چند نکته درباره تعامل عبدالحمید با دولت/ آیا پزشکیان همه صداهای اطراف خود را می‌شنود؟/ اولین قطعنامه فصل مدارا

گروه سیاسی الف،   4030903068 ۴ نظر، ۵ در صف انتشار و ۷ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

نوبت وفاق با مردم کی می‌رسد؟

روزنامه جوان نوشت:

۱۰۰ روز از عمر دولت چهاردهم گذشت؛ دولتی که شعار «وفاق» را دال مرکزی گفتمان خود قرار داد. طبیعتاً مردم امیدوار بوده‌اند با وفاقی که از آن دم زده می‌شود، هم‌افزایی بزرگی برای حل مشکلات به وجود آید. این هم‌افزایی، البته مستلزم آن است که مسائل مردم در اولویت دولتمردان باشد. اما در ۱۰۰ روز دولت چهاردهم چنین بوده است؟ اجازه واردات گوشی خاص امریکایی، افزایش حق مأموریت خارجی مدیران دولتی با یک مصوبه، صدور مجوز یک‌شبه افزایش قیمت خودرو، لایحه نوشتن برای حل مشکل چند مدیر خاص و بی‌فایده خواندن وام ازدواج و فرزندآوری روی آنتن زنده تلویزیون؛ فهرستی طولانی‌تر از این می‌توان نوشت که با تأسف باید گفت چیزی است که مردم ما در این مدت مشاهده کرده‌اند. تلخ‌تر سخنرانی برخی مقامات ارشد اجرایی است که کارشان شده واگویه مشکلات بدون ذکر راه‌حل‌ها و القای اینکه مشکلات راه‌حل در دسترسی ندارد. برخی همچون وزیر اقتصاد کار خودشان را رها کرده و مشغول اظهار فضل در زمینه دیپلماسی و فضای مجازی‌اند. 

نمی‌دانیم ربط اینها با واژه وفاق چیست؟ اما روشن است که وفاق به‌معنای حقیقی خود مورد تأکید آموزه‌های دینی است، اما اگر به نام وفاق قرار باشد هر تصمیم و انتصاب درست یا نادرستی توجیه شود، ظلم به مفهوم وفاق است. اگر قرار باشد در وفاق، مردم فراموش شوند، پس وفاق با چه کسی منظور است؟ جناب پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم که بحمدالله متن نهج‌البلاغه را در حافظه دارند، بار‌ها این فراز فرمان امام علی (ع) به مالک‌اشتر را تکرار می‌کنند که «و إنّما عِمادُ الدِّینِ و جِماعُ المسلمینَ و العُدَّهُ للأعداءِ العامَّهُ مِنَ الاُمَّهِ، فلیکُن صَغْوُکَ لَهُم، و مَیلُکَ مَعَهُم. ستون دین و جماعت مسلمانان و سازوبرگ در برابر دشمنان، توده مردم‌اند؛ پس، باید توجه و عنایت تو به آنان باشد.»

بله همین‌ها هستند که به رئیس‌جمهور رأی داده‌اند و از دولت چهاردهم انتظار گشایش در زندگی‌شان را دارند، اینها به‌جز گوشی امریکایی مشکلات مهم‌تری هم دارند. برای تشکیل خانواده به وام مناسب نیاز دارند. سالخوردگان بازنشسته حداقل انتظارشان داشتن بیمه درمانی برای کم کردن هزینه‌های گزاف دارو و درمان است. خانه‌های‌شان مانند برخی دولتمردان ژنراتور خانگی ندارد که خاموشی را راحت تحمل کنند. سفره‌شان هر روز کوچک‌تر می‌شود و در پیش چشم‌شان دغدغه برخی مدیران دولتی حق مأموریت به یورو و لایحه‌نویسی برای مثبت شدن استعلام‌شان است.  پس «این عموم مردم» که مولا در فرمان مالک می‌فرماید و دغدغه جناب رئیس‌جمهور هم هست، نوبت‌شان کی می‌رسد؟ همان‌هایی که صدا و رسانه و پروژه‌بگیرانی در فضای مجازی ندارند تا مسائل‌شان را فریاد بزند. چه زمانی مشکل استعلام و حق مأموریت ارزی مدیران دارای فرزند چندتابعیتی و آقازاده‌هایی که گوشی امریکایی خریده‌اند و منتظر رجیستری هستند، حل می‌شود که نوبت وفاق با مردم عادی برسد؟ ۱۰۰ روز نخست که در اولویت نبودند، امید است در ۱۳۰۰ روز آینده بالاخره نوبت شان شود.»

