لاریجانی: باید فی سبیل الله فحش هم بخوریم/ گفتند مدیر و مدبر نیستم، ردصلاحیت شدم /مذاکرات رفع تحریم ضروریست/مساله برجام مثل معامله پیاز و سیب زمینی نیست

  4030812031 ۵ نظر، ۲ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

علی لاریجانی، رئیس سه دوره مجلس و مشاور رهبری گفت: یکبار به مرحوم رئیسی عرض کردم که مساله برجام مثل معامله پیاز و سیب زمینی نیست. هرکس بخواهد حل کند مقداری خیس می شود. ما باید بپذیریم که مقداری هم فحش فی سبیل الله بخوریم تا مشکل را از جلو پای مردم برداریم.

علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب و عضو مجمع تشخیص در گفتگویی مشروح با خبر آنلاین به برخی پرسش ها درباره خودش و مسایل روز پاسخ گفته است. بخش هایی از اظهارات لاریجانی  در زیر بخوانید: 

احیای برجام
 دولت سیزدهم می توانست برجام را احیا کند. همان روزهای اول با مرحوم آقای رییسی جلسه داشتم و درباره این موضوع صحبت کردم، ایشان هم قبول داشت که باید پیگیری شود. آقای باقری هم که مسئول کار بود ایشان هم خوب پیگیری می کرد. و به یک جاهایی هم رساند. ولی در مقام تصمیم گیری، ملاحظات داخلی ها متفاوت شد. یکبار هم به ایشان عرض کردم که مساله برجام مثل معامله پیاز و سیب زمینی نیست. هرکس بخواهد حل کند مقداری خیس می شود. ما باید بپذیریم که مقداری هم فحش فی سبیل الله بخوریم تا مشکل را از جلو پای مردم برداریم.
 ... مساله برجام که در مجلس مطرح شد، قبلش ساعت ها و روزها و ماهها کار شده بود و کلیاتش هم به مدت ۴ ساعت در مجلس بحث شده بود. آنگونه نبود که ۲۰ دقیقه ای تصویب شود. دو سه جلسه هم قبلش بحث شده بود. این مسائل همیشه باید در پشت صحنه حل شود. مثلا می بینید شورای امنیت در مورد یک موضوع مهم تصمیم می گیرند، قبلش بحث ها را می کنند، آنجا یک نطق های کوتاهی می کنند و تصمیم می گیرند. طبیعی است. آقایان ۴۰۰ تا پیشنهاد دادند. ما هم دو روز بیشتر وقت نداشتیم. می گفتند در مدیریت مجلس نگذاشتند که فلان شود. خب ما عجله کردیم، شورای نگهبان چرا در همان روز تصویب کرد. ۲۰ روز وقت داشت.

تحریم ها
 تحریم ها ظلم به جمهوری اسلامی و مردمش است. معنی ندارد که بگوییم به دنبال حل و فصل آن نیستیم. این دولت حتما وظیفه دارد که به دنبال رفع تحریم ها باشد. یک وقتی می گویند ما رفتیم و نگذاشتند، آن بحث دیگری است. ولی بعضی ها می گویند که اصلا نمی رویم. چون در کشور یکسری افراد هستند که می گویند به جای تلاش برای رفع تحریم ببینیم در داخل چگونه  در داخل چگونه اوضاع را بهتر کنیم که تحریم ها اثر نکند. این دو مقوله هر دو درست است و مانعه الجمع نیست.

خالص سازان
یک سلیقه خالص سازی شده  فکر می کند به تنهایی می تواند کشور را اداره کند و هرچقدر هم فکرشان خیلی محدودتر باشد و به تعبیر خودشان اصیلتر و خالص تر باشد اداره کشور راحت تر و بهتر و توانمندی کشور بیشتر و منافع اقتصادی بیشتر خواهد بود. سلیقه دیگر این است که نه این فکر می تواند توانمندی خلق کند و نه تجربه این را نشان داده است. بنابراین ما هرچه سیطره حضور سلایق مختلف را با یک چارچوب درستی فراهم کنیم به نفع کشور است. هم از نظر اعتلای سیاسی و هم از نظر توانمند کردن اجتماعی و هم پیشرو بودن در اهداف اقتصادی.  من از این گروه دوم هستم، معتقدم که راه اول جواب نمی دهد و برای کشور هم پر هزینه است. 

