شامگاه پنجشنبه، 22 شهریور 1403 در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان «تحولات یمن، از انقلاب محرومان تا مقاومت حوثیان؛ جریانشناسی انصارالله، علل پیدایش و راز موفقیت» با سخنرانی آقایان اصغر قریشی، سفیر اسبق ایران در یمن و علی موسوینژاد، عضو سابق هیئت علمی دانشکده تاریخ دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.
محمدجواد محمدحسینی- در جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها که با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها و اجرای سهند اینانلو همراه بود و استثنائاً به جای جمعه، پنجشنبه برگزار شد، علاوه بر دو سخنران اصلی، مجید تفرشی و حمید دهقانی، سفیر سابق ایران در قطر هم به بیان نکاتی پرداختند.
در این جلسه که بیش از سه ساعت و نیم به طول انجامید، مجید تفرشی به موضوع حضور و تأثیرگذاری یمنیها در کشورهای حاشیۀ خلیج فارس اشاره کرد و حمید دهقانی توصیه کرد که نگاه یمنیها به توافق میان ایران و عربستان و آنچه در خصوص یمن در این توافق گنجانده شده است، مورد بررسی قرار بگیرد. اما سخنرانان اصلی، هر یک با نگاه خود، مروری داشتند به گذشته، حال و آیندۀ یمن. صفات مردم یمن، ویژگیهای جغرافیایی، درهمتنیدگی زیدیان یمن با زیدیان ایران، ویژگیهای مذهب زیدیه، فعالیتهای زیدیه در سالهای اخیر، اثرگذاری حسین الحوثی بر مردم یمن، موفقیتهای انصارالله در سالهای اخیر و نیز چالشهایی که انصارالله با آن مواجه است، همه از مباحثی بود که آقایان قریشی و موسوینژاد به آن پرداختند.
در ادامه خلاصهای از بیانات اصغر قریشی و علی موسوینژاد خواهد آمد. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرحشده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه نمایند و پوشۀ صوتی این جلسه را بشنوند.
نگاهی به مذهب زیدیه و حضور آن در یمن از قرن سوم تا امروز
قریشی: من در دورۀ مأموریتم از صنعا به صعده رفتم؛ صعده مرکز 1100 سالۀ زیدیها است؛ از سال 284ق، که یحییبنحسین الهادی الی الحق، مؤسس دولت زیدی در یمن به قدرت رسید، صعده مقر زیدیها بوده است. در صعده جایی بود به نام گورستان طبریها. وجود چنین مکانی برای من خیلی جالب بود و مرا علاقهمند کرد در مورد مناسبات زیدیان ایران و زیدیان یمن تحقیق کنم. مهم است که چطور یک عده از شمال ایران برای یاری یحییبنحسین به سمت یمن راه افتادند و جنگ کردند و گورستانی برای دفن اجسادشان به وجود آمده است. البته قبل از جریان زیدیه هم ایرانیها قبل از اسلام در زمان ساسانیان در یمن حضور داشتند و فرماندار یمن از طرف ساسانیان تعیین میشد.
زیدیه، پیروان زیدبنعلیبنحسین هستند که در سال 122ق در کوفه قیام کرد و البته این قیام شکست خورد. پس از این قیام قیامهای دیگری علیه بنیامیه و بنیعباس انجام گرفت و در نهایت در سال 250ق دولت زیدی در شمال ایران، در طبرستان تشکیل میشود. نزد زیدیها امام شرایطی دارد که با شرایط امام نزد شیعیان امامی تفاوت دارد؛ امام نزد زیدیان، کسی است که علیه حاکم جائر قیام به سیف (مبارزۀ مسلحانه) میکند. یحییبنحسین ابتدا از مدینه به ایران آمد و بعد دوباره به مدینه برگشت و پس از آن، به یمن و صعده رفت. در سال 284ق دولت زیدی در آنجا شکل میگیرد که تا 1100 سال با فراز و فرودهایی ادامه مییابد. دولت زیدی گاه تمام یمن را شامل میشده و گاه به صعده و اطراف آن محدود میشده است.
