نوشته: سروش صحت
ناشر: چشمه، 1402
161 صفحه، 170000 تومان
***
سروش صحت همواره نگاهی نقادانه و آمیخته به طنز به مسائل اجتماعی داشته است و تلاش کرده این نگاه را در آثارش نیز به شکلی روزآمد و متناسب با تحولات جامعه نگه دارد. این ویژگی در اغلب کارهای او نمودی چشمگیر دارد و تبدیل به رویکرد و سبکش شده است. برای انعکاس مسائل روز جامعه او به دل مکانهای عمومی میرود و بیشتر صحنههای داستانی او در جایی رخ میدهند که طیف گستردهای از افراد با پیشینههای متفاوت فرهنگی و اجتماعی حضور دارند. در مجموعه داستان «تاکسیسواری» این موضوعات به روشنی قابل مشاهدهاند.
کتاب از صد و بیست و چهار داستانک تشکیل شده که همگی در تاکسی اتفاق میافتند. انتخاب تاکسی به عنوان مکانی ثابت برای تمامی داستانها از جهات مختلفی میتواند بحثبرانگیز باشد. تاکسی ممکن است در نظر اول محلی کلیشهای با ماجراهایی تکراری به شمار بیاید که ارزش روایی چندانی ندارند. علاوه بر این، آدمها مدت زمان کوتاهی را در آن میگذرانند و شاید به نظر برسد که نمیتوانند تعاملات چندانی در این مدت با هم برقرار کنند، آن هم تعاملاتی که منجر به خلق داستان شوند. اما راوی داستانهای این کتاب با دقت و ریزبینی و صبر وارد صحنه میشود و ساعتها به تماشای ارتباطات مردم میپردازد تا از دل آنها قصههایی جذاب بیرون بکشد.
داستانهای مجموعه در عین کوتاهی در اغلب مواقع خواننده را با ماجرایی که پایانی غیرقابل پیشبینی دارد مواجه میکنند. به همین خاطر است که خواندن یکی دو داستان از مجموعه کافی است تا مخاطب را به پی گرفتن سایر داستانها ترغیب کند. آدمها در همان جملهی اول و در بدو ورود به داستان درگیر چالش میشوند و به شکلی برقآسا به نقطهی اوج کشمکش میرسند و به همان سرعت هم به سمت گشایش پیش میروند. همه چیز طی چند سطر و عمدتاً در یک نیم صفحه آغاز میشود، به بالاترین میزان تنش میرسد و به سرعت خاتمه مییابد.
یکی از جذابیتهای قابل توجه مجموعه، حضور راوی نکتهسنج و طناز است که جدا از روایت قصهی آدمهای دیگر، با نگاه خاص خودش بر ماجراجویانهتر شدن فضا میافزاید. به طور نمونه اگر راوی از رانندهای میگوید که حوصلهی مسافران را ندارد، با تجارب و تحلیلهای منحصربهفرد خودش به داستانیتر و مهیجتر شدن موقعیت و تصویرسازی واضحتر کمک میکند. گاه نگاه سورئال او به داستان جنبهای انتزاعی میبخشد و در مواقعی میکوشد به بحثهای فلسفی و اجتماعی میان آدمهای داستان جنبههای عینیتری ببخشد. او در هر تاکسی، همچون ناظری فعال و پویاست که میداند بر چه موضوعی تمرکز کند و از دل مراودات افراد و حرکاتشان چه قصهای بیرون بکشد. او نقالی حرفهای است که میتواند مدام مخاطبانش را پای حکایتهای رنگارنگش بنشاند.
موضوعاتی که طی داستانکها مطرح میشود تنوع بسیار گستردهای دارد؛ از مسائل روزمره گرفته تا بحرانهای اجتماعی، تحولات سیاسی، چالشهای زندگی در کلانشهرها و درگیریهای ذهنی و مکاشفههای شخصی، همگی در طیف وسیع داستانهای این کتاب میگنجند و به آن تکثر و گوناگونی میبخشند. در بیشتر مواقع نیز روایت با طنزی تلخ و انتقادی درمیآمیزد تا در عین جدیت موقعیت، بر کمیک بودن جنبههایی از آن نیز تأکید نماید. شاید از این جهت بتوان خواندن این مجموعه را به تماشای سریالی تشبیه کرد که در هر قسمت بینندگانش را با ماجراهایی پرفراز و نشیب غافلگیر میکند.
آدمها در این مجموعه اغلب وارد روابط و موقیعتهایی ابزورد میشوند و گویی این تاکسی، نمونهی کوچکی از دنیایی است که در آن زندگی میکنند؛ دنیایی که مدام در حال تهی شدن از معناست. به همین علت است که در گفتوگوهای میان افراد نمیتوان به نتیجه و مفهومی رسید که اغلب از یک رابطهی معنادار انتظار میرود. در نگاهی کلی، بسیاری از شخصیتهای داستان منزوی و گریزان از برقراری ارتباط با دیگران به نظر میرسند. آنها با مسائل متعدد خود به تاکسی میآیند و میکوشند دیگران را متوجه خود کنند. هر چند که معمولاً رابطهای مؤثر شکل نمیگیرد و تمامی مکالمات به سمت ابزورد شدنِ بیشتر سوق پیدا میکند. غالباً این گونه است که هرکس جملات کوتاه، ساده، اما درعین حال کوبندهی خود را دارد تا بر اطرافیانش تأثیر بگذارد، اما گویی شنوندهای واقعی و همدل با خود را نمییابد.
نگاه مینیمال نویسنده که به راوی و شخصیتهای مختلف داستانی تسری پیدا میکند مصداقی از موقعیت جامعهای است که تلاش دارد همه چیز را روز به روز بیشتر به سوی سادهتر، کوچکتر و قابل دسترستر شدن ببرد. اما چنین تلاشی پیامدهای سنگین و سخت بسیاری دارد که از شایعترین آنها میتوان به همین پوچی دامنهدار و فزایندهای اشاره کرد که گریبانگیر انسانها شده و روابطشان را از روال طبیعی خارج میکند. این پوچی در مواقع بحران به اوج خود میرسد و مجال تعاملات مفید و راهگشا را از انسانها میگیرد و از آنها موجودات مضطربتر و منزویتری میسازد. راوی داستانهای این مجموعه دوربین خود را بر همین اضطرابها و انزواها متمرکز میکند تا در عین طنازی از حقیقتی تلخ بگوید که در رفتار و رویهی عموم جامعه خود را نشان میدهد. بنابراین در پس یک اتفاق ساده و کوتاهِ تاکسیسواری، میتوان قصههایی پیچیده و پرماجرا یافت که به راحتی نمیتوان از کنارشان گذشت.