شورای نگهبان و رد صلاحیت ها
... من این مسیرها را درست نمی دانم. یعنی آنقدر قافیه ها را تنگ می گیریم، که در آن آقای هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست جمهوری نمی تواند باشد. رد صلاحیت ایشان شاید از رد صلاحیت من شدیدتر بود. خب ایشان سابقه طولانی تری در انقلاب داشته است. آن زمان هم بخش های دیگری بودند که فعال بودند. البته برای ما هم، همان ها فعال بوده اند. اینبار هم من از آنها سوال کردم که برای چه ما را رد صلاحیت کردید. گفتم چرا ردصلاحیت شدم، گفتند مدیر و مدبر نیستم!
دفعه اول یکسری مسائل سیاسی را گفته بودند و یکسری مطالبی که مقداری مساله آفرین بود. نمی دانم چطور این حرف ها را می زنند. من از قوه قضاییه خواستم تا آقای اژه ای رسیدگی کنند. رسیدگی شد و حکم هم صادر شد و گفته شد که این حرف ها خلاف است. خب پس برای چه من را رد کرده اند؟ گفتند که ما در مجموع گفته ایم که شما مدیر و مدبر نیستید.

گفتند یکی از مصادیق مهمش این بوده که یک عده از نمایندگان مجلس را رد صلاحیت کرده بودیم اما شما از آنها حمایت کردید. نماینده مجلس را که من انتخاب نمی کنم مردم انتخاب می کنند. شورای نگهبان تایید کرده بودند. خب اگر بد بودند چرا شما انها را در دوره قبل تایید کرده بودید. گفتند ما نمی دانستیم که اینگونه می شود. گفتم ما هم نمی دانستیم. ما که کارآگاه نیستیم.(خنده)

ما در مجلس آنها را آدم های سالمی دیدیم که کار می کردند و زحمت می کشیدند، دفاع کردیم. وظیفه رییس مجلس است. مگر می تواند از نمایندگان مجلس دفاع نکند. یک وقتی می گویید فسادی داشته، آن را باید دستگاه های امنیتی بگویند ما که از پشت صحنه افراد خبر نداریم. ظاهرشان را دیده ایم که کار می کردند و آدمهای خوبی بودند. مواردی هم بود که من پیگیری کردم و شورای نگهبان نظرش تغییر کرد. شورای محترم نگهبان نهاد مهمی است اما معصوم نیست، همین رئیس جمهور فعلی آقای پزشکیان را ردصلاحیت کرده بودند و با تدبیر رهبری مساله ایشان حل شد. با این منطق رهبری هم از فردی که شما ردصلاحیت کردید حمایت کرده پس ایشان در چارچوب تایید شما نمی گنجد.

مثلا خانم متدینی بود که او را رد کرده بودند. من یکی از حقوقدانان شورای نگهبان را خواستم و از او پرسیدم که برای چه او را رد کرده اید؟ گفتند اشتباه شد. اما باز هم اشتباه خود را رفع نکردند. آن خانم چند بار دیگر پیش من آمد و گریه می کرد و می گفت که با آبروی من بازی کرده اند. راست هم می گفت. در محیط های کوچک اینگونه می شود. مخصوصا نسبت به خانم ها.  من از ایشان دفاع می کردم. البته بعضی از دفاعیات ما را شورای نگهبان قبول کرد و کاندیداها را برگرداند. پس مشخص است که نظرشان وحی منزل نبود.