ناصر اطروش یکی از امامان بزرگ زیدیه در ایران است که قبر وی در آمل است. ناصر اطروش به پیروانش گفت اگر کسانی میخواهند از یحیی حمایت کنند، میتوانند نزد او بروند؛ لذا عدهای از طبریها به صعده رفتند. البته عدۀ زیادی هم از منطقۀ دیلم (گیلان امروزی) به آنجا رفتند. الان هم نام خانوادگی «دیلمی» در یمن زیاد است؛ مثلاً سفیر فعلی یمن در ایران، فامیلیاش دیلمی است. مناسبات زیدیۀ یمن و زیدیۀ ایران، امری سابقهدار است و درهمتنیدگی زیدیان ایران و یمن بهگونهای است که گاهی یک امام زیدی ایرانی در یمن به رسمیت شناخته میشود و یا زیدیان ایران با امام زیدی یمن بیعت میکنند. عدۀ زیادی از علمای زیدی هم به یمن رفتند و حتی استاد امام زیدی شدند. زیدیۀ ایران تا دولت صفوی ادامه داشت.
مترفیه یکی از انشعابات زیدیه و یکی از مکاتب کلامی است که در مقابل مخترعه قرار دارد. زیدیان فعلی، مخترعه هستند. المتوکل علی الله (متوفای 566ق)، یکی از مشکلاتش همین مترفیه است که از دو سه قرن قبل از وی در یمن وجود داشته است. المتوکل از حسنبنزید بروغنی دعوت میکند که آنجا برود و در مقابل مترفیه فعالیت کند.
دولت زیدیۀ یمن چهار دوره داشته و با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. هیچ نیروی خارجی به یمن نرفته که پیروز از یمن خارج شود. عثمانیها نتوانستند یمن را تصرف کنند. البته در قرن دهم، مقارن با دولت صفویه، به مدت تقریباً صد سال عثمانیها در یمن بودند، ولی دائم با مقاومت زیدیان یمن روبهرو بودند و بالاخره هم زیدیان یمن، اینها را از یمن بیرون کردند. آخرین دولت زیدی یمن، از خانوادۀ حمیدالدین به قدرت رسیدند. یحیی حمدالدین پادشاهی یمن را تشکیل میدهد و اسم دولتش را المملکة المتوکلیة (خودش از خاندان متوکلی بوده است) میگذارد.
آقای محمدکاظم رحمتی کتابی نوشته به نام «زیدیه در ایران» که کتاب بسیار خوبی است.
یمن در دورۀ معاصر؛ از جمهوری تا انقلاب جرعه
قریشی: از سال 1962 (شروع دورۀ جمهوری در یمن) تا سال 1978 که در آن سال علی عبدالله صالح به قدرت رسید، زیدیها و بدرالدین (پدر حسین و عبدالملک بدرالدین الحوثی) در خفا کارهای فرهنگی میکردند. این فعالیتها تا سال 1990 هم ادامه داشت. در سال 1990 دو یمن جنوبی و شمالی متحد شدند. یمن جنوبی قبلاً سوسیالیست و تحت حمایت شوروی بود. این اتحاد چهار سال بیشتر دوام نیاورد. به هر حال از سال 1990 فضای جدیدی در یمن به وجود آمد که در این فضا زیدیها تحرکات جدیدی آغاز کردند و احزاب و انجمنها و سازمانهای جدیدی تشکیل دادند. «حزب الحق» در همین فاصله تشکیل شد. این حزب اگرچه زیدی بود، ولی مسئلۀ امامت را کنار گذاشته بود. بزرگان زیدی علیرغم تأیید اولیه، از این حزب جدا شده و راه خودشان را رفتند و معتقد بودند یک سید فاطمی باید به امامت برسد.
قبل از انقلاب اسلامی ایران زیدیها در حالت رکود قرار داشتند، اما بعد از انقلاب که با حمایت عربستان تفکرات وهابی و سلفی در یمن ترویج شد، زیدیها و بدرالدین الحوثی شروع به نوشتن کتاب و فعالیتهای فرهنگی کردند. بدرالدین 20 جلد کتاب در مقابله با وهابیت تألیف کرد.
بعد از اتحاد دو یمن، حسین الحوثی به نمایندگی از صعده عضو مجلس نمایندگان میشود. او ابتدا عضو حزب الحق بود. بعد از نمایندگی استعفا میدهد. در دور بعد، برادرش یحیی نماینده میشود. سپس حسین الحوثی سازمان جوانان مؤمن را تشکیل داد. حسین الحوثی مانند پدرش تحت تأثیر انقلاب ایران بود و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را در صنعا مطرح کرد. پیروانش در نماز جمعه این شعار را میدادند و دستگیر میشدند.
