اگر دنبال مصداقی برای «جهاد تبیین» می گردید جای دوری نروید. کاری که آقای پرویز شیخ طادی به هنگام بزرگداشت اش در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر ۴۲ انجام داد نمونه ای از این تبیین است: در بهترین زمان ممکن و به ساده ترین و گویاترین شکل ممکن.
او با درآوردن یک کراوات از یک جیب و یادآوری رفتاری که در اوایل پیروزی انقلاب عده ای ( حالا از آن ور بام افتاده و خارجه نشین شده) به بهانه انقلابی گری و حزب اللهی گری با کراواتی ها انجام دادند و بعد یادآوری همین نوع برخورد نادرست با ویدئو و ماهواره، به مساله امروز کشور یعنی حجاب اشاره و با درآوردن یک روسری از جیب دیگرش هشدار داد که مبادا همان رویه پیشین نادرست با روسری و حجاب تکرار شود. او در این انذار و هشدارش تاکید کرد که این رویه ها، مشی حزب اللهی های واقعی و انقلابیون واقعی نیست و زیبنده ایران اسلامی و 8 هزار سال تمدن اش نیست که به بهانه ترویج حجاب ماشین ها را توقیف کنند و... .
او کراوات را هم به وزیر ارشاد داد و بعد از تشکر از برگزارکنندگان این مراسم جایزه اش را گرفت و با تشویق شدید حضار سن را ترک کرد.
اهمیت کار شیخ طادی در مضمون و پیام نیست بلکه در موقع شناسی و روش شناسی انتقال پیام است. انتقادها به موضوع برخوردهای شتابزده با مقوله حجاب نه اختصاصی به این کارگردان سینما دارد و نه محدود به آنچه او می گوید. جدا از برخی انتقادها که اساسا از زاویه مخالفت با اصل حجاب و نوعی مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی صورت می گیرد، عمده منتقدان علاقمند به انقلاب از هر فرصتی و در هر رسانه ای همین سخن شیخ طادی را تکرار کرده اند. اما آنچه باعث تاثیرگذاری کار این هنرمند شد خلاقیت در ارایه پیام انتقادی و از آن مهم تر تاکیدش بر مشی اصلاح گری است. او ضمن پذیرش دعوت برای مراسم بزرگداشت و گرفتن جایزه از دست وزیر، انتقادش را مطرح کرد و مانند رویه مرسوم با نوشتن یک نامه و رسانه ای کردن آن و با عدم حضورش در مراسم، مبادرت به یک رفتار منتقدانه نکرد. بنابراین او باب مخالفت های رادیکال و باب طبع اپوزیسیون و براندازان را هم بست.
حضور و رفتارهای منتقدانه ای اینچنین آن هم در رسمی ترین مراسم فرهنگی در جمهوری اسلامی از یک حقیقت بزرگ نیز پرده بر می دارد، حقیقتی که همه براندازان از آن واهمه دارند و بسیار سخت حاضر به اعتراف و پذیرش آن هستند. آن حقیقت این است که علیرغم تمام ناکارامدی ها و ضعف ها و اشتباهات آشکار، جمهوری اسلامی به عنوان اولین تجربه جمهوریت در تاریخ سیاسی این سرزمین، بر خلاف سلطنت های گذشته و به خصوص دوره پهلوی ها، «اصلاح پذیر» است و این اصلاحات نه فقط از سوی شهروندان بلکه گاه از سوی جریان های سیاسی درون حاکمیت آغاز می شود!
تا زمانی که رویه های منتقدانه در جمهوری اسلامی بر خلاف دوران پهلوی ها مجالی چنین فراخ برای بروز دارند و تا زمانی که این انتقادها کم و بیش اثرگذارند ( به سه دهه گذشته و تفاوتش با امروز نگاه کنید)
امید به اصلاح و بقا نیز وجود دارد.