من فکر می کنم که پشت صحنه ایراد دارد و به دلایلی این کارها را می کنند. شورای نگهبان مرجع مهمی از نظر قانون اساسی است. ولی فعلی که انجام می دهد باید قابل دفاع باشد.  حالا که این مساله گذشته و من نمی خواهم بیشتر در این مورد حرف بزنم. برای ما که بد نشده است. فرصت مطالعه بیشتری داریم. ولی در کل نظر شما را تایید می کنم. این مسیر خوبی برای کشور نیست. یعنی نباید مردم احساس کنند که زمینه مشارکتشان در حکومت کاهش پیدا می کند. این باید مدام تقویت شود. مردم باید احساس کنند که در بخش های مختلف می توانند مشارکت جدی داشته باشند .البته افراد دیگری هم سرنوشتی مانند ما داشته اند اما سر و صدای آن کمتر بود. این باعث می شود که همبستگی ملی مخدوش شود، توانمندی سیاسی در کشور ضربه ببیند.

ماجرای ۸۸
 نظرم این بود که می شود غائله را جور دیگری حل کرد. ولی نمی توانیم بگوییم آنهایی که این مسیر را طی کردند نمی خواستند که حل کنند. بلکه روش حل شان متفاوت بود که اینگونه شد. خب به هر حال دو تا سلیقه است. آن موقع هم من نگفتم که با مهندس موسوی صحبت کرده ام.
مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی رییس قوه قضاییه بودند، یک روز به من زنگ زدند و گفتند من به آقای موسوی صحبت کردم و ایشان قبول کرده که یک ساعتی در تلویزیون صحبت کنند و غائله را ختم کنند. ایشان گفتند که با آقای هاشمی هم صحبت کردند و او هم قبول کردند، نظر شما چیست که من گفتم نظرم موافق است. حتی موافق بودم که هر نکته ای هم دارند بگویند. 

بعد دیدم که آقای شاهرودی گفتند که دبیرخانه این را نپذیرفتند. من هم دیگر پیگیری نکردم که ببینم کیفیت چه بوده است. ولی ماجرا این بود.  به نظر من آن اتفاقات راه حل دیگری داشت اما دو تا سلیقه برای حل مساله وجود داشت. الان هم به نظرم قابل حل است. من شنیدم که دستگاههای امنیتی به دنبال راه حل هستند. البته من دیگر مسئولیتی در این امور ندارم که بتوانم تصمیم بگیرم. اما شنیدم که دنبال شده است اما دقیق آن را نمی دانم.

توسعه ایران
... یک سازمان و نهاد نخبه گرایی وجود ندارد که متولی امر توسعه ملی باشد. شاید بگویید که سازمان برنامه است. اما این سازمان اسمش فقط برنامه است. موقعی که تاسیس شد برای توسعه ملی ایران ایجاد شد. اما بعد به مرور این بودجه را به آن چسباندند، و عملا ذهن مسئولان آن سازمان به سمت بودجه رفت. حالا هم که یارانه اضافه شده رییس سازمان و همکارانش باید صبح تا غروب بدوند تا این پولی را که می خواهند آخر ماه بدهند، فراهم کنند. یک وضع فکر منسجمی برای توسعه ملی باقی نمی گذارد یک سازمان که متولی این باشد که برای توسعه ملی تصمیم سازی کند، نیست. اسمش هست، رسمش نیست. 

... یک مرجعی که تصمیم گیر باشد وجود ندارد. یعنی اگر این نهاد هم ایجاد شود تصمیم ساز است تصمیم گیر نیست. شما می خواهید بگویید شورای اقتصاد است. اما این شورا پروژه ها را تصویب می کند. توسعه ملی مجموعه چند پروزه نیست. یک پروسه است. آنجا باید تصمیم بگیرد که ما چگونه باید این کارها را سامان بدهیم. یک چیزی شبیه شورای امنیت ملی می خواهد. که هم رجال اقتصاددان در آن باشند و هم مسئولان مربوطه که در مورد توسعه ملی تصمیم بگیرند. وگرنه می گوییم که چشم انداز این است، سیاست کلی این است، ولی کار جلو نمی رود. دلیلش این است که اولا یک سازمان متولی وجود ندارد. ثانیا یک مرجع تصمیم گیر در سطح بالا نیز وجود ندارد باید این مسائل اصلی ما باشد که هم مناسب است در رسانه ها و فضای سیاسی در مورد آن بحث کنیم.