علی عبدالله صالح بعد از سفری به آمریکا تصمیم گرفت بساط حوثیها و انصارالله را جمع کند و حملات ششگانۀ دولت به صعده از سال 2004 تا 2010 در جریان بود. شش سال و شش حمله به صعده. در حملۀ اول، حسین الحوثی شهید شد. عبدالملک که آن موقع فرماندۀ میدانی انصارالله بود، به جانشینی حسین انتخاب شد. سال 2011 مصادف شد با بهار عربی (یا بیداری اسلامی). علی عبدالله صالح با مصونیت قضایی عزل شد و معاونش عبد ربه منصور هادی جانشین وی شد. به علی عبدالله صالح اجازه داده بودند که در صنعا بماند. گفته میشود به قبایل طرفدار خودش در عمران اشاره کرده بود که اجازه دهند حوثیها از صعده به صنعا بیایند. آنان هم به صنعا آمدند و آن تحصن دو ماهه که منجر به تصرف دولت شد، شکل گرفت و منصور هادی از صنعا رفت. (2014م)
توصیف یمن در موقعیت کنونی
قریشی: یکی از مسائل مهم در یمن، مسئلۀ اسلحه است. خود علی عبدالله صالح در زمان قدرتش که جمعیت یمن 25 میلیون بود، اعلام کرده بود 50 میلیون اسلحه در دست مردم یمن است. اسلحۀ سبک و سنگین در اختیار مردم یمن است. از قدیم اینطور بوده و همۀ قبایل مسلح هستند. اسلحه موجب توازن قدرت بین قبایل است و همچنین وسیلهای است برای باجگیری قبایل از دولتها.
امروز در عدن دو دولت حاکم است؛ یکی شورای انتقالی تحت نظر امارات و یکی دولت عدن که مورد حمایت عربستان سعودی است. اتفاقاً در حال حاضر رییس شورای انتقالی عضو دولت مورد حمایت عربستان هم هست. از سالها پیش بین عربستان و امارات در عدن و ایالتهای جنوبی و شرقی رقابت شدید وجود داشته است. الان هم شورای انتقالی و دولت عدن بهشدت با هم رقابت دارند و حتی در مواردی کارشان به نزاع مسلحانه هم کشیده شده است.
هشت سال جنگ بین یمن و عربستان بود و دو سال است که آتشبس شده است؛ سازمان ملل برای میانجیگری بهشدت فعال است، ولی عربستان با اینکه قبلاً اعلام کرده بود حاضر است نقشۀ راه یا خارطة الطریق را امضا کند تا به حال از این کار استنکاف کرده است؛ بهخصوص بعد از حملات انصارالله به کشتیها (کشتیهایی که به سمت رژیم صهیونیستی در حال حرکت هستند) در دریای سرخ، امضای موافقتنامه به تعویق افتاده است. اکنون عملاً مذاکرات صلح متوقف شده است. دولت عدن که تحت حمایت عربستان است، اخیراً در بیانیهای معامله با بانک مرکزی در صنعا و سایر بانکها در آن منطقه را ممنوع کرده و گفته باید شعبۀ اصلی خود را در عدن تأسیس کنند. انصارالله هم متقابلاً معامله با بانکهای عدن را تحریم کرده است؛ این دعوا، دعوایی است که حاصل فشار آمریکاییها به دلیل حملات انصارالله به کشتیها است. دولت مورد حمایت عربستان به ریاست رشاد العلیمی است؛ منصور هادی دیگر برکنار شده است؛ رشاد العلیمی از سیاستمداران علی عبدالله صالح است.
آیندۀ یمن، تا زمانی که جنگ غزه متوقف نشود و به تبع آن، حملات انصارالله به کشتیها در دریای سرخ متوقف نشود، روشن نیست. مقابلۀ آمریکاییها با حملات انصارالله موفق نبوده است و انصارالله به اعتراف خود آمریکاییها این مسیر تجاری را فلج کرده است. ضمناً عربستان الان خود را طرف دعوا نمیداند و حاضر نیست چیزی را به عنوان طرف نزاع امضا کند؛ بلکه خودش را میانجی میداند. البته انصارالله خودش را تثبیت کرده است و تنها در صورتی مشکل یمن حل میشود که طرفهای دیگر انصارالله را به رسمیت بشناسند. عربستان در عمل به رسمیت شناخته، ولی حاضر نیست این را در یک توافق جامع امضا کند.
