صلح امام حسن(ع)؛ چرا؟!

محمد مهدی اسکندری، گروه سیاسی الف،   4030106079 ۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

پانزدهم رمضان کریم، سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی است. یکی از موضوعاتی که پس از گذشت این همه سال همچنان درمورد زندگی امام حسن قابل توجه و تأمل است، چرایی صلح ایشان با معاویه و تن‌دادن به نوعی مصالح است. اگر به کتب تاریخی، روایی و حدیثی نظر بیفکنیم در این مورد دلایل مختلفی را خواهیم یافت که نشان می‌دهد علت این مصالح چه بوده و اگر این اتفاق از سوی این امام صورت نمی‌پذیرفت چه عاقبتی برای جامعه اسلامی به وجود می‌آمد. در ادامه به برخی از این دلایل اشاره خواهیم کرد. 

حفظ دین
در قاموس فکری امامان و به تبع ایشان شیعیان، حفظ دين و احياي معارف اسلامی محوري‏ترين عنصر است. به همين دليل تشكيل حكومت، قيام، صلح و سكوت آنها همه در جهت حفظ اسلام و احياي سنّت شكل مي‏ گيرد. اگر در شرايطي اسلام به واسطه قيام حفظ شود، آنان قيام مي‏ كنند و اگر در مقطعي ديگر سكوت آنها موجب حفظ اسلام شود، سكوت مي‏ كنند، هر چند اين سكوت، باعث از دست رفتن حقّ مسلّم آنان شود. امام علي (ع) فرمود: «سلامة الدين احبّ الينا من غيره.» اساساً مأموریت امام، این است که اهداف الهی را محقق سازد و در این جهت گام بردارد، لذا بنا به علمی که به مصالح و مفاسد اقدامات دارد، باید بهترین گزینه را انتخاب نماید. 
بر اين اساس، يكي از علل مهم صلح امام حسن (ع) را مي‏توان «حفظ دين» بيان كرد، زيرا وضعيت جامعه اسلامي در شرايطي قرار داشت كه ممكن بود جنگ با معاويه، اصل دين را از بين ببرد. مضافاً اين‏كه اوضاع بيروني جامعه اسلامي نشان مي ‏داد كه روم شرقي آماده حمله نظامي به مسلمانان بود، لذا در این جهت اصل کیان اسلامی و جامعه مسلمین است که در خطر قرار گرفته. 

حفظ جان شیعیان
حفظ شيعيان گرچه از مصاديق مصالح عمومي است، ولي از آن‏جايي كه شيعيان، حافظان و پاسداران دين و موالي اهل بيت (ع) بودند، حفظ آنان از اهميت ويژه ‏اي برخوردار بود. شيعيان خاص امير المؤمنين (ع) اغلب در جمل، صفين و نهروان به شهادت رسيده و گروه اندكي از آنان باقي مانده بود و اگر جنگي به وقوع مي ‏پيوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن (ع) و شيعيان متحمل خسارات جبران‏ ناپذيري مي‏ شدند، زيرا معاويه در اين صورت آنها را به شدت سركوب مي ‏نمود. اما صلح امام مي‏ توانست آنها را براي شرايطي نگه دارد كه در آينده فراهم مي‏ آمد، به طوري كه اگر بنا بود خون آنها ريخته شود بتواند بازده مفيدي داشته و جرياني مؤثر در تاريخ به وجود آورد. ضمن اینکه تهدیداتی از سوی معاویه مبنی بر قتل و غارت شیعیان وجود داشت که صلح حسنی تا حد زیادی آن تهدیدات را خنثی ساخت.

عدم همراهی مردم با امام حسن
نکته دیگری که دلیل صلح را از دید امام روشن می‌ کند، آن است که اساسا بر پایی جنگ در شرایط عادی، منوط به حضور مردم بوده و حاکم در حد خاصی می‌ تواند، آنان را به حضور در جنگ وادار کند. در واقع دو نکته را باید از یکدیگر جدا کرد، یکی آن که آیا حاکم مسلمانان می‌ تواند به هر صورت و حتی در شرایط مخالفت آشکار اکثریت مردم، جنگ را آغاز کند؟ اگر چنین کاری را می‌ تواند انجام دهد، در چه شرایطی؟ نکته دوم آن که به فرض حاکم بتواند چنین کند، آیا چنین کاری به مصلحت مسلمانان است یا نه؟ اصولا سیره رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) آن بود که در امر جنگ با مسلمانان مشورت می‌ کرد. این در حالی بود که اولاً رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) از ابتدا با مردم بیعت کرده بود و ثانیاً آن که جهاد در شمار فروعات اسلام بوده و اصولاً وظیفه مسلمانان است که همانند نماز به این دستور نیز عمل کنند.

امام مجتبی(علیه السّلام) نیز به همین سیره پایبند بود. زمانی که می‌ دید مردم خود مایل به داشتن چونان امامی نیستند و حاضر به حفظ موقعیت خویش در برابر شام نیستند، طبیعی بود که او بعد از نصایح لازم که بخش عمده را پدرش پیشاپیش کرده بود، عراق را رها کرده و به مدینه برود. 

بي‏گمان يكي از علل اصليِ صلح امام حسن (ع) نيز حمايت نكردن مردم از آن حضرت بود. اگر مردم كوفه از او حمايت مي‏ كردند و فرماندهان سپاهش به او خيانت نمي‏ کردند، حضرت صلح نمي ‏كرد؛ چنان‏كه فرمود: «به خدا سوگند، من از آن جهت كار را به او سپردم كه ياوري نداشتم، اگر ياوري مي‏ داشتم، شبانه روز با معاويه مي‏ جنگيدم تا خداوند ميان ما و او حكم كند.»

آنچه گذشت تنها بخشی از دلایل صلح امام حسن بود، بنا به این موضوع صلح در کنار چنین شرایطی بهترین روش سیاسی برای امام حسن و آینده جامعه اسلامی بود.