ناصر ایمانی: حامیان اپوزیسیون هم از آنها قطع امید کردند

  4030829160 ۰ نظر، ۸ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

 اپوزیسیون ایرانی که خود را مدعی نجات مردم ایران می‌داند، از هیچ مسئله‌ای برای وارد کردن مردم ایران به بحران دریغ نمی‌کند. آخرین نمونه ماجرای خودکشی یک جوانی بود که با وعده‌های پوچ همین اپوزیسیون راهی آمریکا شده و زندگی سختی را در نقاط دورافتاده این کشور گذرانده بود. او مدام از شرایط سخت زندگی‌اش می‌گفت اما هیچ‌کدام از این چهره‌هایی که حالا مرگ او را دستمایه اهداف سیاسی‌شان کرده‌‌‌ و بالای سر قبر او اشک تمساح می‌ریزند، دست یاری برایش دراز نکردند. ناصر ایمانی، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است علائم حیاتی اپوزیسیون ایرانی به تدریج در حال از بین رفتن است و برای همین آنها به هرچیزی برای احیای خودشان متوسل می‌شوند. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «فرهیختگان» با این کارشناس را از نظر می‌گذارنید.

ایمانی: تلاش اپوزیسیون برای زنده‌‌ ماندن است 
انتظار اپوزیسیون ایران برای تبدیل ماجرای خودکشی کیانوش سنجری به یک پروژه براندازانه به سر رسید و نه‌تنها این امر محقق نشد که خود عناصر این جریان دچار یک درگیری داخلی نیز شدند. ناصر ایمانی با اشاره به این موضوع تصریح کرد: «یک شخص‌ با هر دیدگاه سیاسی و اینکه مخالف یا موافق نظام بوده خودکشی کرده و مستنداتش هم به اندازه کافی موجود است. اما چطور یک جنجال عجیب بر سر این موضوع به وجود می‌آید و می‌گویند مخالف نظام بوده و اپوزیسیون این را به نوعی مبارزه سیاسی در کشور برای مخالفت با نظام وصل می‌کنند. علت این مسئله این است که واقعا اپوزیسیون خارج‌نشین ایران دارد علائم حیاتی‌اش را آرام آرام از دست می‌دهد. مثل مریضی که پزشکان می‌گویند علائم حیاتی در او نمی‌بینیم و به‌زودی مرگ مغزی می‌کند. اپوزیسیون خارج از کشور هم چنین وضعیتی دارد. هم اختلافات شدید داخلی دارند و هم کشورهای غربی که به اینها اعتماد کرده و امکاناتی به آنها داده بودند به شدت ناامید شده‌اند و ریزش شدید در میان طرفدارانشان داشته‌اند. بنابراین اصلا وضعیت خوبی ندارند و علائم حیاتی آنها در حداقل میزان ممکن است. در نهایت مجبورند به هر موضوع کم‌اهمیت یا بی‌اهمیتی که در کشور رخ می‌دهد متوسل شوند. متأسفانه یک جوانی خودکشی می‌کند و علل متعدد روحی و روانی می‌تواند داشته باشد. اما آنها این را به عنوان یک پروژه سیاسی تعریف می‌کنند چون پروژه دیگری ندارند. مجبورند برای احیای علائم حیاتی‌شان به هرموضوعی متمسک شوند تا هم خود را زنده نگه دارند و چهار نفر از طرفدارانشان یک تظاهرات بیست، سی و پنجاه نفره ترتیب دهند و بگویند ما زنده‌ایم تا بتوانند از حمایت‌های مالی و تبلیغاتی کشورهای خارجی برخوردار شوند. در حالی‌که متأسفانه خودکشی یک پدیده بسیار شایع‌ در قرن حاضر است و در همه کشورها آمار بالایی دارد. اینکه چطور یک فرد‌ که نه اهمیتی در صحنه سیاسی کشور داشته و نه اصلا مطرح بوده تبدیل به این پروژه می‌شود مسئله است.» 