موسوینژاد: بلایی که سر دولت علی عبدالله صالح هم آمد، بخاطر همین بیتوجهی به ریشههای فرهنگی و سیاسی یمن بود
علی موسوینژاد سخنران دیگر جلسه بود که در ادامه خلاصهای از سخنان وی خواهد آمد:
بدون شک، توجه به تاریخ و ابعاد فرهنگی و تاریخی و تمدنی حوادث خیلی مهم است و یکی از بزرگترین لغزشگاههای مهم تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، عدم توجه به این ریشهها است. قضیه را نباید سطحی دید؛ گویی یک گروهی (حوثیها)، یک دفعه سر درآوردهاند. در اوایل نهضت مردم یمن، تعبیر سعودیها و بسیاری از رسانههای جهان این بود که حوثیها باید از یمن بروند؛ گویی از خارج یمن آمده بودند و کسی بررسی نمیکرد حوثیان یمن، حرفشان چیست و ریشههایشان در کجا است. بلایی که سر دولت علی عبدالله صالح هم آمد، بخاطر همین بیتوجهی به ریشههای فرهنگی و سیاسی یمن بود. مردم یمن در رویکرد فرهنگی و مذهبی خود سابقۀ بیش از 1000 ساله داشنند، ولی علی عبدالله صالح تحت تأثیر موج تجددگرایی و ناسیونالیست عربی، میخواست یمن را به سمتی ببرد که با آن روحیات و تاریخ و تمدن و فرهنگ یمنیها سازگار نبود. انصارالله یمن با تکیه بر همین نکات توانست پیروز شود.
برای شناخت بهتر یمن، یک مؤلفه، بدون تردید، شناخت مذهب است؛ اما این تمام ماجرا نیست؛ یکی از عوامل، سرزمین و جغرافیا و ژئوپلیتیک یمن است؛ تنگۀ باب المندب، شاهراه حیاتی در طول تاریخ است که شرق و غرب را به هم پیوند میداد. یمن، پر جمعیتترین کشور شبه جزیرۀ عربستان با سی میلیون نفر جمعیت است. سلحشوری و جنگاوری مردم یمن هم حائز اهمیت است و در روایات آخرالزمانی به نقش یمن اشاره شده است. یمن از دو طرف به دریا متصل است و 2000 کیلومتر ساحل دریایی در غرب و جنوب خود دارد. بنادر و جزایر یمن فوقالعاده اهمیت دارند. کوهستانها و معادن یمن نیز مهم است. بخشهای صحرایی خیلی وسیعی هم دارد. 1800 کیلومتر مرز خشکی دارد که 1500 کیلومتر آن با عربستان و باقی با عمان است.
تاریخ و تمدن یمن هم خیلی دیرینه است و به قبل از اسلام بازمیگردد. آثاری که باقی مانده از تندیسها و دستنوشتهها و لوحها اعجابانگیز است.
اشغالگران و کسانی که به یمن حمله کردند، سرافکنده و شکستخورده از یمن بیرون رفتند. تنها جریان قدرتمند خارجی که اشغالگر نبود و با دعوت خود یمنیها به آنجا رفت، ایرانیها بودند؛ در فاصلۀ بین اشغال یمن توسط حبشیها و ظهور اسلام.
فرهنگ یمن هم بسیار غنی است و در ادبیات فارسی هم نمود دارد: برد یمن، عقیق یمن، شمشیر یمن، نگار یمن و ... . امروز کتابخانههای یمن از غنیترین مراکز فرهنگی است. شعر و موسیقی، آداب و رسوم، پوشش خاص و ... همه و همه از عناصر فرهنگی یمن هستند. خانواده و فرزندآوری نزد یمنیها مهم است و یکی از بالاترین نرخها فرزندآوری در دنیا، با وجود تمام مشکلات موجود، برای یمن است.
