به گزارش الف؛ روند تحولات منطقه غرب آسیا، به طور خاص پس از اجرای موفقیتآمیز عملیات "طوفان الاقصی"(هفتم اکتبر) و متعاقبا حمله سراسری و گسترده رژیم اشغالگر قدس به نوار غزه، نوسانها و فراز و فرودهای قابل توجهی را تجربه کرده و می کند.
در این راستا، شاهد افزایش قابل ملاحظه تنش ها در منطقه غرب آسیا بوده ایم به نحوی که اعضای "محور مقاومت" در منطقه، در دفاع از ملت و مقاومت فلسطین در برابر تجاوزات وحشیانه رژیم صهیونیستی، وارد میدان شده و ضربات سنگینی را بر جبهه مقابل وارد کرده اند.
حملات موشکی ادامه دار و هدفمندِ حزب الله لبنان به بخش های مختلف مناطق شمالی اراضی اشغالی(به طور خاص مراکز نظامی و جاسوسی صهیونیست ها) و در عین حال، حملات حوثی های یمنی به کشتی های تجاری اسرائیلی و یا کشتی هایی که به سمت بنادر اراضی اشغالی حرکت کرده و می کنند و در عین حال، حملات مداوم گروه های مقاومت عراقی و سوری به مواضع نیروهای آمریکایی در منطقه و حتی انجام حملات مستقیم علیه عمق اراضی اشغالی، همه و همه جلوه هایی از تحرکات جدی محور مقاومت در دفاع از ملت فلسطین و وادار کردن رژیم اشغالگر قدس و دولت آمریکا به متوقف کردن جنایاتشان در نوارغزه را به نمایش می گذارند.
البته که محور غربی-عبری نیز به نحو گسترده ای به تقابل با محور مقاومت پرداخته و جدای از تداوم بخشی به نسل کشی خود در نوار غزه، به تازگی شاهد چندین دور حملات انگلیس و آمریکا به یمن و البته انجام حملات پراکنده به مواضع گروه های مقاومت در عراق و سوریه بوده ایم. در این نقطه یکی از نکاتی که از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل راهبردی مورد توجه قرار گرفته، افزایش قابل ملاحظه قدرت ایران در چهارچوب معادلات منطقه غرب آسیا، در پرتو سقوط و افول هژمونی آمریکا و متحدانش در این منطقه است.
در این رابطه، به تازگی نشریه انگلیسی گاردین نیز در گزارشی که بازتاب های زیادی پیدا کرده، به این امر اذعان داشته و تاکید کرده که افزایش قدرت ایران در غرب آسیا یک واقعیتِ انکار ناپذیر است و تهران را باید قدرت هژمونیک جدید این منطقه ارزیابی کرد. در این راستا، بسیاری از تحلیلگران به طور خاص به این نکته اشاره میکنند که قدرت نرم ایران در پرتو تحولات ایخر منطقه ای، بیش از پیش افزایش پیدا کرده است.
"الکساندر ووینگ" تحلیلگر برجسته حوزه روابط بین الملل، در تئوری پردازی های خود با محوریت مفهوم "قدرت نرم"، به طور خاص سه مولفه را معیار و شاخص سنجش قدرت نرم کشورها تعریف می کند. شاخص هایی که در قالب اوج گیری قابل توجه قدرت ایران در وضعیت کنونی در منطقه غرب آسیا از اهمیت فراوانی برخوردار هستند. الکساندر ووینگ شاخص های مد نظر خود را "درخشش"، "زیبایی" و "شفقت" تعریف می کند. "درخشش"، اشاره به الگو شدن کشورها و ملت ها نزد دیگران دارد(به دلیل موقعیت خاصی که یک کشور و ملت کسب می کنند).
"زیبایی"، اشاره به جذابیت ایده های مطرح شده از سوی یک کشور در عرصه بین المللی دارد و در نهایت "شفقت"، اشاره به کمک های دلسوزانه ای دارد که یک کشور به دیگران در محیط بین المللی ارائه می کند. حال بر اساس این سه مولفه می توان تصویر روشن تری را از کلیت معادله افزایش قدرت نرم ایران در قالب مسائل منطقه غرب آسیا و در میان ملت های این منطقه کسب کرد.
اولا، در بحبوحه جنگ غزه، ایران به عنوان کنشگر اصلی در محور مقاومت، عملا در مقام یک الگوی پایدار و مقاوم در حمایت از ملت های ستمدیده ظاهر شده است. کشوری که در حمایت از ملت های مظلوم هیچ حد و مرزی قائل نیست و از معادلات و فرصت طلبی های رایج در عالم سیاست پیروی نمی کند و حتی در این راه حاضر به پرداخت هزینه هم است. در این میان، تقویت قابل توجه بنیانهای قدرت ایران علی رغم تمامی فشارهای خارجی که به کشورمان وارد می شود نیز ایران را به یک الگو و البته نقطه امید ستمدیدگانِ جهان تبدیل کرده است.
دوم اینکه سال ها تاکید ایران بر مفهوم مقاومت در برابر ظالمان و غاصبان و کسب پیروزی توسط گروه ها و جنبشهای منطقه ای که به این اندیشه تکیه کرده اند و قدرت ایمان خود را با نبرد میدانی همراه کرده اند و در برابر مستکبران عالم ایستاده اند، الگوی زیبایِ اندیشه ای را ایجاد کرده که اکنون نه فقط صهیونیست ها را در باتلاق غزه گرفتار کرده بلکه به یک چالش بزرگ برای استکبار جهانی تبدیل شده که سعی دارد با استفاده از زور، مناسبات و معادلات مطلوبش را در اقصی نقاط دنیا برقرار و مستقر کند.
و در نهایت سوم اینکه کمک های مختلف ایران در ابعاد مادی و معنوی به ملت و مقاومت فلسطین و حمایت های فراگیر کشورمان در جنگ غزه از آن ها و البته دیگر ملت های ستمدیده در سطح منطقه، جلوه های عینی از شفقت و دلسوزی ایران در پرتو تحولات بین المللی را به نمایش گذاشته اند.
معادلاتی که همه و همه سبب شده اند که بر اساس جدیدترین نتایج نظرسنجی "مرکز افکار سنجی عربی"، میزان محوبیت کشورمان و البته مقام های ارشد ایرانی نظیر مقام معظم رهبری در میان ملت های عربی به نحو قابل توجهی افزایش یابد و البته محبوبیت آمریکا و دیگر دولت های غربی و وابستگان آن ها در سطح منطقه به نحو قابل ملاحظه ای دستخوش سقوط شود. موضوعی که نه تنها بازیگران غربی را با چالشی اساسی رو به رو کرده بلکه بسیاری از بازیگران منطقه ای را نیز به فکر واداشته است.