وفاق ملی 
... وفاق و همگرایی باید حول یک چیز محتوایی رخ بدهد. الان هم من خلا این بحث را می بینم. می گوییم وفاق باشد، برای چه باشد و حول چه باشد؟ اینکه هم دیگر را دوست بداریم که دردی را دوا نمی کند. این ایرادی که الان می گیرند این است. وفاق برای چه؟ باید بگوییم برای توسعه ملی ایران، لازم است که همه همفکر شوند. بنابراین بیاییم و یک نظریه مطرح کنیم و همه هم به آن بپیوندند. ممکن است بگویید حول محور انقلاب اسلامی، اما همه افرادی که الان افکار مختلف دارند انقلاب اسلامی را قبول دارند. ولی ممکن است که قرائت شان از حرکت فعلی انقلاب متفاوت باشد. پس بیاییم موضوعات ملموس تر را بیان کنیم. بگوییم که همه ما به دنبال چه هستیم؟

 جنگ و صلح
همه باید قبول کنند که ما زندگی می کنیم برای صلح نه برای جنگ.  جنگ هم پدیده ای است که یک زمانی ضرورت دارد. اما همه تلاش می کنند که جنگ ها کمتر باشد و تا آنجا که می شود از آن پرهیز کرد و از طرق دیپلماتیک مسائل را حل کرد.  این به این معنا نیست که ما پای اعتقاداتمان نیستیم اما مهم این است که اول از جنگ شروع می شود یا از صلح.

عقل حکم می کند که از مسیرها و طرقی که هزینه کمتری داشته باشد استفاده شود. اگر نشد، ممکن است که از روش دیگری بهره ببرند. در ماجرایی که ما قرار گرفته ایم اولا باید قبول کرد که این ماجراجویی را آمریکایی ها و اسرائیلی ها به وجود آوردند. یعنی آمریکایی ها فعال هستند و اسرائیلی ها آلت فعل هستند. در همین تجاوزی که مجددا به ایران شده است مکشوف شده که هم اطلاعات را آمریکایی ها به اسرائیلی ها داده اند هم تجهیزات را. اسرائیل که این تجهیزات را ندارد. اینها همه تجهیزات مدرنی است که امریکایی ها به آنها داده اند. بنابراین طرف ما آمریکایی ها هستند. صریحا هم می گویند که کنار اسرائیل هستند. مصاف با آمریکایی ها در گذشته هم بوده اما الان جنسش متفاوت تر است. 

نکته دوم این است تحولاتی که در منطقه رخ می دهد، در نهایت قساوت است. یعنی هیچ کجا رفتار اینقدر شنیعی نبوده است. در غزه ۵۰ هزار نفر را می کشند. مردم دنیا سر و صدا می کنند اما رجال سیاسی عملی برای کنترل شرایط ندارند. ما با یک جریان شرور مواجهیم که مساله اش تغییر عمده دادن در منطقه است. ما به دنبال منافع ملی خودمان هستیم. البته ویژگی های اسلامی و انسانی هم لحاظ می کنیم اما اصل آن منافع ملی است. اگر کسی فکر می کند که این موجودات خطرناکی که الان دارند این کارها را می کنند بعدا سراغ جای دیگری نمی روند، دریافت درستی از صحنه ندارند. همین الان بعضی از کشورهای عربی که معمولا به ما ایراد می گیرند و مرامشان متفاوت است نگران اسرائیل هستند. چون می گویند اسرائیل کارش در آنجا تمام شود به سراغ جای دیگر می رود.

اسرائیل نشان داده می خواهد یک تسلط عمیقی در منطقه به وجود بیاورد که اگر آن را به وجود آورد، فرصت نفس کشیدن به خیلی از جاهای دیگر را نمی دهد. و این حتما هم برای کشورهای منطقه مضر است و هم برای ما.  اینکه شما خارج از سرزمین خود از امنیت ملی دفاع می کنید، ضعف شما نیست. قدرت شماست. خب تبعاتی هم دارد. شما هم باید قبول کنید که باید هزینه بدهید و در عوض نفعش را هم می برید. 