انسان، قبیله و مذهب یک سهگانۀ مهم در یمن است. انسان یمنی، به خودی خود یک سوژۀ مهم برای مطالعه است. روحیات او را باید شناخت. انسان یمنی، انسانی شجاع، مقاوم، صادق، با وفا، جمعگرا و خونگرم، متعصب، نرمدل و باهوش است. در عین حال یک نخوت و غرور عجیب و غریبی هم دارند. عجله و خونگرمیشان البته زیاد است. بانوان در جامعۀ یمنی از قدیم نقشآفرین بودند و حضورشان مخصوص جامعۀ مدرن نیست. در تاریخ بلقیس و اروا را داریم و ملکه اروا (سیدة حره= حرۀ صلیحیه) بانویی شیعی بود که در قرن پنجم بر کل یمن حکومت کرد.
بافت قبیلهای در یمن هم در درجۀ بالایی از اهمیت است و در یمن همچنان بافت قبیلهای باقی مانده و تأثیرگذار است؛ بهخصوص قبیلۀ حمدان. همچنین در یمن عدهای هستند به نام ابناء، ابناء الفرس؛ که جزو قبایل هم به حساب نمیآیند؛ اینها ایرانیالاصلهایی هستند که گفته میشود در همان زمان ساسانیان به یمن مهاجرت کردهاند.
انسان و قبیله و مذهب را در یمن باید در یک پیوند متوازنی مطالعه کرد و دید.
وضعیت مذاهب در یمن امروز
الان در یمن دو جریان مذهبی حرف اول را میزنند. یکی زیدیه و یکی تصوف. اسلام در یمن با دعوت شخص علیبنابیطالب وارد شد. ایشان قبائل اصلی یمن را به اسلام جذب کرد؛ در ماه رجب، در سال هشتم هجری. انصارالله روی یکی از مناسبتهایی که تأکید میکنند، جمعۀ اول ماه رجب است؛ به عنوان روزی که ما با دعوت امام علی اسلام را پذیرفتیم. حمایت از اسلام و حمایت از اهل بیت و حمایت از علی و آل علی از آن موقع ریشهدار بوده و ما میتوانیم آن را در تاریخ ببینیم. امروز کمتر از نیمی از جمعیت یمن زیدی هستند. مشکل زیدیان این بود که در دورۀ جدید و با ظهور موج جریانهای دموکراسیخواهانه و اصلاحطلبانه، خود را بازتعریف نکردند. آخرین امامان زیدی که خود را پادشاهان یمن نام نهاده بودند، در مقابل خواستههای آزادیخواهانه و اصلاحطلبانۀ خود زیدیها هم مقاومت کردند، چندین قیام و نهضت را سرکوب کردند، از جمله قیام سال 1948 میلادی. نهایتاً در سال 1962 در سپتامبر دولت زیدیه ساقط شد و جای آن را یک دولت سکولار و جمهوری گرفت.
از نظر جمعیتی، در یمن، اکثریت، غیر شیعۀ زیدی هستند. ممکن است سوال شود پس چرا ما مدام از زیدیه صحبت میکنیم؟ چون زیدیه یک تئوری سیاسی و یک تفوق در اندیشۀ سیاسی داشتند و لذا همیشه حاکم بودند. اهل سنت یمن ترجیح دادند از زیر بار خلافت بیرون بیایند و مستقل باشند. شافعیهای یمن که اکثریت هستند، در اغلب مقاطع به حکومت زیدیان تن دادند؛ البته ما حکومتهای سنیمذهب هم در تاریخ یمن داریم.
در باب اندیشۀ سیاسی زیدیه، خصوصیت قیام به سیف لزوماً معنیاش جنگیدن نیست؛ چون گاهی امام زیدی حکومت را از امام قبلی تحویل میگیرد و اصلاً با کسی مبارزه نمیکند؛ معنایش حضور در صحنه است؛ امام در اندیشۀ زیدی نمیتواند با عالم سیاست و قدرت بیگانه باشد و کنار بکشد و خانهنشین باشد. آن امامت روحی و معنوی که شیعۀ امامیه قائل است، زیدیه به رسمیت نشناخت و این آغاز نقطۀ اختلاف است که بین پیروان امام صادق علیهالسلام و زیدیان اتفاق افتاد.
در یمن شیعۀ اسماعیلی هم داریم که جمعیت قابل توجهی هستند. بعد از زیدیه، اسماعیلیان بیشترین جمعیت را دارند. شیعیان امامیه در یمن بسیار اندک هستند.
