بنزین زدن، تنها راه آماده شدن برای خطرها !

گروه تعاملی الف،   4030719012 ۶ نظر، ۴ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

گروه تعاملی الف - کریم ابراهیمی:

دیروز پسرم پرسید: اگر به تهران حمله شود، آیا ما باید به زیر زمین برویم، یا از آپارتمان خارج شویم و به خیابان برویم؟ یا اینکه داخل خانه بمانیم، یا...؟! این سوال پسرم توجه من به چند نکته را جلب کرد:

نکته اول اینکه باید در شیوه‌ای که طی سال های گذشته و پس از جنگ تحمیلی اتخاذ شده، مبنی بر اینکه مدام به مردم اطمینان خاطر می دهد که کشور در امنیت کامل بسر می‌برد و هیچ تهدیدی شهروندان را تهدید نمی‌کند، تجدید نظر یا اصلاح صورت گیرد. این میزان از حس امنیت باعث می شود که قدر امنیت فعلی کشور دانسته نشود و نه تنها مردم عادی نسبت به افزایش امنیت کشور خود را مسئول و سهیم ندانند، بلکه حتی مطالبه ای در این زمینه نیز نداشته باشند.

نکته دوم اینکه بسیاری از ما واقعا درکی از سطح تهدیدهایی که به طور کلی امنیت کشور را نشانه گرفته است، نداریم. اصلا نمی‌دانیم که کشورمان در چه جغرافیایی قرار دارد؟ و حفظ امنیت کشور با چه چالش‌هایی مواجه است.

نکته سوم اینکه عموم ما نمی‌دانیم که به هنگام مواجه شدن با مخاطرات، از سیل و زلزله گرفته تا مشاهده موارد مشکوک، تا اقدامات مجرمانه/تروریستی، تا حمله نظامی، دقیقا چه کار باید کرد؟! یادتان هست وقتی در تهران زلزله خفیفی آمد، شهر چه شرایطی را تجربه کرد؟!

لذا بنظرم سهیم کردن مردم در موضوع امنیت کشور از چند جهت مهم است:

1- این سهیم کردن مردم، آنها را آماده می‌کند تا در مواجهه  با مشکلات متعددی که می‌تواند برای کشور پیش آید، عملکرد بهتری داشته باشند. بنظر می‌آید درحال حاضر مردم تنها چیزی که میدانند این است که باید بروند و بنزین بزنند!

2- این سهیم کردن باعث خواهد شد که درک بهتری از شرایط کشور داشته باشیم و درک کنیم که کشوری با شرایط ایران و پیرامونی ایران، همواره در معرض تهدیدهای گوناگون است که برای کاهش آن یا تبعات آن، باید اقدام‌های موثر و هزینه دار صورت بگیرد. باید درک شود که امنیت مفت بدست نمی‌آید و نبودش همه چیز را می‌تواند تحت شعاع خود قرار دهد.

3- وقتی امنیت را همه بفهمیم و برای ارتقا آن، همه سهیم شده و اقدامات هم افزا انجام دهیم، وقتی بفهمیم در یک کشتی نشسته ایم و سوراخ شدن بخشی از کشتی، موجب خدای نکرده گرفتاری همه ما خواهد شد. هم نظارت عمومی افزایش پیدا میکند، هم همبستگی ملی بهتر می شود. انسجامی بازدارنده شکل میگیرد و احتمال نفوذ هم کاهش می‌یابد. و هم نسبت به تهدیدها بسیار هوشیارتر، فعال‌تر و مسئولیت‌پذیرتر می‌شویم.

در مورد چگونگی سهیم کردن مردم، راه‌کارهای تجربه شده متعددی وجود دارد. یکی از این روش‌ها آموزش همگانی نسبت به تهدیدها و اقدامات صحیح به هنگام مواجهه با آنها است. این آموزش‌ها کارسازند *حتی* اگر در واقع خطر را کم نکنند. یک مثال جالب بزنم: در دهه ۱۹۵۰ و دوران جنگ سرد، در آمریکا یک نهادی ایجاد شد به نام federal civil defense administration. یکی از وظایف این نهاد این بود که به شهروندان "آموزش" دهد که در صورت یک حمله هسته‌ای به آمریکا چه کار کنند. مثلا در مدارس مانور حمله هسته‌ای انجام می‌دادند که عبارت بود از اینکه در صورت چنین رخدادی، بچه‌ها بروند زیر میز و دستان خود را روی سر خود قرار دهند! یا اینکه هر خانوار باید همواره به میزان یک هفته آذوقه داشته باشد، جعبه کمک‌های اولیه داشته باشد و... این آموزش‌ها علاوه بر فایده‌های (بعضا بسیار اندک و حتی نزدیک به هیچ) عملیاتی، روش غیر مستقیم و موفقی بود برای ایجاد درک مشترک نسبت به تهدیدات و ... این کلیپ‌ها واقعا دیدنی و درس آموز هستند:

روش دیگر، قهرمان سازی از شهروندانی است که اقدام‌های داوطلبانه به هنگام مواجهه با خطرها از خود نمایش داده‌اند. مثلا نشان دادن اینکه یک تماس تلفنی یک شهروند وقتی با مورد مشکوکی مواجه شده است، موجب شده است که چه خطری دفع شود. یا... . روش دیگر به کارگیری از سامانه‌های اخطار دهنده و آگاه‌سازی مردم نسبت به مفهوم هر اخطار است. از آژیر گرفته تا پیامک تا ... . روش‌های دیگری هم هست که دیگر وقت دوستان را نمی‌گیرم.