******

اولین قطعنامه فصل مدارا

روزنامه عصر ایرانیان نوشت:

پنجشنبه گذشته شورای حکام آژانس قطعنامه‌ای علیه برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران صادر کرد. قطعنامه به پیشنهاد سه کشور اروپایی انگلیس فرانسه آلمان و آمریکا تصویب شد و کشورهای چین و روسیه به این قطعنامه رای منفی دادند. اما شورای حکام بر اساس رای اکثریت قطعنامه صادر می‌کند و ترکیب به گونه‌ای از ابتدا معماری شده است که همیشه اکثریت آرا با کشورهای غربی است. این قطعنامه در حالی صادر شد که دولت آقای پزشکیان در چند روز گذشته با ارائه امتیازهایی به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی امیدوار بود مانع صدور قطعنامه شود. توقف غنی‌سازی ۶۰ درصد و پذیرش جایگزین بازرسان اخراج شده آژانس و اجازه بازدید به دبیرکل آژانس از مراکز فردو و نطنز و کارگاه‌های تولید و مونتاژ سانتریفیوژ از جمله این امتیازات بود. البته این کار مورد اعتراض نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار گرفت چرا که مخالف قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها بود. دو نکته قابل طرح در این موضوع وجود دارد:

یک. این اتفاق فرصتی برای واقعی شدن دیدگاه سیاستمداران و نخبگان داخلی خصوصا دولتمردان چهاردهم و حامیان آن درباره تحولات سیاست خارجی و بین‌المللی است. واقعیت مهم این است که سیاست‌ها در صحنه بین‌الملل با تغییر افراد تغییر نمی‌کند و این تصور که با استقرار دولت آقای پزشکیان و ادعای تعامل و دیپلماسی و مدارا با دشمن، روندها و سیاست‌های دیگران علیه ایران تغییر بنیادین خواهد کرد، تصور خامی است و این قطعنامه نشان داد که روندها به این راحتی تغییر نمی‌کند؛ خصوصاً در ایامی که تحولات جدی در صحنه بین‌الملل در حال رقم خوردن و فضا به شدت در حال قطبیزه شدن است.

نکته دوم برمی‌گردد به برنامه سه کشور اروپایی علیه جمهوری اسلامی ایران درباره استفاده از مکانیزم ماشه و جلوگیری از پایان یافتن قطعنامه ۲۲۳۱ در مهر سال آینده. کشورهای اروپایی مکانیزم ماشه (اسنپ بک)‌ را از سال ۹۸ فعال کردند اما تا انتها ادامه نداده‌اند تا به عنوان یک ابزار فشار علیه ایران برای کسب امتیازهای بیشتر استفاده کنند. همچنین چارچوبی بهتر از برجام برای تعامل و مهار ایران نداشته‌اند. الان نیز در تلاش هستند که با تهدید استفاده از ماشه توافق جدیدی بر ایران تحمیل کنند. این قطعنامه در راستای معتبر کردن تهدیدات شورهای اروپایی تلقی می‌شود. مکانیزم ماشه یک مکانیزم به شدت نابرابر و یک طرفه علیه ایران بود که متاسفانه در طول مذاکرات برجام به عنوان سازوکار حل اختلاف در داخل برجام مورد پذیرش آقای ظریف (وزیر وقت خارجه) و آقای عراقچی (مذاکره کننده ارشد برجام) قرار گرفت. و آثار و عواقب آن تا امروز گریبان‌گیر ماست.

در جمع‌بندی باید تاکید داشت که واقعیت صحنه بین الملل حکایت از آن دارد که با آرزوها و کلمات صرفاً زیبا از جمله مدارا با دشمن و یا تنش زدایی نمی‌توان منافع ملی را تامین کرد. کشورهای غربی با محوریت آمریکا به دنبال افزایش فشار بر ایران هستند، تا با یک توافق جدید محدودیت‌های بیشتری بر ایران نسبت به برجام تحمیل کنند. صدور این قطعنامه نشان داد دولت چهاردهم باید سریعتر سیاست خارجی خود را تغییر داده و تصوراتی مانند قدرت بازدارندگی توییت دیپلمات‌ها کنار گذاشته و واقع‌نگری را جایگزین نگاه‌های رمانتیک نماید.