یک پدیدۀ جدید هم در یمن، بحث سلفیگری و نفوذ وهابیت است. اینها هم بخشی از یمن هستند. یمن بهطور طبیعی یک حیاط خلوت برای عربستان بود. در یمن هم بین آل سعود و حکومت جمهوری برقرار بود. تأکید اینها این بود که زیدیها سرکار نیایند. سکولارهای جمهوریخواه و وهابیان علیه زیدیه بودند. دولت علی عبدالله صالح ترجیح میداد وهابیت در یمن فعال باشد، ولی زیدیه فعال نباشند. او همیشه خطاب به یمنیها میگفت مواظب باشید امامان زیدی برنگردند. زیرا بهطور سنتی جایگزین جمهوری، زیدیان بودند.
مردم یمن هم از عملکرد امامان زیدی راضی نبودند؛ یکی از دلایلش هم تحمیل یک نژاد از سوی آنان بر کل مردم بود. سادات یمن خودشان را از طبقۀ برتر میدانستند؛ خودشان را همدرۀ قبایل به حساب نمیآوردند. نگاه از بالا به پایین داشتند.
حسین الحوثی و جریان انصارالله
با تلاشهای حسین الحوثی در دهۀ 90 میلادی یک نسلی تربیت شدند. شخصیت او هم یک شخصیت کاریزماتیک بود که تا امروز هم قابل مشاهده است. آدمهای باشخصیت و تحصیلکردۀ یمنی با دید احترام به او نگاه میکنند و سخنان وی را راهگشا و هوشمندانه میدانند. جزوات و سخنرانیهای او بهنوعی کتاب درسی یمنیها شده است. در حقیقت کار او یک احیای فرهنگی- مذهبی در قالبی نو بود. جریان حوثیها چیزی شبیه القاعده و داعش و گروههای اسلامگرای افراطی نیست؛ یک جریان احیای فرهنگی- مذهبی با توجه به آموزههای مدرن است؛ انصارالله واپسگرا و مرتجع نیستند؛ نقش بانوان را خیلی جدی بهرسمیت میشناسند.
مهمترین ویژگیهای جریانی که حسین الحوثی تحت عنوان انصارالله پایهگذاری کرد، چند چیز بود:
● استقلال؛
● تأکید بر نقش قرآن؛ اسم حرکت خود را «المسیرة القرآنیة» گذاشت؛
● تأکید بر اهل بیت؛ حسین الحوثی میگفت ما (سادات و اهل بیت) باید خدمتگزاری برای مردم کنیم، پیامبر بعد از خودش به ما مسئولیت داده که باید فداکاری کنیم برای امت اسلامی. او میگفت اگر من سید اولاد پیغمبر هستم، مسئولیتم در برابر شما بیشتر است؛ باید شما را از فقر و سلطۀ بیگانه نجات دهم؛ این تفاوت داشت با آن مفهوم امامان زیدی.
● آموزههای شیعی را پر رنگ کرد؛ عاشورا را در یمن زنده کرد؛ غدیر را زنده کرد؛ روح معنوی و مذهبی را به مردم یمن برگرداند؛
● روی اینکه یمنیها بیشترین کمک را به اسلام کردند، خیلی تأکید کرد؛ میگفت ما یمنیها انصار خدا و پیامبر بودیم. زیرا اوس و خزرج، یمنی بودند. غرور یمنیها را اینگونه زنده کرد و به آنان هویت داد؛
● با نفوذ و سلطه و حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی مبارزه میکرد؛
● با وهابیت هم به عنوان عامل دست استعمارگران مقابله کرد و سعی کرد قرائت جدیدی از زیدیه ارائه کند.
