در حالی سه روز دیگر مرحله دوم انتخابات مجلس شورایاسلامی برگزار میشود که فضای کشور نه در بعد سیاسی و نه از جنبه اجتماعی تناسبی با انتخابات ندارد؛ حتی در حوزههایی که بهطور سنتی تحرکات انتخاباتی و تبلیغات بیشتری انجام میشد، دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم چندان محلی از اعراب ندارد. این سکون سیاسی حتی در سطح تهران هم خودنمایی کرده و نسبت به ادوار مشابهی که انتخابات پارلمانی به دور دوم کشیده میشد، پایتخت رنگ انتخاباتی بهخود نگرفته. مقایسه مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم با دوره کنونی، گواهی است بر این امر. هر چند که برخی دگرگونی در شکل تبلیغات، تحولات تکنولوژیکی و ارتباطی را دلیل بر بیگانگی محیط شهری با انتخابات ذکر کنند اما در رسانههای آنلاین، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم آنچنان نشان چندانی از انتخابات یافت نمیشود.
اینکه انتخابات از سال ۹۸ با کاهش مشارکت مواجه شده مسئلهای قابل انکار نیست که واکاوی و ریشهیابی این امر فرصتی مجزا را میطلبد اما دلایل فضای سرد سیاسی موجود صرفاً به دلسردی جامعه از شرایط کنونی و تنگناها و حتی ناکارآمدی نهادهای سیاسی بازنمیگردد بلکه بخش قابلتوجه آن بهدلیل کنشورزی غلط سیاسیونی است که بدون استنباط مقتضیات این عرصه خود را واجد پوشیدن ردای سیاست قلمداد میکنند. انتخابات، امری یکسویه و منوط به مردم نیست بلکه واکنشی است از سوی آنان به شکل و کیفیت سیاستورزی فعالین این عرصه. آن نامزدی که خود را شایسته وکالت ملت و نشستن بر کرسی نمایندگی میداند باید توانایی اثبات خود نزد مردم و ایجاد تصوری مبنی بر کارآمدیاش را داشته باشد اما گویا در حال حاضر نیازی به این امر نیست. بسیاری از کاندیداها در سطح کشوری نه واجد راهبرد مشخصی برای نقشآفرینی در مجلس هستند و نه دارای نگرش و چهارچوب فکری روشنی برای فعالیت سیاسی. بسیاری با نزدیکشدن به لیستهای انتخاباتی در پی رسیدن به کرسی بهارستان بوده و همین امر، سطح کنش سیاسی را تنزل داده است. قاطبه کسانی که تصمیم به شرکت در انتخابات دارند و حتی آنانی که مردد بوده و در صورت پاسخ به ابهامات خود آمده شرکت در انتخاباتاند، از نوع نگرش کاندیداها اطلاع نداشته و حتی اندک تلاشی هم از سوی داوطلبان برای شناساندن خود به مردم انجام نمیشود و گویی یک بینیازی خاصی از سوی نامزدها به ارتباطگرفتن با جامعه مشاهده میشود که همین مسئله یکی از عواملی است که فضای سیاسی را با سکون و سردی مواجه کرده.
علاوه بر نیاز به رفع موانع ساختاری کنش سیاسی جامعه و تلاش برای باورمندی آنان به نهاد انتخابات، عرصه سیاست نیازمند حضور افرادی است که فهم صحیحی از مناسبات حاکم بر آن داشته و دو سویهبودن آن عاملی برای اثرگذاری و موفقیت قلمداد کند. در حال حاضر آنچه که حاکمیت دارد و به عاملی برای انتخاب کاندیداها تبدیل شده، قرابت با جریانهای سیاسی یا فراقت از آنان است که عرصه را برای ورود افرادی به ساختار سیاسی و نهاد مهمی چون مجلس فراهم کرده که نسبت چندانی با سیاست و لوازم آن ندارند.