نکته دیگری که به نظر در شرایط فعلی مهم به نظر می رسد این است که چون غرب یک مناقشات دیگری هم در منطقه دارد بنابراین در یک مجموعه ای اینها را می بیند. در این مجموعه نسبت به ایران هم یک فلشی دارند. حالا با همه این حرفها باید چه کار کرد؟ من تصورم این است که آن مطلبی که رهبری فرمودند که حادثه اخیر را نه خیلی رقیقش کنید و نه خیلی غلیظ که دیگران تبلیغ می کنند، واقعیتش همین سخن رهبری است. حالا مسئولان نظامی هم به موقع توضیحات خود را می دهند. 

من تصورم این است که هم باید در میدان آمادگی کافی داشته باشند هم از ظرفیت دیپلماسی درست استفاده کنیم. این دیپلماسی است که باید این کار را بکند نمی تواند یک دیپلماسی نمایشی باشد بلکه باید دیپلماسی استراتژیک باشد. متن مناقشه فعلی در منطقه است اما سطحش تاثیرگذاریش، استراتژیک است. بنابراین دیپلماسی آن هم باید در همین سطح هایپولتیک باشد و خرد نیست.

به همین دلیل فکر می کنم که باید در هر دو عرصه آمادگی وجود داشته باشد. این بحران بالاخره خاتمه پیدا می کند. منتها باید با لوازمش به آن توجه شود. خیلی مهم است که عمق مطلب درست درک شود و با مردم دقیقا موضوع بیان شود. که احساس نکنند جمهوری اسلامی واقعا علاقمند به درگیری است.  جمهوری اسلامی علاقمند به درگیری نیست. ولی آماده دفاع از خود است. این دو مقوله مجزا از هم است.  یعنی ما نمی خواهیم ماجراجویی کنیم. بلکه می خواهیم از منافع ملی خود دفاع کنیم. این حتما باید با دیپلماسی خاص عجین شود. ان شالله دولت آن را انجام خواهند داد.

نفوذ
کلا مساله نفوذ در ایران در سال های اخیر جدی است. به نظر من از سالها پیش یک غفلت هایی به وجود آمده و گرچه بخش های امنیتی کشور هم به اینها ضربه زده اند اما نتوانستند مانع همه اینها شوند. بهرحال نکته مهمی است که الان هم دنبال می کنند و تمهیداتی هم می اندیشند. 

نمی توانم بگویم که در کدام بخش ولی می دانم که به هر حال یک حوادثی مثل ترورها رخ داد، چه برای دانشمندان هسته و چه برای غیره، که نشان می داد اینها نفوذی کرده اند. کشفش خیلی مهم است. چه تعدادش و چه از نظر کیفیت مهم است. بنابراین باید روی این مساله حساس بود و سرنخ هایش را به دست آورد که الان این حساسیت به وجود آمده است....  مثلا در قضیه پیجرها نمی توانیم بگوییم نفوذ بوده است. ولی تمهید دراز مدتی داشته اند. یکی از نکاتی که این روزها می گویند این است که ایران چون در این ماجرای اخیر از حماس حمایت کرد، همین باعث شد که اینها به سوی ایران آمده اند اما واقعیت موضوع این نیست. 

ببینید در مورد پیجرها، حدود ۱۵ سال بر روی آن کار کرده اند. برای حالا نیست. یعنی طرخی را اندیشیده بودند که باید این پیجر درست کنند، در ۴ تا کشور شرکت بزند، چگونه بازاریابی کنند و به دست حزب الله بدهند و سپس در یک لحظه ۳ هزار نفر را دچار مشکل کنند. روی این موضوع کار شده بود. پس شما یک حریفی دارید که سال ها فکر می کند، و در یک لحظه به شما لطمه می زند. مربوط به یک سال اخیر هم نیست.

