به انتقادات اخیر علیرضا زاکانی نسبت به صدا و سیما – که سمتوسوی تندی هم داشت – بنگریم تا وضعیت و جایگاه رسانه ملی بیش از پیش مشخص و بسیاری مشاهده کنند که صدا و سیما به نهادی تبدیل شده که کانون حملات همهجانبه و از سوی هر کسی قرار میگیرد؛ از گروههای متضاد سیاسی گرفته تا چهرهها، جریان ها و افرادی که در هیچ مسئله نقطه مشترکی پیدا نمیکنند اما به رسانه ملی که میرسد همه در یک موضع مشترک فریاد انتقاد سر میدهند.
این اشتراک عجیب در حمله به صدا و سیما قابل واکاوی است و باید پرسید که چرا رسانه ملی به مرغ قربانی عزا و عروسی تبدیل شده که از سیاسیون تا دیگران، هر نوع اقدامش را زیر ضرب برده و به مخالفت با آن میپردازند؟ این پروسه بدلگشتن صدا و سیما به یک بچه سرراهی که از همه طرف، چیزی جز ناسزا و پرخاش نصیبش نمیشود، چگونه رقم خورده است؟ هر چند این حجم از حملات پردامنه و هماهنگ از سوی سیاسیون غالباً به متهمسازی شباهت دارد اما نمیتوان با وجود پذیرش این رفتار آمیخته به منفعت طیفهای سیاسی و افراد، از خطاهای صدا و سیما چشمپوشی کرد.
فراهمکردن این عرصه فراخ برای هجمه به رسانهملی، جز با عملکرد این نهاد حاصل نشده و بهعبارتی صدا و سیما، خود متهم شماره یک است و این امر ریشه در درک متولیان این نهاد از پدیدهای چون رسانه دارد. برای جامجمنشینان، رسانه یک دستگاه صرفا سیاسی تلقی میشود نه یک وسیله ارتباط جمعی که وظیفه ذاتیاش انتقال پیام، بدون سوگیری در سطحی وسیع به مخاطبین پرشمار است و وقتی اختلال شناختی از چیستی و کارکرد رسانه وجود داشته باشد، این حجم از کاژکرد چندان جای تعجب نخواهد داشت.
اگرچه نمیتوان به روی دستاندازهای ایجاد شده در مسیر فعالیت رسانهملی هم چشم بست؛ موضوعی که اخیراً و با آشکارشدن سکانس دیگری از سریال این مانعتراشیهای ایجاد شده ابعاد دیگری به خود گرفته؛ جایی که در خلال حادثه تروریستی کرمان یکی از مسئولین عالیرتبه انتظامی و امنیتی در تماس با رئیس صدا و سیما از روند اطلاعرسانی این واقعه گلایه و ارائه اخبار و اطلاعات را منوط به تایید شورای امنیت کشور دانسته و همین یک فقره ثابت میکند که در کنار نقصانهای وجودی رسانه ملی، عوامل بیرون از آن هم تا چه اندازه در روند کارکرد صدا و سیما اختلال ایجاد و موجبات بیاعتمای به این نهاد را فراهم کردهاند.
صدا و سیما به عنوان دستگاه رسانهای جمهوری اسلامی با این تعداد پرسنل و گستردگی و امکانات نباید به وضعیتی دچار باشد که از لحاظ مرجعیت در وضعیتی غیرقابل قبول قرار گیرد. آینه رسانهای نظام، باید دچار یک انقلاب درونی شود. اولین قدم تحول واقعی، تبدیلشدن به یک رسانه – به مفهوم کلاسیک – است که اولین وظیفهاش انتقال پیام به مخاطبین بدون جهت و سوگیری است و حالا پس از این مرحله است که کیفیت این انتقال پیام، محل بحث میگردد.
ضروری است که طرحی نو درانداخته و به این روند رو به زوال خاتمه داده شود؛ روندی که موجب شده چپ و راست، جملگی صدا و سیما را دستگاهی با رویکردهای یک طرفه قلمداد کرده و آن را مورد هجمههای بسیار قرار دهند.