معادله ای که باید تغییر کند

سامان مهراد، گروه جهان الف،   4030714127 ۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

این واقعیتی غیرقابل انکار است که جریان مقاومت متکی به فرد نبوده و ساخت آن به‌قدری از استحکام و دوام برخوردار است که به‌شهادت رسیدن عناصر مهم آن حرکت رو به جلوی آن را تضعیف نخواهد کرد. شاهد‌مثال‌های بسیاری هم برای این گزاره وجود که مرور مسیر طی‌شده مقاومت از ابتدای انقلاب تاکنون مؤید آن است. از سید عباس موسوی گرفته تا عماد مغنیه، قاسم سلیمانی، ابومهدی مهندس، سید حسن نصرالله و مجاهدین حزب‌الله که در نبرد با دشمن به شهادت رسیده و بلافاصله ساخت قوام‌یافته مقاومت مجاهدین بعدی را جایگزین آنان کرده و نتوانسته هیچ خللی در مسیر رو به پیشرفتی که موجب تنگ‌ترشدن عرصه بر آمریکا و رژیم صهیونیستی شده، وارد کند. 

اما آنچه که در این راه قابل توجه است و باید اعتنای بیشتری به آن شود، پایان‌دادن به سیاست تروری است که از سوی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا صورت می‌گیرد. بی‌تردید تمسک به سیاست ترور، ریشه در ضعف و زبونی دشمنی دارد که برای جبران شکست‌های خود در میدان نبرد و عدم توانایی در رویارویی مستقیم به ترور روی می‌آورد و برای این سیاست دشمن هیج حد یقفی را هم نمی‌توان متصور شد چون هیچ التزامی به قواعد تقابل مستقیم نداشته و تا جایی که بتواند برای بازیابی چهره شکست‌خورده خود این راهبرد را پیش می‌برد.

با این وجود و علم به سیاست‌های رژیم، ضروری است که مقاومت هم از لحاظ دکترین اطلاعاتی خود را به‌روزرسانی کرده و هم در رویکردهای کلان خود نسبت به توقف ماشین ترور اسرائیل تجدیدنظر کند. بدون شک به‌ثمر نشستن ترورهای اخیر و به‌شهادت رسیدن فرماندهان عالی‌رتبه حزب‌الله بدون وجود رخنه‌های اطلاعاتی امکان‌پذیر نبود وگرنه سریال ترورهای رژیم پیش از برهه کنونی به‌وقوع می‌پیوست. از سویی دیگر چهرهایی که به فیض شهادت نائل آمدند، همگی عناصری با کوله‌باری از تجربه بوده که هر چند فقدانشان خللی در مسیر کلی حرکت مقاومت ایجاد نخواهد کرد اما قطعاً بودنشان ثمرات بسیار زیادی داشت و مولفه‌ای مهم در به‌ثمر نشستن راهبردهای مقاومت در نبرد با اسرائیل به‌شمار می‌آمد. بنابراین نبودن عناصر کلیدی مقاومت در وهله‌ اول خسرانی است که هر چند ساخت مقاومت را دچار خدشه نخواهد کرد اما در کوتاه‌مدت و در مواجهه با دشمن مسئله‌ساز است. 

آنچه که در حال حاضر ضروری به‌نظر می‌رسد، بازسازی نوع مواجهه با سیاست تثبیت ترور اسرائیل و پایان‌بخشی به این راهبرد است. در مقابل دشمنی که خلق و خوی حیوانی داشته و هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسد، مدارا کردن خطاست؛ اویی که هر هدفی اعم از مردم بی‌دفاع و زنان و کودکان و مراکز غیرنظامی را مشروع دانسته و به بمباران بی‌پناهان روی می‌آورد. تجربه تاریخی ثابت کرده ماشین جنگی رژیم متوقف نخواهد شد مگر به دریافت ضربات کارساز و کمرشکنی که عناصر کلیدی اسرائیل متحمل شوند. هرچند که طی یک‌سال اخیر در جنگ غزه و لبنان، اسرائیل متحمل تلفات و کشته‌های بسیاری از نظامیان خود شده و سعی دارد به‌صورت قطره‌چکانی و به‌دلیل عیان‌نشدن ضعف‌های خود آن را اطلاع‌رسانی کند اما آنچه که موجب محاسبه‌گری مجدد رژیم به‌صورت اساسی خواهد شد، برقراری معادله‌‌ای متوازن است. برقراری این معادله، هم سرمایه‌های مقاومت را حفط خواهد کرد و هم ضرباتی اساسی به پیکره پوسیده رژیم اسرائیل وارد می‌کند.