سعید راد؛ آرتیست بالفطره‌ای که زیر سایه چشم رنگی خود محدود نماند

  4030502021

سینمای ایران این روزها داغدار سعید راد است؛ بازیگری که توانست شمایل خاص خود را به انباشت هنرنمایی سینمایی کشور الصاق کند، تیپ خود را به سینمای دهه ۵۰ که آکنده از جوان اول‌های معروف بود، تحمیل کرد و توانست جایگاه رفیع خود را پیدا کند، هیچ‌گاه زیر سایه یک جوان اول چشم رنگی و هیکل حجیم خود محدود نماند و توانست انعطاف‌های مبتکرانه درخوری به نقش‌آفرینی‌هایش ببخشد.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، سعید راد، در دوره بلوغ سینمای فیلمفارسی به جمع ستارگان آن زمان افزوده شد. شیمی خاص او در کنار میمیک استخوانی، پرتره جالبی برای تبدیل شدن به جوان اول سینمای آن سالیان بود. اگرچه او در آن سال‌ها، مقاومت عجیبی برای ورود به سینما از خود نشان می‌داد و ترجیح داد فعالیت‌های ورزشی داشته باشد اما درنهایت از اوایل دهه ۵۰، با فیلمی اکشن به سینما ورود کرد و خیلی زود به ستاره‌ای محبوب تبدیل شد. البته که گونه شبه‌اکشن فیلم فاتحین صحرا، انگیزه بسیارخوبی برای راد بود تا در میان انبوه فیلم‌های عاشقانه آن سالیان که نقش اول و مکمل را برایش به ارمغان می‌آورد، بازی در این فیلم اکشن را در نقشی فرعی بپذیرد.

همین حضور کوتاه کافی بود تا فیلمسازانی که تا پیش از آن، از راد پاسخ منفی شنیده بودند، دوباره به سمتش سرازیر شوند. نتیجه چنین اتفاقی، نقش‌آفرینی درحدود ۳۵ فیلم مابین سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ بود. راد گام‌های شهرت و محبوبیت را در همان نخستین فعالیت‌های سینمایی خود پیمود و نام او، خیلی زود در کنار ستارگان مسلم آن سال‌های سینمای ایران آورده شد.

اولویت او در بازی، نقش‌های اکشن بود. همین روحیه سبب شد تا او را در کنار کارهای فیلمفارسی آن سال‌ها در کارهای شاخصی چون کافر فریدون گله، صادق کرده ناصر تقوایی، تنگنا و ساخت ایران امیر نادری و سفر سنگ مسعود کیمیایی نیز ببینیم و به همین جهت راد جزو معدود بازیگرانی قرار گرفت که مورد توجه جریان فیلمفارسی و موج نو بود و همین گستردگی سبب شد تا طیف مخاطبان بسیاری، پیگیر کارهای این بازیگر باشند.

سمبل قابل‌دفاعی از یک سینمای مردانه بود و به همین دلیل برای ساختارهای روایت‌گرایانه‌ای که به چنین پس‌زمینه‌ای نیاز داشتند، گزینه بسیارخوبی محسوب می‌شدراد این رویه را برای سال‌های پس از انقلاب نیز حفظ کرد. او در فاصله سال‌های ۶۰ تا ۶۳، در ۷ فیلم بازی کرد که از این میان، ۵ فیلم مرز جمشید حیدری، خط قرمز مسعود کیمیایی، برزخی‌های ایرج قادری، دادشاه حبیب کاوش و عقاب‌های ساموئل خاچیکیان آثار مهم و بعضا جریان‌سازی بودند که ساحت حرفه‌ای راد را حفط کردند.

پس از عقاب‌ها، بدشانسی یا اشتباه استراتژیک، زنجیره این دیده شدن‌ها را قطع کرد. راد به خارج از کشور رفت و این جلای وطن، حدود ۲ دهه به طول انجامید. خود او بعدها این اتفاق را ناپسند خواند و اعتراف کرد که نمی‌بایست در آن سال‌ها از کشور خارج می‌شد. با این حال اما او اجازه نداد تا این دوری، برای همیشه باشد. در ابتدای دهه ۸۰ به کشور بازگشت و توانست با چند نقش‌آفرینی، اقتدار و صلابت سینمای خود را تکرار کند.

دوئل احمدرضا درویش انتخاب مناسبی برای یک بازگشت شکوهمند بود. آنچه مخاطب در قاب دوئل می‌دید، یک سعید راد پرانگیزه و ژرف‌نگر بود که گذر سالیان، نشانه‌ای از رخوت و پیری را در سیما و اندام وی نشان نمی‌داد. همچنان قاب‌های ایستاده او، اقتدار را به مخاطبش منتقل می‌کرد و صدای مخملین او نیز پروسه زبان بدن وی را کامل می‌کرد. آنچه در دوئل دیدیم، پازل شخصیت‌پردازی راد در سینمای ایران بود که با استقبال بسیارخوبی مواجه شد.