یک نکتۀ مهم هم هست؛ در طول تاریخ اختلاف شیعیان دوازده امامی با زیدیه کمتر شده است؛ یک زمانی اینها نقطۀ مقابل هم بودند؛ نه امامیه حاضر بودند در صحنۀ قدرت و سیاست نقش مستقیم ایفا کنند، و نه زیدیه کوتاه میآمدند و مثلاً میگفتند باید شرایط را سنجید و دست به قیام زد؛ در دورۀ معاصر اگرچه فاصلۀ مذهبی کماکان وجود دارد، اما زیدیه آن زیدیۀ تاریخی نیست و الان آنان صحبت از یک عقلانیت میکنند و میگویند اگر شرایط مهیا بود ما اقدام میکنیم؛ لذا در این ده سال اخیر، ادعای امامت نشده است؛ بهنوعی زیدیه این ادعا را کنار گذاشتهاند؛ سخن از نیروهای فراگیر میگویند؛ با استفاده از تمام ظرفیتهای یمن؛ از این سو، شیعیان هم مثل سابق نمیگویند که تا امام زمان نیاید، ما دست به حرکتی نمیزنیم. یکی از علمای زیدی گفته بود شما ایرانیها به نوعی زیدی هستید؛ زیرا پشت سر یک سید راه افتادید و دارید با ظلم و ظالمین مبارزه میکنید. پس فاصلۀ تاریخی زیدیه و امامیه از دو طرف کم شده است.
ما هیچ شاهدی نداریم که تغییر مذهبی در انصارالله یمن و شخص حسین الحوثی و عبدالملک الحوثی رخ داده باشد، نمیبینیم. سخنرانیهای آقای حسین الحوثی روی مذهب رقیقشدۀ زیدیه است و اتفاقاً از امامیۀ سنتی گلایه میکند و از رویکرد امام خمینی که منتظر ننشست و اقدام کرد، تمجید میکند. البته انصارالله در حال حاضر تا حد زیادی با شیعیان اثنیعشری ندارند و جریان انصارالله جریانی فرا مذهبی است؛ نباید آن را صرفاً یک جریان زیدی دانست؛ بخش مهمی از انصارالله از اهل سنت هستند.
دولت آیندۀ یمن نمیتواند معارض همسایهاش عربستان باشد
عربستان بعد از بهار عربی که علی عبدالله صالح کنار رفت، در طول سه سال سعی کرد با نتیجۀ انقلاب بهار عربی بازی کند؛ بلکه دوباره منافع خودش در یمن تأمین شود؛ در این راستا دست به ترورهای ناجوانمردانه زد؛ سعی کردند نقش انصارالله را که بعد از علی عبدالله صالح قدرتمندترین نیرو شده بودند، نادیده بگیرد و همۀ اینها منجر شد به انقلابی که امشب به مناسبت آن صحبت میکنیم؛ یعنی انقلاب 21 سپتامبر 2014؛ صنعا بدون کمترین درگیری و خونریزی، بعد از یک تحصن و انقلاب مردمی که به «انقلاب جرعه» یا «انقلاب محرومین» نامگذاری شده است، به دست انصارالله افتاد و شاید تنها بدیل، در آن زمان و تا به امروز، انصارالله هستند؛ زیرا طرف مقابلِ اینها جایگاه قوی و انسجامبخشی برای جامعۀ یمن نمیتوانست داشته باشد؛ نه عربستان، نه امارات، نه جنوبیها، نه سلفی اخوانیها.
البته عربستان یک قطعنامۀ شورای امنیت گرفت که دولت مشروع، دولتی است که در عدن حاکم است و انصارالله در مجامع بینالمللی نماینده ندارند و ده سال است که این مشکل حل نشده و تا الان سعودیها آمادۀ حل این مشکل نبودهاند و الا انصارالله آمادگی خود را برای حل این مشکل اعلام کردند.
هشت سال جنگ با عربستان و دو سال وضعیت نه جنگ و نه صلح و درگیری یک سال اخیر انصارالله با اسرائیل و قدرتهای جهانی حامی اسرائیل، یک نقش جدید برای آنها دارد رقم میزند.
برای ترسیم چشمانداز آینده باید شرایط موجود را نگریست؛ انصارالله کمتر از 30 درصد خاک یمن را در اختیار دارند، اما 70 درصد از جمعیت یمن در همین قسمت ساکن هستند. دو سوم ساحل دریای سرخ در همین 30 درصدی است که دست انصارالله است؛ بیش از یک چهارم مرز با عربستان هم در همین بخش است که این یک چهارم محل رفتوآمدهای اصلی بین عربستان و یمن است.