 انتخابات امریکا 

... بعضی از این گرایش ها در امریکا خیلی تندروانه تر است در کل آمریکایی ها در این قضیه نقش اصلی را دارند. ولی بعضی هایشان تندروتر هستند. اینکه چقدر تاثیر می گذارد نمی دانم چون الان در منطقه با دنده آخر حرکت می کنند. در شلوغ ترین حالت خود قرار دارد. اینکه آیا نسل بعدی آمریکایی ها که سر کار می آیند راهی بیشتر از این می توانند بروند را بعید می دانم. چون الان تمام حمایت های نظامی و غیرنظامی را انجام داده اند. چه چیز دیگری می خواهند اضافه کنند؟ اما ممکن است شرایط آنها را سرعقل بیاورد که رفتار متعادلتری از خود نشان دهند.

در گذشته هم البته این مذاکرات و ارتباط وجود داشت. در کل جمهوری اسلامی، با عناصر قدرت در دنیا همیشه مرتبط بود. چه با روسیه و چه با چین و چه با اروپا و گاهی هم با آمریکایی ها مذاکره کرده است. 

یعنی چیز جدیدی نیست. ما در قضیه عراق، مدتی با آمریکایی ها مذاکره داشته ایم. در قضیه برجام هم مذاکره داشتیم. اما یک مشکلی وجود دارد و در کتاب برخی از رجال آمریکایی این نکته بروز دارد، مثلا ما در برجام تعهدی کردیم و پای تعهد خود هم ایستادیم. اما این تعهد را از طرف آمریکایی ها ندیدیم. این خیلی برای جایگاه آمریکا ضرر بود. و همین امر این مشکل را ایجاد کرده که بالاخره مذاکره با امریکا چه حاصلی دارد؟ یعنی بعد از اینکه یک سال و خرده ای مذاکره شد، برجام تدوین شد. و بعد از یکی دو سال هم آمریکا از آن خارج شد.

این نشان می دهد که یک عنصری نیستند که پای عهدشان ولو طبق نظامات بین المللی بمانند. نکته ای را مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان دارند مبنی بر اینکه یکی از خصوصیات حکومت اسلامی یا حکومت دینی، این است که تحت هر شرایطی به عهد خود وفادار است. حتی اگر این عهد به ضررش باشد. خیلی نکته مهمی است. ممکن است شما تعهدی کنید و بعد از مدتی احساس کنید که به ضررتان است. آیا مجازید که عهدتان را زیرپا بگذارید؟ ایشان می گوید که نه. این نکته با اهمیتی است که باعث استواری فکر می شود. در کل جمهوری اسلامی همیشه، معتقد بود که با عناصر قابلیت دار برای حل و فصل موضوع، به حسب موردش مذاکراتی را داشته باشد.

 حجاب

... حجاب و عفاف، موضوع پستویی نیست. مصوبه ای که با عموم مردم ارتباط دارد باید کاملا مردم در جریان باشند و قانع شوند. اشکال بر سر همین هاست. یعنی ما بجای اینکه این را علنی کنیم و به بحث بگذاریم و قانع کنیم، می خواهیم زود آن را تصویب کنیم. اینگونه اجرایش هم به مشکل می خورد. باید با نمایندگان صحبت کرد که این قانون را در دسترس همه بگذارند و مشکلات آن را رفع کنند.

ببینید اصل رعایت حجاب که یک وظیفه دینی است. باید قبول کنیم که حجاب نفعی برای جامعه دارد، به خانم ها وزانت می دهد و شرایط جامعه را از نظر روابط معقول می کند. اما باید در این خصوص جامعه را قانع کرد. حرفی ابن سینا در مورد حکومت دارد، من قائلم که وی جز بهترین فیلسوفانی است که ذهن جوالی داشت. در حوزه سیاست هم نظریه دارد. یکی از نکاتی که می گوید این است. می گوید که وقتی شما قانونی می گذارید، اولا قانونگذاران تان باید کسانی باشند که سنت ها و فرهنگ جامعه را خوب بشناسند. چون قانونی که از سنت ها نشات گرفته نشود به هیچ دردی نمی خورد، یعنی  نفاذ  در جامعه پیدا نمی کند.

