نویسنده: علی اوملیل
مترجم: سیدمحمد آلمهدی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
144 صفحه، 120000 تومان
***
کسی بهشوخی میگفت: «نظر مخالف خیلی محترم و بسیار مغتنمه؛ البته بهشرطی که اون مخالف من باشم. وگرنه، گور بابای مخالف! شنیدی؟ گور باباش!»
کاش میشد به همین راحتی و خوشمزهگی باشد! اما نیست، چون چیزی نیست که بتوان بهدلخواه خود آن را کنار گذاشت یا حتی نادیده انگاشت. این یک مسئلۀ مبتلیبه است که همۀ گرفتار آن هستند و هر کس بهطریقی، و ما نیز بهگونهای خاص. میگویم بهگونهای خاص، چون صبغه و فرهنگ مذهبی خاصی داریم که با شرایط تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی و سیاسی و انواع بدبختی ما گره خورده و معجونی ویژه تولید کرده است تاحدی حسابی سمّی. از اینرو، نمیتوانیم پاسخ ساده یا راهحل آسانی را از دیگر فرهنگها برگیریم. اگر بنا باشد در این زمینه از دستاوردهای دیگران بهرهای ببریم، آن دیگران باید از جنس و سنخ ما باشند. به همین دلیل، این کتاب به کارمان میآید.
علی اوملیل اندیشمندِ اینک 84 سالۀ مراکشی، تحصیلات عالیۀ خود را ابتدا در مصر پی گرفت و سپس برای ادامه به فرانسه رفت. موفق شد از سوربن دکترای فلسفه بگیرد. به دو زبان عربی و فرانسه کتابهای متعددی نگاشته که هیچکدام تاکنون به فارسی ترجمه نشدهاند. این کتاب اولین اثر اوست که در اختیار فارسیزبانان قرار میگیرد.
این کتاب کوچک از یک پیشدرآمد روشنگر، چهار فصل، و یک نتیجهگیری واضح تشکیل شده است. نویسنده چهار نوع اختلافنظر را در چهار فصل ارائه و بررسی میکند. همه نیز بر اساس تجربههای تاریخی جهان اسلام هستند. در فصل اول، «برخورد با آراء دیگری: چارچوب مشروعیت»، به اختلافنظر روشنفکران مسلمان با روشنفکران سایر ادیان میپردازد؛ ادیانی که خارج از اهل کتاباند و به رسمیت شناخته نشدهاند. دو مورد بررسی میشوند: برخورد معتزله با مانویان و برخورد ابوریحان بیرونی با ادیان هندی. مسئلۀ اساسی فصل دوم، «اسباب نزول یا "تاریخِ" فراتر از تاریخ»، این است: متون اصلی دین اسلام، اعم از قرآن و روایتها، طبق رخدادهای خاصی به منصۀ ظهور رسیدند. یعنی مشکلی پیش آمده یا مسئلهای مطرح شده و پس از آن، بهعنوان راهحلِ مشکل یا پاسخِ مسئله، آیهای/آیاتی از قرآن یا روایتی از پیامبر عرضه شده است. میان آن متن و رخداد چه نوع نسبتی وجود دارد؟ نسبت ما با آن نسبت امروزه به چه صورتی است و به چه صورتی باید باشد؟
فصل سوم، «باب حقِ اختلاف را بستند»، موضوع را وارونه میکند: چه شد که مشروعیت اختلافنظر در جهان اسلام از بین رفت؟ فصل چهارم مفصلترین و جالبترین بخش کتاب است. عنوان این فصل «موریسکوها یا اندیشۀ در تنگنا» است. موریسکوها اقلیتی مسلمان در اسپانیای مسیحی، کاتولیک و متعصب بودند. به عبارت دیگر، مسلمانان مغلوب و زیر سلطۀ دینی دیگر بودند. در این شرایط نابرابر و سخت و حساس، در مواجهه با آراء مسیحی چه کردند؟ نویسنده کارها و کارنامۀ آنان را میگشاید، از بحث و جدل تا جعل انجیل به سود باورهای اسلامی!
ناگفته نماند که این کتاب در ستایش اختلافنظر محض نیست. چراکه از نظر نویسنده اختلاف آراء هدف یا غایت نیست، بلکه بستری است که بر بنیاد آن گفتگوی سالم و سازنده شکل میگیرد. علاوه بر این، مانعی مهم برای بزرگترین شرور سیاسی است: «اختلاف، در مفهوم امر دموکراتیک، موجب پراکندگی و تجزیه نیست، بلکه جایگزین هرگونه استبدادی است که جامۀ "وحدت" به تن کرده است؛ وحدتی که منادیان آن فقط خواهان انحصار سلطه هستند. آری در نظامهای چندصدایی امور منفی و لغزشهایی حتی در تراز تغییر بنیادین دموکراسی وجود دارد اما عیوب دموکراسی را میتوان با دموکراسی و نه الغای آن برطرف کرد.»
این توجه به گذشتگان از این جهت ضرورت دارد که وضعیت ذهنی ما در امتداد همان است. در نتیجه، برای فهم و اصلاح ذهنیت امروزمان باید ذهنیت گذشتۀ خود را بکاویم. بهتعبیر نویسنده: «حق اختلاف در مفهومی که ما از آن دفاع میکنیم، به کیفیتی که در آن ذهنیت معینی شکل گرفته بازمیگردد و از آنجایی که ذهنیتها از گذشتۀ دور که عامل شکلگیری و جرح و تعدیل آنها بوده به ارث رسیدهاند، و آنچنان که مورخین اثبات کردهاند تغییر در آنها بهکندی صورت میگیرد، ما نیز به سنت فرهنگیمان بازگشتیم تا در آن کندوکاو کنیم و ببینیم این سنت یاریرسان – یا مانع – شکلگیری ذهنیتِ پذیرای مشروعیت اختلاف بوده است. هدف کتاب چنین کندوکاوی است.»
پس حرف نویسنده این است که برای مسئلۀ مهم و حساس اختلافنظر، از وضعیت گذشتگان، درسهای زیادی میتوانیم بیاموزیم. البته این درسها محدود به مطالب ایجابی نیست. بله؛ پاسخها و راهحلهایی مییابیم، اما مطالب سلبی هم بسیار آموزندهاند. یعنی آنجا که اختلافنظر از جهت تئوریک رد، و از جهت پراگماتیک کنار گذاشته شد، پیامدهایی داشت که مایۀ عبرت امروز ماست، اگر موضوع را جدی بگیریم. و البته اهمیت این جنبۀ سلبی هم کمتر از جنبۀ ایجابی نیست، زیرا امروزه بیشتر با همین جنبه دستبهگریبان هستیم. آیا نپذیرفتن اختلافنظر و تحمل نکردن مخالف فقط در گذشتههای قرونوسطایی وجود داشت؟
«نه هرگز چنین نیست؛ آنان بازگشتهاند تا بار دیگر عرصه را تصرف کنند و مروّج خشونت باشند؛ خشونت تکصدایی و سلطۀ مطلق، آن هم به نام دین. چراکه امروز همۀ آنانی که خود را سخنگوی رسمی دین و تنها مالکان حقیقت و فصلالخطاب همۀ امور و دارندۀ آخرین فتوا در نظام جامعه و سیاست میدانند، در واقع ادامهدهندۀ راه و موضع افراطگرایان و متعصبان گذشتهاند.»
*دکترای فلسفه