******

نباید در تله مذاکره مجدد افتاد

روزنامه فرهیختگان با یاسر جبرائیلی، پژوهشگر سیاسی پیرامون قطعنامه صادره شورای‌حکام آژانس انرژی‌اتمی گفت‌وگویی را انجام داده که بخش‌هایی از این مصاحبه به شرح زیر است:

* باوجود ادعای تیم مذاکره‌کننده ایرانی مبنی بر بسته شدن پرونده PMD یا ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران در جریان برجام، در سال 2019 یعنی حدود چهارسال پس از برجام، ادعا‌های جدیدی علیه ایران مطرح شد، ازجمله اینکه ایران تورقوزآباد، مریوان، ورامین و شیان فعالیت‌های هسته‌ای داشته‌اند که به آژانس اعلام نکرده‌‌اند، یعنی دقیقاً بازگشتیم به مرداد 1381 که منافقین ادعا کردند ایران درحال ساخت تأسیسات غنی‌سازی در نطنز و اراک است و این‌ها را به آژانس اعلام نکرده است.  الان نیز ادعا‌های مشابهی مطرح کرده‌اند و می‌گویند ایران باید جواب بدهد و ما را قانع کند وگرنه متهم به ساخت سلاح هسته‌ای است. ایران هم توضیحات لازم و مکفی درباره این ادعا‌ها ارائه و هم دسترسی برای بازدید داد، حتی در اسفند 1401 مدیرکل آژانس رسما اعلام کرد موضوع مریوان حل‌وفصل و پرونده بسته شده است. منتها وقتی موضوع از اساس سیاسی و طرف مقابل به‌دنبال بهانه‌جویی است، با مذاکرات و توضیحات فنی، مسأله ختم نخواهد شد. الان در این قطعنامه اخیر شورای حکام از مدیرکل آژانس خواسته درباره این موارد، حداکثر تا بهار 2025 گزارشی جامع را آماده کند.

* یک روایت خلاف واقع از برجام این بود که تمامی تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران لغو شدند اما واقعیت این بود که تحریم‌های شورای امنیت لغو نشدند، بلکه به شکلی تعلیق شدند. چرا می‌گویم تعلیق شدند، به این دلیل که مفادی در قطعنامه 2231 گنجانده شد که طبق آن‌ها، اگر یکی از اعضای برجام ادعا کند یک عضو، این توافق را به‌صورت فاحش نقض کرده، طی فرایندی نهایتاً شورای امنیت سازمان ملل باید تشکیل جلسه دهد و قطعنامه‌ای برای تداوم لغو تحریم‌ها تصویب کند. اگر چنین قطعنامه‌ای تصویب نشد، کلیه قطعنامه‌های تحریمی 1696، 1737، 1747، 1803، 1835، 1929 و 2224 احیا خواهند شد. این مکانیسم، به مکانیسم ماشه معروف شد. اینک محتمل است پس از گزارش جامع مدیرکل آژانس در بهار 2025، یکی از اعضای اروپایی برجام مدعی نقض فاحش برجام شود، موضوع به شورای امنیت ارجاع شود و ایران محتاج تصویب یک قطعنامه در این شورا برای تداوم لغو تحریم‌ها باشد. روشن است که با یک وتو، چنین قطعنامه‌ای تصویب نمی‌شود و تمامی قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران باز می‌گردند.

* ما به‌هیچ‌وجه نباید در تله مذاکره مجدد برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه و احیای قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت بیفتیم چون تحریم‌های شورای امنیت سازمان در مقایسه با تحریم‌های آمریکا تقریباً هیچ به‌شمار ‌می‌روند. وقتی آمریکا از برجام خارج شده و تمام تحریم‌های خود را بازگردانده و وقتی اتحادیه اروپا پس از احیای تحریم‌های آمریکا به این تحریم‌ها پایبند بوده و به هیچ‌یک از وعده‌های خود مبنی بر ضمانت بهره‌مند شدن ایران از برجام بدون آمریکا عمل نکرده، احیای تحریم‌های شورای امنیت تغییری در وضعیت تحریمی ایران ایجاد نخواهد کرد.

