روزنامه جوان نوشت: اکنون که یکی از عجیبترین انتخاباتهای بعد از انقلاب تمام شد، انتظار آن بود که تحلیلها و واکنشها تا مدتی ادامه داشته باشد، اما ناگهان در بسیاری از محافل و رسانهها بحث عوض شد! یکی (عباس عبدی) رفت سراغ مالیاتگیری زیاد دولت از مردم، دیگری (هممیهن، روزنامهای با مشاورت عباس عبدی) رفت سراغ کاردار اوکراین و جنگوصلح زلنسکی، دیگری (روزنامه شرق) رفت سراغ آرش (مسئله اختلاف ایران و برخی حاشیهنشینهای خلیج فارس بر سر یک میدان گازی) و آن یکی هم (روزنامه سازندگی) رفت سراغ حکم شروین (خواننده). اما سه واکنش پراکنده در این میان خیلی شفقتبرانگیز بود. در اولی، امیر ناظمی با ذکر روایتی از سطح پایین مبارزات سیاسی در دوره مشروطه و بیان اینکه «جامعه ایران در دوران مشروطه اصلاً ظرفیت توسعه نداشته است، حالا مجلس و انتخابات داشته باشد یا نه!» نتیجه گرفته است: «نهادسازی و بهطور خاص ایجاد پارلمان آزاد و حاکمیت قانون الزاماً منجر به توسعه نمیشود». این نوع صورتبندی مطلب و استدلال، یعنی کسانی که به لحاظ جریانی تا قبل از انتخابات یا در کار تحریم آن بودند، یا تخریب، یا ترغیب حامیان خود برای رأیآوردن فهرست «صدای ملت»، اکنون که نه پیشبینی تحریمکنندگان آنان درست درآمد، نه تلاش تخریبکنندگانشان و نه از ترغیب مشارکتجویانشان چیزی درآمد، به این نتیجه رسیدهاند که مجلس و نهادسازی به درد ایران نمیخورد، آنهم با چه استدلال محکمی؟! این استدلال محکم که صد سال پیش در ایران به درد نخورده! این نوع واکنشها حقیقتاً مایه دلسوزی و رقتبرانگیز است.
از همین جنس واکنشها یکی هم تعلق میگیرد به جناب آقای عباس عبدی. او که ۲۸ بهمن یعنی دو هفته قبل از انتخابات در میان جمعی از فضلا و اساتید برجسته دانشگاه تهران گفت «مشارکت در تهران ۹ درصد است»، اکنون پس از مشارکت ۲۶ درصدی (حدود سهبرابر پیشبینی او) و بیشتر از دوره قبل، تخیل ۹ درصدی خودش را زمین گذاشته و از تخیلات اصولگرایان و ضد انقلاب سخن میگوید: «روزنامه اصولگرا نوشته حضور مردم پای صندوقهای رأی بیشتر از تصور و پیشبینی ضدانقلاب بود. گزاره درست ولی بیاهمیتی است. آنها هم مثل اصولگرایان دچار تخیلات هستند. ولی این حد از مشارکت خیلی خیلی کمتر از اندازه لازم برای تشکیل یک مجلس حتی متوسط نه قوی است.» خود آقای عبدی بهتر از هر کسی میداند که اینگونه واکنش بعد از انتخابات مثل دندهعقبرفتن با نیسان آبی از تهران تا کرج است! اولاً اگر حسابوکتاب تخیل و روانشناسی را میدانید، از تخیل ۹ درصدی خود هم بگویید. ثانیاً کنگره امریکا هم با ۳۵ درصد مشارکت تشکیل شد. آنجا هم مجلس قوی تشکیل نشد؟! متوسط نرخ مشارکت در اتحادیه اروپا ۵۰ و در امریکا کمتر از ۵۰ درصد است؛ و در انتخاباتهای پارلمانی همیشه این نرخ کمتر از ریاستجمهوری است. ثالثاً آقای عبدی ظاهراً جمهوری اسلامی را با خودش و انتخاباتهای گذشتهاش مقایسه میکند که به این ۴۱ درصد دل نبسته است. وقتی باد سموم تهاجمات سیاسی و فرهنگی از هر طرف، هم از دشمن خارجی و هم از بیکفایتی مدیران داخلی میوزد، و ما در یک دهکده کوچک جهانی هستیم، باید جهانی مقایسه کنید. رابعاً آقای عبدی بهعنوان یک جامعهشناس خوب میداند که رقم مشارکت را باید با میانگین مشارکت ادوار مقایسه کرد، نه با کل واجدان شرایط. این ضعف و ایراد دموکراسیها در هر نقطه از دنیاست که انتظار مشارکت مدنی از همه آحاد جامعه بالکل و تک تک داشته باشیم، درحالی که اصولاً شخصیت و سبک زندگی بسیاری از مردم، سیاسی و مدنی نیست؛ و خامساً آیا آقای عبدی در گذشته نوشتهای دارند که یکی از نهادهای کشور را قوی ارزیابی کرده باشند، چه مجلس کروبی با ۶۷ درصد مشارکت و چه مجلس ناطق با ۷۱ درصد مشارکت را؟! بهنظر میرسد آقایان حرفی برای گفتن ندارند و این خیلی ترحمبرانگیز است که رسانههای مدنی و مدعی لیبرالیزم و دموکراسی خیلی زود بحث شیرین انتخابات را رها کردند و سراغ مالیات ومیدان گازی و اوکراین و محاکمه دو خواننده رفتند.
واکنش رقتبرانگیز سوم متعلق است به دسته اصولگرایان، هم از جهت غیبت بازندههای آنان در نخستین جلسه علنی مجلس بعد از انتخابات و هم مهمتر از آن در تلاش برای انتساب منتخبان مرحله اول به فهرستهای کذایی خود. این نشانه ضعف و نداشتن بلوغ و فهم سیاسی و افراط در توجه به خود است. آنهم با این تجربه سالهای طولانی که همین گروه منتخب را چهبسا چهارسال دیگر نیمی را شورای نگهبان کنار بگذارد و نیم دیگر را مردم. چنانکه شمار «نمایندهاولیها» در همین مرحله اول به نصف نمایندگان مجلس دوازدهم رسیده است. یعنی مجلسی که با این انتخابات تشکیل خواهد شد، احتمالاً بیش از نیمی از نمایندگان هیچ تجربهای از کار نمایندگی نداشته باشند. با این وضعیت که معلوم نیست از نقاط ضعف هر دموکراسی است یا نقطه قوت آن (چون دموکراسی هنوز در همه دنیا چیز تازهای است)، آیا بالیدن به منتخبین و نسبتدادن آن به جریان خود یا حتی متأسفانه نسبت دادن آن به برخی اشخاص، آیا افتخاری دارد و آیا نمایندگان بیش از هرکس به ترک هوا محتاج نیستند: «ای رفیقان! زین مقیل و زان مقال/ اتقوا انالهوا حیضالرجال!»