به گزارش ایسنا، سبک زندگی امام خمینی (س) را به طور قطع و یقین میتوان جمع اضداد دانست. او در زندگی شخصی خود مهربان بود اما همزمان انقلابی را رهبری کرد نماد استکبار و ظلم ستیزی بود. از یک طرف عارف بود که چشم بیمار معشوق میدید بیمار میشد از طرف دیگر سیاستمداری عادل بود سکاندار کشتی نجات سرزمینش بود لحظه لحظه ی زندگی این بزرگ مرد تاریخ آمیخته به درس هایی است که می تواند برای همگان آموزنده باشد. یکی از تعریف های درستی که از امام شده است نظر عروس ایشان فاطمه طباطبایی، همسر مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی بود به نظر همسر احمد آقا، امام در نظرم محکم، استوار، سخت متعبد به آداب شریعت، تمیز، منظم، اندکی کم رو و شاید دیرآشنا و کم حرف آمدند. شخصیتی که برنامه های معینی برای خود داشت و آنها را انجام می داد. برای اینکه بیشتر با سبک زندگی حضرت امام آشنا شویم به چند مصداق از رفتار حضرت امام با توجه به خاطرات میپردازیم.
سه تا نیم ساعت، قدم زدن
بعد از پانزده خرداد حضرت امام را به تهران بردند و مدت نوزده روز در زندان قصر تهران نگه داشتند، سپس به مدت 24 ساعت به یک سلول انفرادی بردند که خود امام میفرمودند: طول آن اطاق چهار قدم و نیم بود، و من سه تا نیم ساعت، طبق روال همه روزه در آنجا قدم زدم! چقدر جالب است که در آن سلول کوچک نیز، امام برنامه ورزش را که عبارت از قدم زدن باشد، مثل همیشه انجام دادند.[1]
حتی روزهای بارانی
حضرت امام هر روز در سه وعده و هر وعده 25 دقیقه پیاده روی می کردند، در ساعتهای هفت صبح، 5/10 صبح و عصر؛ حتی زمانی که باران بود، چتری را بالای سر خود می گرفتند و به پیاده روی ادامه می دادند، و زمانی که روی زمین برف بود از تعدادی گونی استفاده می کردند تا سُر نخورند.{2}
کشتی گرفتن حضرت امام
در خمین تپه ای است با صفا به نام «بوجه»، در ایام عید، بعضی از جوانها در آنجا وسایل تفریح فراهم می کردند، روزی سرهنگی که برای تفریح به این مکان باصفا آمده بود، خطاب به امام کرد و گفت: آخوند! تو به چه مناسبت اینجا آمده ای؟ امام فرموده بودند: من هم آمده ام تفریح کنم، سرهنگ گفته بود، تو اهل علم هستی، تو تفریح می خواهی چه کار؟ و محکم امام را گرفته بود، امام فرموده بودند: خوب، حالا که می خواهی کشتی بگیری، صبر کن تا من هم آماده شوم، حضرت امام که در آن موقع جوان بودند با او کشتی گرفتند و او را ضربه فنی کردند سرهنگ با کمال تعجب و حیرت گفت: ای والله ، باورم نمی شد که آخوندها هم اینچنین باشند.3
عمل به قول
دو روز از اقامت ما در پاریس میگذشت، حضرت امام از وضع آپارتمان محل اقامت ناراحت بودند؛ زیرا آپارتمان در طبقه چهارم و بسیار کوچک بود، امام اصرار داشتند محل اقامت عوض شود، برادران به تکاپو افتادند تا محل مناسبی تهیه کنند، و صبح روز دوم در خدمت امام بعنوان دیدن منزلی که در نظر گرفته بودند، آپارتمان را ترک کردند، از طرفی خبر ورود امام به پاریس همه جا منتشر شده بود، برادران و خواهران دانشجو از سراسر اروپا به عزم زیارت و دیدار امام رهسپار پاریس شده بودند. روز دوم نیز مانند روز اول آپارتمان مملو از خواهران و برادران شد و در حالی که امام حضور نداشتند، اکثر آنها از غیبت امام نگران و ناراحت شدند و می پرسیدند: حضرت امام کجا هستند؟ چرا نیستند؟ ما از راه دور آمدهایم. اغلب برادران ناراحت و عصبانی بودند و نمیتوانستند بپذیرند که عدم حضور امام یک امر عادی است، بالاخره قانع شدند، مشروط بر اینکه فردا(روز سوم) در همان محل امام را زیارت کنند، من هم قول دادم. به دنبال بازدید دهکده نوفل لوشاتو، حضرت امام آنجا را پذیرفتند و فرمودند: دور از غوغا و سر و صدای شهر است فقط روزهای یکشنبه که تعطیل است، کمی شلوغ میشود، بقیه ایام هفته، خلوت است و برای ما خوب است، به امام گفتم: من به برادران و خواهران قول دادهام فردا در همان آپارتمان با آنان ملاقات داشته باشید، حضرت امام فرمودند: چون قول دادهای فردا می رویم. صبح پس از ادای فریضه، خوابیده بودیم، چون فکر نمیکردیم با نداشتن ماشین و راهنما بتوانیم به وعدهای که دادهایم عمل کنیم؛ ولی ناگهان دیدم حضرت امام ما را صدا میزنند و میفرمایند: مگر نگفتی به دانشجویان وعده دادهام؟ بلند شوید برویم. بلند شدیم و آماده حرکت. محمدآقا، یکی از برادران دانشجو و مسئول موقت اقامتگاه را صدا کردم و پرسیدم: ماشین داری؟ جواب داد: آری، گفتم: آماده باش تا به پاریس برویم.
ماشین آماده شد، همه سوار شدیم و عازم شهر پاریس. همینکه از باغ خارج شدیم، افراد پلیس که مسئولیت حفاظت را به عهده داشتند از حرکت امام ممانعت کردند و گفتند: ما مسئول حفاظت اقامتگاه هستیم و افرادمان به قدر کافی نیست که هم بتوانیم از اقامتگاه حفاظت کنیم و هم همراه شما بیاییم، باید قبلاً به ما اطلاع می دادید تا از پاریس افراد کمکی بخواهیم و چون قبلاً به ما اطلاع ندادید، برگردید تا کسب اطلاع کنیم، گفتیم: شما با امام حرکت کنید و به پاریس اطلاع دهید که یک اکیپ دیگر بیاید و جایگزین شما شود، و همین کار را هم کردند. وقتی که به محله «کشان» پاریس رسیدیم، آپارتمان از برادران دانشجو و ایرانیان مملو بود، با ورود امام صدای تکبیر بلند شد. دانشجویان عزیز بی اختیار خودشان را در آغوش امام انداختند و امام هم با آغوش باز از آنها استقبال کردند و عکسی که یکی از دانشجویان دست به گردن امام انداخته است و در کتب درسی ابتدایی هم به چاپ رسیده است در این روز گرفته شده است.4
کمک به همسر در کار منزل و بچه داری
عروس حضرت امام(ره) خانم فاطمه طباطبایی نقل میکند که: خانم میگفتند: چون بچههایشان شب تا صبح گریه میکردند و ایشان مجبور بودند تا صبح بیدار بمانند، امام شب را تقسیم کرده بودند. یعنی مثلاً دو ساعت ایشان بچه را ساکت میکردند و خانم میخوابیدند و بعد دو ساعت خودشان میخوابیدند و خانم بچه را نگه میداشتند. البته روزها که مشغول درس و بحث بودند، فرصتی برای نگهداری بچه ها نداشتند.
فرزندانشان تعریف می کنند که ایشان با آن ها بازی می کردند یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچهها می پرداختند و به این ترتیب به خانم در کار تربیت بچه ها کمک میکردند. امام به پسر و نوههایشان القا میکردند که از زنانشان انتظار کاری نداشته باشند و اگر کار کردند، محبت کردهاند. البته به دخترها نیز توصیه می کردند که کار کنند.
پی نوشت:
1.صحیفه سجادیه، ج 18، ص 151.
2. دکتر محمود بروجردی؛ پاسدار اسلام؛ ش24 (آذر 1362)، ص61.
3. آیت الله خلخالی
4. صحیفه امام؛ ج 17، ص 387.