خیلی‌ها تا قبل از خودکشی این جوان، او را نمی‌شناختند
ایمانی با اشاره به اینکه جمع کثیری از فعالان سیاسی کشور اعم از مخالف و موافق با هر دیدگاهی اسم مرحوم سنجری را تا قبل از خودکشی او نشنیده بودند، ادامه داد: «اصلا ایشان اهمیتی در عرصه سیاسی کشور نداشته است. از همان زمان فوتش مطرح شد. بنابراین اپوزیسیون مجبور می‌شوند برای اینکه مقداری جمعشان را جمع‌تر بکنند و وحدتی داشته باشند و حمایت‌های خارجی را  از دست ندهند، هر مسئله‌ای را بزرگنمایی کنند تا بتوانند به اهداف خودشان برسند. هدف سردمداران اپوزیسیون خارج از کشور بر خلاف تصور برخی، نه آزاد کردن مردم ایران و نه خدمت به وطن است. اینها شعارهایی است که داده می‌شود. پشت پرده آنها مسائلی است. اول جلب حمایت‌های خارجی برای اینکه بتوانند در آن کشور بمانند و وسیله ارتزاقی داشته باشند. مسئله دوم قدرت است. هر کدام از اینها می‌خواهند از دیگری پیشی بگیرند و تصورشان این است که اگر اتفاقی در کشور رخ دهد سریعاً بیایند و قدرتی بگیرند. مسئله آنها مردم ایران و کشور ایران نیست. برای همین هم با خبیث‌ترین افراد جهان و با کسانی که دشمنی آنها نه‌‌تنها با مردم ایران که با مردم جهان آشکار است، به هر قیمتی دوستی می‌کنند چون فکر می‌کنند اگر اتفاقی در کشور رخ دهد، فوراً بیایند و صاحب قدرت شوند. اگر هم بازنگشتند حداقل بتوانند در همان کشور به سادگی زندگی‌شان را داشته باشند و منابع مالی‌شان وصل باشد. مسئله این است و برای همین هم به سرعت به اختلاف می‌خورند. اگر یک هدف مقدسی داشتند که این جماعت هرگز نمی‌توانند داشته باشند، وحدتشان امکانپذیر می‌شد. اپوزیسیون خارج‌نشین حاضر نیستند برای اهداف سیاسی‌شان حتی یک سیلی بخورند، چه رسد به اینکه خطری بخواهد آنها را تهدید کند. آنها افراد راحت‌طلب و فرصت‌طلبی‌اند که می‌خواهند قدرت و منافع خودشان را تحکیم کنند. اصلا مسئله آنها ایران نیست. برای همین به سرعت از همدیگر جدا می‌شوند و حتی به همدیگر فحاشی می‌کنند و چیزهایی روی پرده می‌اندازند که واقعا انسان خنده‌اش می‌گیرد اینها می‌خواستند برای مبارزه با جمهوری اسلامی وحدت داشته باشند. ‌حکمرانی کشور با همه کمبودها و حتی گاهی اشتباهاتی که در این زمینه به وجود می‌‌آید سبب چالش‌های مختلفی می‌شود. با اینحال خداوند لطفی به آن کرده که دشمنِ قابلی ندارد . علتش همین است که این اپوزیسیون به دنبال نجات مردم ایران نیستند و اهداف خودشان را دنبال می کنند.»

نباید افکار عمومی را از دست بدهیم
فریب‌خوردگی بخشی از جامعه در اثر جنگ رسانه‌ای که علیه مردم کشورمان است، بخش دیگری از حواشی این اتفاق بود. ایمانی معتقد است ‌باید از مسئله مرحوم سنجری بگذریم و موضوع را از بالاتر بنگریم. او در این باره توضیح داد: «برخی افرادی که مدافع کلیت این نظام هستند، سال‌هاست که افکار عمومی بخشی از مردم و بالاخص نسل جوان را از دست داده‌اند. این واقعیتی است. یعنی ما خیلی نمی‌توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. آنها در واقع حرف‌های ما را نمی‌شوند و به تعبیر بهتر نمی‌خواهند بشنوند. اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم، نه می‌شنوند و نه می‌خواهند بشنوند. چرا این اتفاق در سال‌های گذشته رخ داده، بحث دیگری دارد. اما واقعیت مطلب این است که گوش بخشی از مردم عزیز ما که تعدادشان هم کم نیست و به ویژه نسل جوان اصلا حرف‌های ما را نمی‌شنوند. این ایراد از ماست. وقتی از ما نشنوند، بنابراین چنانچه دیگران درباره یک پروژه به آنها می‌گویند، به سادگی حرفشان را می‌پذیرند. من در این زمینه مقصر را خودمان می‌دانم. ما از جهت ارتباط با افکار عمومی مردم مسیر را اشتباه رفتیم و بنابراین دیگران به سادگی می‌توانند در ذهن خالی این بخش جامعه حرف‌هایشان را بگویند و جا بیندازند. بعد از قضیه هفتم اکتبر سال گذشته، جریان‌های تبلیغاتی خارجی توانستند افکار بخشی از مردم را با خودشان همراه کنند که حماس مقصر بوده و چندصد نفر از اسرائیلی‌ها را کشته شده‌اند. به سادگی توانستند این کار را بکنند. در حالی که دروغ است. سپس آرام آرام و با جنایت‌های تاریخی رژیم‌صهیونیستی متوجه شدند که واقعیت قضیه، چیز دیگری است. یعنی خیلی ساده در یک موضوع‌ که کاملا مشخص بود یک رژیم جعلی جنایت‌‌کار‌ که هفتاد سال است جنایت می‌کند، بعد از هفت اکتبر توانستند بخشی از افکار عمومی را با خود همراه کنند. به این موضوع هم باید دقت کرد که افکار عمومی در اختیار رسانه‌های جهان است. نه در ایران که در همه جای دنیا به همین شکل است. آنها افکار عمومی را در اختیار دارند و ما افکار عمومی را در نتیجه اشتباهات خودمان از دست داده‌ایم. نتیجه‌اش می‌شود همین وضعیت فعلی که یک جوان‌ با هر انگیزه‌ای که دارد خودکشی می‌کند و این می‌شود یک پروژه سیاسی؛ به همین سادگی. رسانه‌های غرب، قوت و قدرت دارند و افکار عمومی جهان من‌جمله افکار عمومی ایران را شکل می‌دهند و از سوی دیگر ما هم نتوانستیم با این کسانی که افکارشان شکل می‌گیرد ارتباط برقرار کنیم. یعنی ارتباط با نسل قدیم را قطع کردیم و با نسل جدید هم نتوانستیم ارتباط برقرار کنیم. بنابراین ذهن برخی از اینها آماده است که حرف‌های دیگران را بپذیرد و اگر نپذیرد دچار شک و تردید شود.»