* مبادا این جنجالی که بر سر قطعنامه آژانس راه افتاده و احتمالاً با فعال شدن مکانیسم ماشه تشدید شود، ما را دچار خطای محاسباتی کند و دوباره دیپلماسی التماسی را برای رفع تحریم‌ها آغاز کنیم. در دوره روحانی، کشور یا معطل امضای برجام بود یا معطل اجرای برجام یا معطل احیای برجام. این تجربه کفایت می‌کند و ایران باید اولاً برنامه‌های اقتصادی خود را فارغ از تحریم‌های آمریکا پیش ببرد و ثانیاً در اکتبر 2025 یعنی مهر 1404 محدودیت‌های قطعنامه 2231 را پایان‌یافته تلقی کند و برنامه هسته‌ای خود را توسعه دهد؛ چه مکانیسم ماشه اجرا شود و چه نشود.

******

آیا پزشکیان همه صداهای اطراف خود را می‌شنود؟

سایت مشرق‌نیوز نوشت:

درحالی‌که رئیس‌جمهور در تدارک اولین سفر استانی خود در سیستان و بلوچستان بود به ناگهان ستاد هدفمندی یارانه‌ها در خبری که تنظیم آن بوی شیطنت‌های خاص سیاسی می‌دهد اعلام کرد که تا زمانی که اعتبار لازم از سوی وزارت نفت صورت نگیرد امکان پرداخت یارانه را نخواهد داشت. هم‌زمان با پخش این خبر شایعه دیگری نیز پخش شد که بیمه تکمیلی بازنشستگان تأمین اجتماعی نیز قطع‌شده است. در کنار هم قرار گرفتن این دو خبر التهاب شدیدی در جامعه به‌ویژه دهک‌های بالایی ایجاد کرده و برخی گمان کردند که کلیه خدمات اجتماعی دولت در یک‌شب قطع‌شده است.

البته همه این اخبار را باید در کنار گزارش مرکز آمار قرارداد تا موج درونی آن را به‌خوبی درک کرد. مرکز آمار در آخرین گزارش خود نوشته است که وضعیت درآمد خالص ملی سرانه در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۳۹۰، ۲۰ درصد کاهش‌یافته است.پخش اخبار متعدد و گزارش‌های متناقض از درون دولت نشان می‌داد که در شرایطی که یارانه روی قشر قابل‌توجهی از جامعه اثر مستقیم دارد انتشار شایعاتی چون حذف آن می‌تواند مانند یک بمب ساعتی رهاشده در خیابان عمل کرده و بازی را به مرحله غیرقابل برگشتی ببرد. حتماً رئیس‌جمهور به‌خوبی می‌داند که ریشه حوادثی چون آشوب‌های سال ۱۳۹۶ عملکرد دولت در حوزه اقتصادی و ناامیدی فزاینده مردم از حل مشکلاتی مانند بیکاری و رکود در آینده بود. بررسی‌های تحقیقی نشان می‌دهد که نه در دی ۹۶ و نه در سال ۹۸ هیچ اثری از «مسئله حاکمیتی» در حوادث پیش‌آمده پیدا نشده و صرفاً استرس‌های اقتصادی و اجتماعی روی تشدید آن اثر داشته است.

در حال حاضر خطر جدی بیخ گوش رئیس‌جمهور تکرار حوادثی است که از درون «ناترازی‌های مرکب» بیرون خواهد زد، البته این شکل جدید از نا ترازی محصول تناقض در حکمرانی بوده که پزشکیان با کنترل دولت از درون باید برای آن فکری اساسی کند. واقعیت آن است که در ماجرای پرداخت یارانه بافاصله کمتر از ۲۴ ساعت سیگنال‌هایی داده‌شده است که در درون و بیرون از کشور تفسیرهای متعددی دارد. رئیس‌جمهور باید این صداها را شنیده و با هوشمندی و ظرافت پاسخ‌های درخوری بدهد. این پاسخ‌های فضای درونی کشور را از مرز رسیدن به خط آنتالپی آشوب فاصله داده و به عناصر بیرونی فرصت سوءاستفاده را نخواهد داد. البته این صرفاً یک پیش‌بینی نیست، انبوهی از اطلاعات نشان‌دهنده این است که جریانی مشکوک در داخل و حلقه جنگ‌طلبان خارجی به اجماعی رسیده‌اند که هدف نهایی آن پروژه تخریب اقلیم و اتمسفر ایران به امید براندازی است. راه‌حل عبور از این وضعیت تا قبل از دی‌ماه دقت نظر رئیس‌جمهور در اطرافیان، رقبای داخلی و دشمنان بیرونی است.

