ناحیه بهصورت سرطانی درآمده، اگر این جبهه قوت بگیرد و ریشه بدواند، ممکن است به امارات خلیجفارس، سعودی، پاکستان و سودان سرایت کند.
ما هر وقت جلوی روسها ایستادیم، آنها عقب رفتند
ویدون در اینجا، بار دیگر تأکید میکند که همیشه معتقد بوده که این جزایر باید در دست ایران باشد و میگوید: در این مورد وضع شما تا حدی شبیه به کوباست، روسها در کوبا موشک مستقر میکردند، وضع آمریکاییها چه میشد؟ و سپس یادآور میشود که مهمترین اقدام کندی در زمان ریاستجمهوری خود، این بود که بلوف روسها را گرفت و در نتیجه آنها عقبنشینی کردند و سپس تأکید میکند اگر امروز سیاست شوروی به پیروزیهایی نائل شده است، همهاش در اثر اقدامات آنها نیست، بلکه تا حد زیادی از اشتباهات ما استفاده کردند و غرب نفوذ آنها را هموار نمود. از بزرگترین اشتباهات آمریکا، موضوع سد اسوان و طرز فکر دالاس بود، دالاس خیال میکرد هرکه با ما نیست، مخالف ماست.
اردشیر زاهدی در پاسخ به صحبتهای ویدون میگوید: ما هر وقت جلوی روسها ایستادیم، عقب رفتند. دوستی عراق با شوروی ممکن است پای شوروی را در خلیجفارس باز کند، به همین جهت است که ما میگوییم بعد از رفتن انگلیسیها، نباید هیچ کشور بزرگی اعم از آمریکا، شوروی و غیره در خلیجفارس راه پیدا کنند. اگر فردا وضع در کویت عوض شود، چه خواهد شد؟ در چنین مواقعی باید فوراً عمل کرد، وگرنه کار از کار میگذرد. نمیشود منتظر نشست که مثلاً رئیسجمهور را از خواب بیدار کنند و یا شنای فلان کس تمام شود و یا تازه بنشینند و بعد از چهار روز تصمیم بگیرند. اگر در بعضی موارد بهموقع عمل میشد، در مقابل کار انجام شده، قرار نمیگرفتیم. مسئله این است که گرچه چندین بار با عمل انجام شده روبرو شدهایم، معهذا درس عبرت نمیگیریم.