به گزارش ایسنا، تامل بر سخنان اخیر سید محمد خاتمی در جمع مشاوران خود درباره انتخابات و قیاس آن با صحبت های حدودا یک ماه قبلش که پیش از برگزاری انتخابات ۱۱ اسفند و در دیدار با اعضای حزب مجمع ایثارگران بیان شده بود، تناقضاتی را به ذهن متبادر می کند که غیرارادی و خواه ناخواه پیامی جز قایم شدن پشت واژه «مردم» و در عین حال حرکت کردن روی خط مرز «جمهوری اسلامی» برای حفظ پتانسیل هر دو طرف و استفاده از این پتانسیل به دست آمده به وقت نیاز، ندارد. طوری که به نظر می رسد او این «بادی به هر جهت» بودن و «یکی به میخ کوبیدن و یکی به نعل زدن» را لازمه ماندن در عرصه قدرت و سیاست تشخیص داده است.
*سکانس اول؛ «اصلاحطلب خواستار اصلاح جامعه است»
خاتمی در بهمن ماه و در دیدار با اعضای حزب مجمع ایثارگران تاکید کرده بود که اصلاحطلب خواستار اصلاح خود و اصلاح جامعه است و اگر انحراف و ناراستی در سطوح بالا و در کل نظام هم باشد، اصلاحطلب خواستار اصلاح آن است.
*«اصلاحطلب واقعی با انتخابات و با حاکمیت قهر نخواهد کرد»
وی صراحتا در آن دیدار بیان کرده بود «اصلاحطلب واقعی با کسی قهر نیست و قهر نخواهد کرد. گرچه ممکن است موضع داشته باشد و انتقاد کند و باید بکند؛ اما با انتخابات، با حاکمیت و بخصوص با مردم قهر نخواهد کرد. برعکس، دلش می خواهد در کنار مردم و با مردم و به نفع مردم عمل کند. اگر هم قهری هست نه از سوی اصلاحطلبان که از سوی قدرت حاکم است که با اصلاح و اصلاحطلبی قهر کرده است».
*«باید از انتخابات دفاع کرد»
خاتمی در ادامه توضیح داده بود که از نظر وی انتخابات بسیار مهم است و اگر انتقادی هم هست، به این است که انتخابات در جای خود نیست و باید به جای اصلی خود برگردد؛ «باید از انتخابات دفاع کرد؛ چرا که انتخابات راه رسیدن به یک نظام مردمی و مردم سالاری است که می تواند خیر مردم را تامین کند و مردم در آن احساس رضایت کنند».
*سکانس دوم؛ «آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم»
سخنان مذکور درحالی بیان شده است که ۲۰ روز پس از آن و بعد از برگزاری انتخابات ۱۱ اسفند، خاتمی در جمع مشاوران خود اظهار کرده است که «آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم».
وی با بیان اینکه تصمیم گرفتم اگر نمی توانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است، تصریح کرده است: «راه خیرخواهانه اصلاح وضع نگران کننده کشور را «اثربخش کردن نهاد انتخابات» می دانم. آنچه را که برای بهبود وضع و در جهت منافع ملت و کشور و حتی حکومت به نظرم می آمده است تاکنون گفته ام و پیشنهاد کرده ام، اما متاسفانه به آن اعتنایی نشده است. این بار تصمیم گرفتم که اگر نمی توانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد، راه اصلاح امور است. آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم»
*نتیجه دو سکانس؛ «بازی با کلمات»
به گزارش ایسنا، خاتمی همواره در سخنان خود مستقیم و غیرمستقیم بیان کرده است که راه نجات از مشکلات پیش آمده «اصلاح امور» درون خود نظام جمهوری اسلامی و نه براندازی آن است و بر امنیت و آرامش کشور و ایجاد تغییرات اصلاحگونه برای تحول شرایط فعلی از طریق «انتخابات» تاکید داشته است؛ اما مشکل آنجاست که در بزنگاه های عمیق به اصطلاح «حیثیتی» برای حکومت که خاتمی هم نفس «اصلاح» را برای همین حکومت و در دل همین نظام جمهوری اسلامی می خواهد؛ این سخنان به ظاهر «افق گشا» رنگ باخته و در میدان عمل شاهد چیزی جز رفتار «اپوزیسیون مآبانه» از او نبوده ایم.
