رژیم غاصب قدس، چکیده خشونت، جنگافروزی، استعمار، نژادپرستی و سیاست ترور غرب است. غرب به ویژه آمریکا در قامت رژیم صهیونی، سیاست تروایی (فریب) و سیاست ترور(حذف) را رسمیت و تداوم داده و بنابراین مینیاتوری از آمریکا است.
برای توضیح باید گفت مهاجران اروپایی با نادیده گرفتن سرخ پوستها، سرزمین آنها را خالی از سکنه می دانستند. رژیم صهیونی نیز از ابتدای امر چنین نگاهی به سرزمین فلسطین داشته است.
خانم گلدا مئیر نخست وزیر رژیم صهیونسیتی (۱۹۷۴-۱۹۶۹) که از حزب کارگر بود، درباره مردم فلسطین بیانی دارد که نماد و جوهره سیاست همیشگی رژیم غاصب است:
«فلسطینی وجود ندارد. این طور نیست كه تصور كنیم كه یک خلق فلسطینی در فلسطین وجود داشته كه خود را به عنوان یک خلق فلسطینی تلقی میكردهاند و ما آمدهایم آنان را بیرون كرده و كشورشان را گرفتهایم، آنان اصلا وجود ندارند.»
پروفسور بنزیون دینر که نخستین وزیر آموزش رژیم غاصب بود، سال ۱۹۴۵ در مقدمه كتاب «تاریخ هاگاناه» (انتشارات سازمان صهیونیسم جهانی) نوشته است:
«در كشور ما جا برای كسی به جز یهودیان نیست؛ ما به اعراب خواهیم گفت: بیرون. اگر موافق نباشند یا مقاومت كنند، ما آنان را بیرون خواهیم كرد.»
پایه گذاران صهیونیسم سیاسی که عمدتاً نسبت به خدا کافر یا لاادری بودند(تئودور هرتزل به عنوان پدر صهیونیسم سیاسی و ایده تشکیل دولت یهود، می گفت به خدا عمیقاً شک دارد)، از آغاز فلسطین را سرزمینی خالی از سکنه می دانستند. کشتار جمعی فلسطینی ها و شهرک سازی های نامحدود مبتنی بر همین باور به عدم وجود فلسطینی ها و مردم بومی فلسطین است.
از نظر آنها کسی جز یهودیان، انسان و شهروند محسوب نمی شود. ضمن اینکه در خصوص یهودیان ساکن اراضی اشغالی هم قائل به شهروند درجه یک و درجه دو هستند.
دکترین شوک که قائل به نابودی و تخریب کامل یک منطقه برای برپایی دمکراسی آمریکایی است نیز منطقی مشابه با تز «خالیازسکنه» نزد صهیونیستها دارد.
قابلتأمل و دردناک است که متفکرانی مثل فریدریش هگل، شرق جهان را فاقد تاریخ تلقی کرده و بنابراین بیرون از انسان بودن و تاریخ انسانی دانستهاند.
در مجموع، نگاه نژادپرستانه غرب که دو نماد آن را در حذف سرخپوستان آمریکا و بردهداری آن کشور و سپس رفتار صهیونیستها می بینیم، امروز پیچیدگی بیشتر و توسعه و وسعت یافته است. عملیات پیجری مهمترین نماد تغییر مذکور است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
شواهد کثیری را می توان به منظور اثبات نگاه غیرانسانی و نژادپرستانه غرب به شرق بیان کرد. اما اوج این نگاه را امروز در دکترین ضاحیه( کشتار وسیع و کور) و عملیات پیجری (ترور وسیع و کور) توسط رژیم صهیونی میبینیم.
عملیات پیجری را باید نماد مثلثی دانست که «تروا، ترور و سیاست کشتار جمعی» سه ضلع آن است. پیجرها مثل اسب تروا بود که مواد منفجره در آن پنهان شده بود. انفجار همزمان پیجرها و بیسیمها از یک ترور دسته جمعیِ همزمان و بی سابقه رونمایی کرد که مرز سابق و مرسوم میان کشتار جمعی و ترور را تغییر داد.
در نهایت باید گفت سیاست جنگی کنونی رژیم، ادامه همان سیاست استعماری غرب و تلقی از سرزمین های مورد تعرض تحت عنوان سرزمین خالی از سکنه است. این نگاه نژادپرستانه است که کشتار جمعی، ترور کور و وسیع را موجب می شود. نگاه نژادپرستانه و تز «خالیازسکنه» است که سبب می شود امروز در میان مقامات رژیم کسی حتی از نظریه دو دولت-دوملت سخن نگوید. آنها همانند موسسان رژیم، فلسطینی ها و حتی لبنانی و ایرانی را انسان نمی دانند. بر این اساس بود که در ترور پیجری، مهم نبود که شهروندان لبنانی و سفیر ایران آسیب ببینند.