******

چند نکته درباره تعامل عبدالحمید با دولت

خبرگزاری فارس نوشت:

مولوی عبدالحمید پس از یک دوره نسبتا طولانی کناره‌گیری از تعاملات علنی با نهادهای دولتی، اینک دوباره تبدیل به سخنران مجالس رسمی محافل دولتی شده است. بحث و گفتگو درباره این مسیر سیاسی جدیدی که در سیستان و بلوچستان شروع شده و اینکه چه میزان در اطراف آن تدبیر و دوراندیشی در نظر گرفته شده، بسیار مهم است. دولت پزشکیان در سیاست داخلی، پروژه مرکزی «وفاق» را مدتی است که دنبال می‌کند. دولت او برای اجرای این پروژه همانند همه دولت‌های قبلی که فرصت پیدا کرده‌اند که ایده مرکزی خود را اجرایی کنند، آزاد هست و حتی برخی ملاحظات که اتفاقاً به لحاظ حاکمیتی بعضاً بسیار مهم هم هستند، کنار گذاشته شده و او نیز تصورات خود از «وفاق» را در حال اجرا هست. انتخاب یک استاندار بلوچ و اهل‌سنت برای سیستان و بلوچستان، یا استاندار عرب برای خوزستان و همچنین انتخاب یک استاندار کُرد و اهل‌سنت برای کردستان، بخشی از نشانه‌های است که او پروژه سیاسی وفاق را با گام‌های بلند آغاز کرده است.

اینکه رفتار سیاسی مولوی عبدالحمید تغییر کرده، یا دولت تغییر رفتار داشته و یا حتی شفاف‌تر اینکه کدام طرف کوتاه آمده و یا حتی در پشت‌صحنه واقعاً تعاملی حقیقی و دوطرفه در حال اتفاق هست، گرچه به لحاظ سیاسی جذاب و تامل برانگیز باشد ولی آنچه بیشتر می‌توان به آن استدلال و اطمینان کرد این است که انتخاب استاندار بلوچ و اهل‌سنت برای سیستان و بلوچستان و تغافل درباره برخی رفتارهای تنش‌آفرین دو سال گذشته در طرف حاکمیتی ماجرا به‌وضوح دیده می‌شود و اینک مولوی عبدالحمید است که فراتر از سخنرانی باید با اقدامات عملی نشان بدهد که به این اقدامات پاسخ واقعی و عملی نشان خواهد داد و صد البته ثابت کند که یکبار دیگر با یک تعامل و اعتماد شکست‌خورده دیگر روبه‌رو نیستیم. بنابراین دور از هیاهوهای رسانه‌ای و جناحی، چند شاخص مهم ذیل معیاری برای سنجش عملی میزان تعامل و رفتار واقعی مولوی عبدالحمید خواهد بود.

الف: تمکین به نتایج عادلانه قضایی پرونده هشت مهر زاهدان و درنظرگرفتن اقدامات دلجویانه درباره قربانیان این پرونده و عدم ادامه تنش‌آفرینی درباره این حادثه تلخ در افکار عمومی

ب: اقدامات عملی برای کمک به خشکاندن ریشه‌های سیاسی و مذهبی تروریسم تکفیری در جنوب شرق

ج: داشتن حد یقف عادلانه و واقع‌گرایانه درباره میزان و اندازه مطالبات قومی، مذهبی و سیاسی و دادن پاسخ‌ها هم‌تراز و اقدامات متناسب با هر گامی که در این زمینه برداشته شده و یا خواهد شد

د: تنش‌زدایی در بیان مواضع علنی و به‌خصوص در خطبه‌های نمازجمعه

ه: بیان اقدامات و خدمات انجام شده و یا در حال انجام نهادهای دولتی و حاکمیتی در سیستان و بلوچستان به‌جای تکرار سیاه‌نمایی‌ها

بدیهی است که نهاد دولت و حاکمیت نیز همانند دهه‌های گذشته وظایف سنگینی برای کسب رضایتمندی‌های اقتصادی، معیشتی، فرهنگی، قومیتی و سیاسی اهالی جنوب شرق دارد و باید بیش از گذشته و با توان بیشتر به مردم سیستان و بلوچستان خدمت کند و به همه نیازها و مطالبات آنها پاسخ درخور بدهد.