انصارالله منسجم است، اما طرف مقابل انصارالله منسجم نیستند و چندپارگی دارند؛ لذا امنیت در مناطق تحت کنترل جبهۀ مقابل انصارالله در این سالها بسیار پایین بوده و همین باعث شده مهاجرت از این مناطق به مناطق تحت کنترل انصارالله صورت بگیرد؛ با وجود وخامت اوضاع اقتصادی در این ناحیه.
انصارالله در مسائل سیاسی امنیتی دستاوردهای بزرگی داشتند. در طول سالهای اول جنگ عربستان و یمن قدرت مقابلۀ نظامی انصارالله و تجهیزات نظامی آنان خیلی سطح پایینی داشت؛ اما بهتدریج انصارالله به جایی رسید که آرامکو را هدف قرار داد، به ابوظبی و دوبی حمله کرد، و من معتقدم عربستان و امارات با قبول آتشبس در دو سال و نیم گذشته، عملاً تسلیم شدند. قدرت پهبادی یمنیها نیز قابل توجه است؛ اینکه چطور این پهبادها با وجود این همه سامانۀ دفاعی به ایلات میرسند، قابل توجه است.
انصارالله امنیت داخلی را هم در مناطق تحت کنترل خود برقرار کردند. جریانهای مخالف هم را با کمترین تنش کنترل کردند؛ حتی بعضی سلفیها اخوانیها را با خودشان همراه کردند و با قبایل مخالف خودشان در صنعا قرارداد مصالحه بستند.
انصارالله عقاید زیدیه را مطرح نمیکنند؛ عبدالملک خود را امام معرفی نمیکند؛ میداند الان زمینه برای چنین حرفهایی وجود ندارد و دوره، دورۀ شورا و مشورت است. نسبتاً انحصارگرایی هم نکردند و تا حدود زیادی دولت نجات ملی، مسئولین را متنوع انتخاب کرده است.
انصارالله در رسیدگی به محرومین خیلی موفق بودند؛ در همین اقتصاد کوچک سعی کردند عدالت را رعایت کنند. با همین زکات امور اقشار محروم را رفع و رجوع میکنند. موفقیت دیگر آنان، احیای کشاورزی است. در عملیات بانکی موفق بودند و یکی از نمایندگان انصارالله میگفت ما واقعاً بانکداری بدون ربا را پیاده کردیم. قدرت پول یمن در مناطق تحت کنترل انصارالله به مراتب بیشتر از قدرت پول یمن در مناطق تحت کنترل ائتلاف امارات و سعودی است. این حاکی از انضباط اقتصادی است. آنان توانستند یک ثبات اقتصادی در منطقۀ تحت کنترل خود ایجاد کنند.
اما انصارالله چالشهایی هم دارد؛ یکی اینکه دولت انصارالله در عرصۀ بینالملل به رسمیت شناخته نشده است. این مسئله را حتماً باید حل کنند. دیگر اینکه دولتهای عربی با اتهام وابستگی به ایران، دارند یمن را از جهان عرب جدا میکنند. بنابراین ما (دولت ایران) هم باید این نکته را در نظر داشته باشیم و استقلال یمنیها را به رسمیت بشناسیم. البته ما اگر کمکی هم به یمنیها کردیم به درخواست خودشان بوده است؛ در طول دوران بعد از انقلاب همیشه یمنیها از ایران کلایه میکردند که چرا شما به داد ما نمیرسید و به ما کمک نمیکنید. استمداد میکردند.
همچنین یک شخصمحوری در رهبری انصارالله وجود دارد که این میتواند آسیبزا باشد؛ اگرچه حسین الحوثی نسل ساخته و جریان درست کرده است.
مشکل تجزیهطلبان جنوب، اقتصاد کوچک و عقبماندگی از چالشهای انصارالله است و به نظر میرسد برنامۀ خیلی مدونی برای بهبود اقتصاد خود ندارند. وقتی از آنها پرسیده میشود که اگر دولت شما فردا به رسمیت شناخته شود، برنامۀ شما و مدل حکومتی شما چیست، جواب مشخصی ندارند.
به نظر میرسد با توجه به همۀ اینها، در آینده، بیداریای که حوثیهای یمن ایجاد کردند، میتواند نقش بسیار مهمی داشته باشد، اما نمیتواند قدرت مطلق باشد و دیگران را نادیده بگیرد و نمیتواند دولتی معارض با همسایۀ بزرگ خود، یعنی عربستان باشد.