قانونی که بستر جامعه بپذیرد باید تصویب شود. این یک نکته ای است. لذا ایشان می گوید که خطبا باید بیایند که سنت ها را بشناسند. نکته دوم این است که شما وقتی قانون می نویسید باید قدرت قانع کردن مردم جامعه را داشته باشید. یعنی اگر شما قانونی نوشتید که نتوانستید جامعه را قانع کنید، فقط روی کاغذ قانون است. خب الان در جامعه ما بعضی افراد قانع نشدند. باید تلاش کنیم که قانع شوند. یعنی یک مساله شرعی وجود دارد که به نفع کشور هم است، اما یک کمی زحمت هم دارد که جامعه را قانع کنید. شما بدون زحمت می خواهید قانون را اجرا کنید؟ این غلط است. مثل این است که همه مسائل خود با دولت های دیگر را از طریق میدان بخواهید حل کنید و دیپلماسی را قبول نکنید. هر دوی اینها لازم است. 

اینجا هم اینطور است. باید جامعه را قانع کنید. قانع کردن زحمت دارد، حرف زدن دارد، فکر کردن دارد، توجیه عقلانی می خواهد. همراهش باید ضوابطی گذاشت که مردم آرام ارام آن را بپذیرند. لذا من فکر می کنم مساله حجاب بیش از آنکه نیاز به قانون داشته باشد احتیاج به قانع کردن داریم. یعنی از رسانه های باید استفاده کرد و به مردم توضیح داد. یعنی راه حل فرهنگی دارد.

حجاب و عفاف، موضوع پستویی نیست. مصوبه ای که با عموم مردم ارتباط دارد باید کاملا مردم در جریان باشند و قانع شوند. اشکال بر سر همین هاست. یعنی ما بجای اینکه این را علنی کنیم و به بحث بگذاریم و قانع کنیم، می خواهیم زود آن را تصویب کنیم. اینگونه اجرایش هم به مشکل می خورد. باید با نمایندگان صحبت کرد که این قانون را در دسترس همه بگذارند و مشکلات آن را رفع کنند و قبول کنند که این پروژه تا حد زیادی فرهنگی است، و باید زحمتش را بکشند و مردم را قانع کنند.

جریمه هم برای فسادهای سازمان یافته است. اینگونه نمی شود. از خودرو عکس بگیرند و بعد در خیابان ببینند که این عکس به کدام خانم می خورد. خانم های از یک ساعتی تا ساعت بعد قیافه شان فرق می کند.(خنده) عکس شناسنامه خانم ها هم شبیه خودشان نیست. معلوم است که این قانون پختگی ندارد و نمی شود آن را حل کرد. 


فیلترینگ 
به نظر من ۹۵ درصد مردم به دنبال تصاویر مستهجن نیستند حالا بخاطر ۵ درصد که نمی توانیم اینترنت را ببندیم. آن راهی که دوستان شورای عالی فضای مجازی در پیش گرفته اند، تا آنجایی که من شنیده ام، این بود که ما برای آن ۹۵ درصد کار را سهل می کنیم که بتوانند زمینه کار اقتصادی و علمی هم داشته باشند.

به نظر من ۹۵ درصد مردم به دنبال تصاویر مستهجن نیستند. ولی می خواهند سرعت فضای مجازی به گونه ای باشد که کسب و کار خود را به راه بیندازند. حالا بخاطر ۵ درصد که نمی توانیم اینترنت را ببندیم. آن راهی که دوستان شورای عالی فضای مجازی در پیش گرفته اند، تا آنجایی که من شنیده ام، این بود که ما برای آن ۹۵ درصد کار را سهل می کنیم که بتوانند زمینه کار اقتصادی و علمی هم داشته باشند. 

حالا یکی دنبال آن حرف ها و تصاویر می رود و آن کار را هم می کند. نمی توانیم که او را از این طریق علاج کنیم. پس ما باید کار را برای قسمت اصلی جامعه که می خواهد از فضای مجازی استفاده کند، سهل کنیم.