نوشته: حسن بلاسم
ترجمه: ایمان پاکنهاد
ناشر: چشمه، 1401
157 صفحه، 85000 تومان
***
زیست پرماجرا و سرشار از بحرانِ حسن بلاسم، نویسنده و فیلمساز معاصر عراقی، چه در دورهی خفقان دیکتاتوری و چه پس از آن در آثارش بازتاب گستردهای داشته است. او به خاطر ساختن فیلم «دوربین زخمی» که درباره فشارهایی بود که به مردم کُرد وارد میشد، تحت تعقیب حکومت قرار گرفت و ناچار شد مدتی را با هویتی ساختگی در سلیمانیه بگذراند و به نوشتن شعر و داستان مشغول باشد. تلاش برای گریختن و پناهندگی، شکلی متفاوت به زندگی و نیز مسیر حرفهایِ او بخشید و نهایتاً منجر به مهاجرتش به اروپا شد.
بلاسم در اروپا نیز همچنان از اتفاقاتی مینوشت که در طی سه دهه زندگیاش در عراق از سر گذرانده بود. گرچه در این سوی دنیا نیز محدودیتهایی متفاوت را تجربه میکرد، اما از ساختن فیلم و نوشتن داستان دست نمیکشید. آثارش همواره در مرکز توجه منتقدان بود، زیرا به صراحت و بی سانسور از سلسله وقایعی میگفت که او را به این نقطه از جهان رسانده بود. انعکاس این اتفاقات را همواره میتوان در داستانهای او به روشنی مشاهده کرد. مجموعهی «گالری اجساد» از این جمله آثار به شمار میآید که تصویرگر پرالتهابترین روزهای زندگی او در قالب قصه است. قصههایی که طیف وسیعی از تجارب بلاسم را از دورهی دیکتاتوری تا جنگ و مهاجرت در خود جا دادهاند.
کتاب شامل چهارده داستان است که در اغلب آنها جنگ، مرگ، آوارگی و سرگردانی سایهی سنگین خود را بر سر شخصیتهای داستان افکندهاند و خلاصی از آنها به نظر ناممکن میآید. داستان «گالری اجساد» آغازگر این مجموعه است و از رویاروییهای خونینی میگوید که آدمها ناگزیر از آنها هستند و اگر شانه خالی کنند خود محکوم به فنا خواهند شد. راوی از بار سنگینی میگوید که بر دوش شخصیت محوری داستان خواهد گذاشت؛ کشتن کسانی که اگر درست و طبق برنامه پیش نرود منجر به نابودی خودِ او خواهد شد.
وضعیت در بیشتر داستانهای کتاب دیستوپیایی است و قهرمانان یا ناچار به عزلتگزینیاند و یا ناگزیر به حذف دیگری برای بقای خود، هرچند تا به حال معصوم و بکر زیسته باشند. جنایت تعریفی متفاوت در این کتاب پیدا میکند؛ بهگونهای که نمیتوان حد و مرزی برایش قائل شد. کشتن، کشته شدن، آسیب زدن و آسیب دیدن، بخشی جداییناپذیر از روزمرگی مردمی است که در این موقعیت زندگی میکنند. به همین خاطر شاید هر عمل جنونآمیزی در جهت از بین بردن خود و دیگری عادی و حتی جایز به نظر آید.
گذشتهی اغلب شخصیتها که منجر به ساخته شدن اکنون تاریکشان شده نیز برای نویسنده اهمیتی فوقالعاده دارد. بلاسم درصدد تبیین چرخهی خشونتی است که گویی نسل به نسل ادامه پیدا کرده و هرچه پیش رفته بر دامنه و شدت آن افزوده شده است. به طور نمونه در داستان «قاتلان و قطبنما» راوی از گذشتهی تاریکی میگوید که او را به امروز رسانده است و نه تنها در خصوصیترین عرصههای زندگیاش جاری بوده، بلکه در موقعیتهای اجتماعیاش نیز جریان داشته است. آدمها همواره از خانوادهها و پیشینههایی میآیند که اختناق و خشونت در آنها منجر به زخمهایی عمیق شده که کماکان در زندگیشان دیده میشود. زخمهایی که با دیکتاتوری، جنگ و آوارگی تشدید شده و به استخوان رسیده است. افراد با حرفهها و مشاغل مختلف در داستانهای بلاسم ظاهر میشوند و هر یک از دردی طاقتفرسا و کشنده میگویند که خود و اطرافیانشان تا عمق جان تجریه کردهاند، دردی که حتی با کوچ و فرار از سرزمین مادری تسکین نیافته و تداوم و تأثیر آن را در زندگی کنونیشان میتوان دید. هرچند زندگی حال حاضر این آدمها در صلح و آسودگی باشد، سایهی سالهای متمادیِ خشم و خشونت بیامان بر سرشان باقی مانده است.
اما در کنار سویهی تاریک و وحشی اختناق و جنگ که در کتاب نمودی چشمگیر دارد، نویسنده چهرههایی انسانی را نیز وارد روایتش میکند. او از شخصیتهایی میگوید که در دریای خون و آتش غوطه میخورند، اما وجه انسانی خود را حفظ میکنند و بر زیستی که ورای جنگ، پناهندگی و تمامی حواشی آنها برگزیدهاند پا میفشارند. آنها چه در خاک خود و چه در سرزمین بیگانه همهی نگاهها را به سمت خود میکشند. آدمهایی که در پیچ و خمهای بحران راه خود را میگشایند و مخالف موجهای رایج پیش میروند.
بلاسم در این کتاب زیستهای منحصربهفردی را واجد ارزش میداند که به ارتقاء وضعیت انسانی افراد ختم شدهاند. او به موازات ضدقهرمانان بر روایت از آن قهرمانان پا میفشارد تا راه بقایی متفاوت از آنچه در دیستوپیای جنگ میگذرد، به خوانندگانش نشان دهد. راه بقایی که گرچه از تنگهها و پرتگاههای پرخطر و هزارتوهای موهوم میگذرد، اما نهایتا قهرمان داستان از آنها سر به سلامت بیرون میبرد و تمامیت انسانی خویش را حفظ میکند. راهی که خود حسن بلاسم نیز در چند دهه طی نمود و تمامی آثارش آیینهی سفرهای خطرناک و سخت او هستند؛ از فیلمسازی پناه گرفته در کوه و کمرهای صعبالعبور در خاک مادری، تا نویسندهای که در دل غربت از انسانیترین لحظات زندگی گذشتهاش میگوید.