گروه تعاملی الف - سید محمد صادق میرمحمدی:
در جنگ جهانی دوم وقتی که هواپیماهای آلمان بر اثر تیر اندازی سقوط میکردند، آبراهام والد ریاضی دان، با بررسی الگوهای سقوط به یک کشف علمی رسید. او به مهندسین گفت که مشکل شما هواپیماهای سالم نیستند. با توجه به اصابت گلوله، این هواپیماها سقوط نکردهاند و سالم برگشتند و باید با توجه به هواپیماهای سقوط کرده، نقاطی را که گلوله به آنها برخورد کرده را مورد بررسی قرارداده و تقویت کرد. چون همان نقاط باعث سقوط هواپیما شده است. بنابراین درس گرفتن از شکست و یافتن نقاط ضعف به نتیجه بهتر خواهد شد. این پدیده به پدیده تعصب بقا یا سوگیری بازماندگی نام گرفت.
مدیریت به سبک تعصب بقا
سوگیری بازماندگی (Survival Bias) یک خطا در استدلال است و زمانی پیش میآید که تنها بر روی افراد یا چیزهایی که از یک فرآیند انتخاب گذشتهاند، تمرکز کنید و آنهایی را که نتوانستند عبور کنند، عمدتاً به این خاطر که دیگر قابلمشاهده نیستند، نادیده بگیرید. به عنوان مثال محبوبیت یک مدیر را از نظرسنجی از کارمندان او بدست میآورند و حال اینکه باید نظر کارمندان اخراجی و ارباب رجوعان ناراضی سنجید. مدیر و سیاستمدار باهوش کسی است که به آمار زیردست که برای دلخوشی او تولید شده کمتر توجه کرده و پیگیر آمار اثرات منفی تصمیم خود باشد.
نتیجه گیری استراتژیک
حکمرانی علم است و نه احساس. با حرف و شعار محقق نمیشود. درست است که مدیریت و علوم انسانی، نسبی است و مطلق نیست. اما علم، مطلوبیت نتایج تصمیمگیری حکمران را تا حدی مشخص میکند. بنابراین حکمران صالح کسی است که تبعات تصمیمات خود را بصورت واقعی، بدون اغماض، با رویکرد سنجش تبعات منفی، فارغ از ادبیات متملقانه و چاپلوسی، مورد واکاوی دقیق قرار دهد. چیزی که متاسفانه ما در کشور به آن دچاریم، عموما موارد گفته شده نیست!