نمونه بارز آن همین جملات اخیر است. او درحالی بر دفاع از انتخابات تاکید دارد که ۱۱ اسفند رای نداده است. گویی «دفاع از انتخابات» زمانی مطلوب است که از دل صندوقهای رای نام هم تیمیهای او خارج شود و یا امید داشته باشد که نام هم تیمیهایش با آرای بالایی از دل صندوق خارج شود. اگر این گزاره درست نیست، باید گفت انتخابات ۱۱ اسفند هم از این عقیده «لزوم دفاع از انتخابات» مستثنی نیست و «رای ندادن آگاهانه» از شخصی که چنین عقیده ای را دارد، دور از انتظار است. از سوی دیگر خاتمی می گوید برای «دروغ نگفتن» در انتخابات شرکت نکردم، «دروغ نگفتن» به که؟!، به خود که حرف و عملتان با هم یکی نیست یا مردم؟!
*آقای خاتمی، مگر رای ندادن چیزی جز قهر با انتخابات و دفاع نکردن از انتخابات است؟
خاتمی ابتدا بیان می کند باید از انتخابات دفاع کرد و اصلاحطلب واقعی با انتخابات قهر نمی کند. حدود ۲۰ روز بعد و زمانی که نتایج آرا مشخص شده، پیروزمندانه خود را همنوا با مردمی که رای ندادند، می داند و اعلام می کند «آگاهانه رای ندادم». فارغ از اینکه رای دادن یا ندادن یک حق است و کسی نمی تواند مردم این سرزمین را وادار به رای دادن یا ندادن کند؛ اما مساله اصلی تناقضاتی است که به وضوح فریاد می زند حرف و عمل خاتمی به عنوان سرتیم جبهه اصلاحات با هم نمی خواند. چطور می توان از انتخابات دفاع و درباره قهر نکردن با صندوق رای صحبت کرد؛ اما در عمل با غرور «رای ندادن آگاهانه» خود را در بوق افتخار دمید؟
*«دپو» کردن «قدرت» برای حضور در عرصه سیاست با کلیدواژه «مردم»
گویی پدر خوانده اصلاحات ترجیح می دهد از طریق بازی با کلمات، روی لبه بند دوگانه «حکومت و مردم» حرکت کند و هم طرف حکومت باشد و هم طرف مردم. درواقع علیرغم ظاهر این سخنان که از «همنوایی» با مردم در آن صحبت شده، باطن این سخنان حاکی از آن است که خاتمی برای ماندن در عرصه قدرت، دپو کردن این پتانسیل و استفاده از آن به وقت مناسب و مورد نیاز خود، از کلیدواژه «مردم» استفاده می کند. اینگونه هم به چارچوب اولیه نظام تکیه کرده و می تواند در تیم حکومت باشد و هم رای نمی دهد تا مردم ناراضی را هم تیمی خود نگه دارد. معادلهای که دپو کردن پتانسیل آن می تواند بلیت حضور در دایره قدرت ساز حکومت که لازمه اولیه آن پایبندی به نظام جمهوری است را برای خاتمی نسوخته نگه دارد و این بلیت بدون اینکه خاتمی از «تک و تا» بیفتد، برای او و جبهه اصلاحات تا موعد مقرر ذخیره باقی بماند.
* ۳ سال بعد چه می گویید؟
کسی چه می داند، شاید این بلیت حضور در عرصه سیاست جمهوری اسلامی که اکنون با عنوان «همنوایی با مردم» در عین موافقت با اصل انتخابات و اصل نظام جمهوری اسلامی در جیب خاتمی است و در عالم واقع نتیجه ای جز «آگاهانه رای ندادن» و به دنبال آن فاصله گرفتن از اصل اهمیت شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی برای تحقق «اصلاح» به عنوان شعار همیشگی جبهه اصلاحات نداشته است؛ ۳ سال بعد با عنوان دیگری رونمایی شود. کما اینکه همین جریان اصلاحات در انتخابات ۸۸ بر طبل «تقلب» می کوبید و سه سال بعد شخص خاتمی اعلام کرد «من نمیگویم که تقلب شده است». این اعتراف در حالی بیان شد که خاتمی می توانست این جمله را در آشوب همان ۸۸ بیان کند؛ اما شاید «سکوت» آن زمان او همانند بیانات امروزش، در راستای دپو کردن پتانسیل قدرت مردم و استفاده از آن برای ماندن در عرصه قدرت بوده است. سخنانی که شاید سه سال بعد تغییر شکل دهد.