منش، نگاه، زبان بدن و بازی در سکوت راد، تماما جنسی مردانه دارند که به سکانس‌ها صلابت می‌دادند و ابهتی ذاتی را برای وی به همراه داشتند. او ذاتا آرتیست بود و هیچ‌گاه تنگناهایی چون ممنوعیت کاری و جلای وطن را در برابر هنر مقدس خود قرار نداد و وجهه کاری خود را به حراج نگذاشت

بالا رفتن سن راد و تغییر الگوهای رفتاری جامعه و تغییر سبک زندگی مردم، چیزی از علاقمندی این بازیگر به گونه اکشن کم نکرد. در همان زمانی که دوئل به روی پرده بود و راد برای اکران‌های مردمی، در سینماها حضور پیدا می‌کرد، مخاطبان بسیاری سراغ حضور او در آثار اکشن را می‌گرفتند و این بازیگر، مشتاقانه این وعده را می‌داد که قرار است در یک کار خوب اکشن بازی کند اما کارنامه او امروز نشان می‌دهد که علیرغم تمام این انگیزه‌ها، وی در کار صرفا اکشنی حضور نیافت؛ این گره هیچ‌گاه باز نشد که علت این اتفاق، عدم‌تولید یک فیلم استاندارد اکشن طی ۲ دهه اخیر بود یا محدودیت‌هایی که برای یک بازیگر تازه بازگشته از فرنگ در نظر گرفته بودند. با این حال اما راد بازیگری بود که دهه‌ها قبل، از پتانسیل بالای خود در گونه‌های دیگر رونمایی کرده بود.

همچنان‌که در یکی از دورترین تصاویری که می‌شد از این بازیگر متصور شد، در گیرنده حاضر شد و از سوی جشنواره فجر مورد تقدیر قرار گرفت.

سعید راد در تمام نقش‌آفرینی‌هایش، توجه ویژه‌ای به فیلمنامه داشت. انتخاب‌های کارنامه‌اش، اگر تمامشان قابل دفاع نباشند اما پرت نیستند. آن بخشی که به عهده این بازیگر بود، به خوبی ادا شد. توانست شمایل خاص خود را به انباشت بازیگری سینمایی کشور الصاق کند. تیپ خود را به سینمای دهه ۵۰ که آکنده از جوان اول‌های معروف بود، تحمیل کرد و توانست جایگاه خود را پیدا کند.

هیچ‌گاه زیر سایه یک جوان اول چشم رنگی و هیکل حجیم خود محدود نماند و توانست انعطاف‌های مبتکرانه درخوری به نقش‌آفرینی‌هایش ببخشد. سمبل قابل‌دفاعی از یک سینمای مردانه بود و به همین دلیل برای ساختارهای روایت‌گرایانه‌ای که به چنین پس‌زمینه‌ای نیاز داشتند، گزینه بسیارخوبی محسوب می‌شد همچنان‌که شمه‌ای از این تلاش‌ها در آثاری چون صادق کرده، تنگنا، برزخی‌ها، عقاب‌ها و چ، همچنان جلوی دیدگان ما رژه می‌رود.

وسعت اندوه امروز ما طبعا از بابت فقدان او نیست چرا که مرگ، سرنوشت محتوم تمام ماست؛ اندوه بسیار از این بابت است که این ساختار مردانه، جایگزین چندانی ندارد. از منش و نگاه او بگیرید تا زبان بدن و بازی در سکوت او، تماما جنسی مردانه دارند که به سکانس‌ها صلابت می‌دادند و ابهتی ذاتی را برای وی به همراه داشتند. او ذاتا آرتیست بود و هیچ‌گاه تنگناهایی چون ممنوعیت کاری و جلای وطن را در برابر هنر مقدس خود قرار نداد و وجهه کاری خود را به حراج نگذاشت. آن‌قدر شهامت داشت که وقتی در کاری ضعیف همچون یک سریال نمایش خانگی دهه ۹۰ بازی کرد که مردم دوستش نداشتند، متواضعانه از مردم عذر خواست و بزرگی، پختگی و بلوغ خود را به رخ حرفه‌ای‌های این عرصه کشاند.

سینمای ایران بازیگری را از دست داد که مظهر صلابت و مردانگی بود و این فقدان، برای هر سینمایی، خسارت‌بار و دردآور است. امروز ما برای بازیگری کلاه از سر برمی‌داریم که کلی خاطرات خوب ساخت و وجه دیگری از بازیگری را برای ما تصویر کرد. تاریخ سینمای ایران، هیچ‌گاه هنرمندی سعید راد را از یاد نخواهد برد.