*بالاخره «اصلاحطلب واقعی» کیست؟
خاتمی در سخنان اخیر خود یک کلیدواژه اصلی داشت و آن «مصالحه ملی» بود. ابتدا بیان می کند «براندازی» نظام را مطلوب نمی داند و اساسا «مصالحه ملی» را نیز در راستای «مسدود کردن براندازی» و به خطر نیفتادن امنیت ملی عنوان می کند. در این بین تناقض دیگری که ذهن مخاطب را پر می کند، آن است که شرکت نکردن «آگاهانه» خاتمی در انتخابات چطور با «مصالحه ملی»، لزوم «قهر نکردن با صندوق رای»، «دفاع از انتخابات» و «اصلاح جامعه» جمع می شود؟ بالاخره اصلاحطلب واقعی کیست؟؛ کسی که با صندوق رای آشتی کرده و رای داده و یا کسی که پشت کلمه «همنوایی با مردم» چهره اپوزیسیون می گیرد، رای نمی دهد و همزمان خود را مصلح جامعه می داند؟ بالاخره اصلاحطلب واقعی باید چه کار کند؟؛ برای ایجاد اصلاحات و تغییر در ارکان کشور به نفع ملت رای بدهد یا منفعل باشد و «آگاهانه رای ندهد»؟
*«اثربخش کردن نهاد انتخابات» با رفتار منفعلانه و «آگاهانه» رای ندادن؟
خاتمی گفته است «جمهوری اسلامی» به عنوان دستاورد مهم انقلاب می تواند پاسخگوی بسیاری از خواسته های ملت باشد؛ اما این «جمهوری اسلامی» باید هم معنی با جمهوریت مردمسالار شکل گیرد. همچنین او راه خیرخواهانه اصلاح وضع نگران کننده کشور را «اثربخش کردن نهاد انتخابات» عنوان کرده است.
این جملات شیک اما تناقض دیگری را باز می کند و آن این است که مگر نه اینکه شما پایبند به «مصالحه ملی» در راستای «مسدود کردن براندازی» هستید؟، پس چطور با «آگاهانه رای ندادن» به دنبال «اثربخش کردن نهاد انتخابات» هستید و تصور می کنید اعلام نارضایتی از طریق رای ندادن، آن امنیت ملی و مسدود کردن براندازی را به خطر نمیاندازد؟ اساسا این «اثر بخش کردن نهاد انتخابات» چطور رقم می خورد؟، مگر نه اینکه در بزنگاه انتخابات ۱۱ اسفند شاهد چیزی جز رفتار منفعلانه جبهه اصلاحات نبودیم و این جبهه اعلام کرد «توصیه ای برای انتخابات ندارد»؟، مگر نه اینکه یکی از وظایف اصلی احزاب پرورش مهره هایی شایسته برای قرار گرفتن در ارکان تصمیم ساز و تصمیم گیر و رئوس قدرت کشور است؟، چگونه است که هیچ مهره ای به صورت رسمی از سوی این جبهه برای «اثر بخش کردن نهاد انتخابات» معرفی نشد؟ مگر شما نمی گویید مسیر اصلی از درون نظام جمهوری اسلامی و انتخابات می گذرد، پس چطور می توان بیرون گود ایستاد و با رفتار منفعلانه انتظار «اثربخش کردن انتخابات» را داشت؟ کما اینکه جبهه اصلاحات در برابر بیانیه ۱۱۰ نفر از اصلاح طلبان مبنی بر اینکه «خیر مشارکت در انتخابات بیشتر از تحریم آن است» نیز سکوت کرد.
*اصلاح طلب و اصولگرا ندارد؛ مردم دنبال چهره های جدید و گمنام اما «صادق» هستند
نگاهی به آمار خارج شده از صندوق رای و اسامی که توانستند به مجلس دوازدهم راه یابند، نشان می دهد نه تنها مردم از رای دادن های لیستی، توصیه های پدرخوانده ها برای رای دادن به برخی چهره ها و گیر افتادن در دام «اصلاحطلب» و «اصولگرا» عبور کرده اند؛ بلکه دیگر حوصله شنیدن سخنان شیک اما بی عمل و نتیجه را ندارند. خودشان با تطبیق حرف و عمل چهرههای مختلف ولو چهرههای شاخص به اصطلاح پدرخوانده، تشخیص می دهند که چه کسی را بر منصب قدرت بنشانند. کما اینکه محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس یازدهم در دوره دوازدهم رتبه چهارم آرای اخذ شده تهران را کسب کرد. بنابراین اصلاحطلب و اصولگرا ندارد، مردم دنبال چهره های جدید و گمنام اما «صادق» هستند. خاتمی هم اگر از شرکت در انتخابات حمایت می کرد و رای می داد، تغییر چندانی در شرایط فعلی رخ نمی داد. مشکل جای دیگری است. شاید مردم دنبال چهره های جدید اصولگرا و اصلاحطلبی هستند که حرف و عمل آنها یکی باشد و بی آنکه در سکانس های مختلف نقشی برای دپو کردن پتانسل به دست آمده از طریق حرکت روی دوگانه «حکومت و مردم» بازی کنند؛ صادقانه نماینده واقعی ملت باشد.