******

ترامپ، فهد و صدام

محسن هاشمی رفسنجانی با اشاره به لزوم مذاکره میان ایران و آمریکا در روزنامه شرق نوشت:

پس از اعلام پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و بازگشت او به کاخ سفید در دو ماه آینده، واکنش‌ها و تحلیل‌های گوناگونی در داخل کشور شنیده می‌شود. برخی دوره آینده را همانند دوره گذشته ترامپ، بستری برای تشدید تحریم‌ها، ترورها و فشارها به نظام و مقاومت حداکثری می‌دانند و هم‌زمانی دوران مسئولیت مشترک ترامپ و نتانیاهو را تهدیدی جدی برای نظام محسوب می‌کنند، اما برخی دیگر که ترامپ را از نظر شخصیتی، تاجرمسلک و اهل معامله می‌شمارند، او را برای حل مسائل ایران و آمریکا مناسب‌تر از گزینه حزب دموکرات می‌دانند و به ترامپ به‌عنوان یک فرصت می‌نگرند. 

 البته واقعیت این است که وضعیت ایران در دوره قبلی ترامپ با شرایط فعلی قابل مقایسه نیست. دولت روحانی با برجام و وضعیت ارزی و تجاری قابل قبول رویارویی را با ترامپ آغاز کرد و از رأی 23 میلیون نفری، یعنی حدود هفت میلیون رأی بالاتر از رئیس‌جمهور فعلی برخوردار بود. کشورهای اروپایی، روسیه و چین نیز در حمایت از ایران در شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای منسجم‌تر عمل می‌کردند و به همین علت اقدامات ترامپ علیه ایران با ناکامی اولیه مواجه شد و در نهایت به ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی منجر شد. ولی شرایط فعلی به نظر متفاوت است. از یک سو رکود ناشی از کرونا و ادامه تحریم‌ها موجب کاستن از ذخایر ارزی و طلای کشور و سقوط ارزش پول ملی به مرز 70 هزار تومان در برابر یک دلار رسیده است، از سوی دیگر مشارکت در انتخابات نیز پایین آمده و در مرحله اول انتخابات کمتر از 40 درصد و در مرحله دوم کمتر از 50 درصد شرکت کردند و هم‌زمان معادلات بین‌المللی نیز به نفع ایران در جریان نیست.

برخی از کشورهای اروپایی نظیر آلمان که ترمز آمریکا علیه ایران بوده، خود به مشوق برخورد با ایران تبدیل شده‌اند، روسیه نیز به خاطر جنگ اوکراین در سایر موضوعات جهانی منفعل عمل می‌کند و چین هم عملا کشورهای متمول عربی را ترجیح داده و در موضوع جزایر سه‌گانه ایرانی، شاهد پالس‌های مثبت به نفع آنها هستیم. به این شرایط وخامت وضعیت خاورمیانه و ترورشدن فرماندهان نیروهای مقاومت و حملات هوایی اسرائیل به ایران را نیز بیفزایید. شرایط دشواری است و ناخودآگاه ذهن را به سال‌های ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷ و مقطع پایانی جنگ تحمیلی می‌برد.  

کسانی که می‌گویند ما نمی‌توانیم با قاتل سردار سلیمانی مذاکره کنیم، سیره پیامبر را در برخورد با آمر و قاتل حمزه سیدالشهدا چگونه توجیه می‌کنند؟ کسانی که نیروهای مسلح را برای واکنش‌های شتاب‌زده به حملات اسرائیل یا آغاز و آزمایش سلاح اتمی تحت فشار می‌گذارند، آیا به عنوان ستون پنجم دشمن برای رساندن کشور به لبه پرتگاه عمل نمی‌کنند؟ در این شرایط حساس، باید عقلانیت جای عصبیت، شعور جای شعار، تأمل جای تعصب را بگیرد و بیش از نگران‌بودن برای وجهه و رأی دلواپسان به خود، برای آینده ایران و فقر مردم نگران باشیم. 

******

پزشکیان مردم را برای هورا به خیابان نیاورد!

سفر مسعود پزشکیان به سیستان‌وبلوچستان متفاوت از سفرهای استانی مقامات پیشین قلمداد شده است. در این رابطه عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت:

«سفر رئیس‌جمهور به استان سیستان و بلوچستان چند ویژگی مهم داشت. این را به عنوان کسی می‌گویم که اصولاً با سفر‌های استانی رؤسای جمهور، آنچنان که به لحاظ فرم و محتوا در ساختار سیاسی ایران تعریف شده است، مخالف بوده‌ام. زیرا این سفر‌ها معمولاً هیچ برنامه‌ریزی نداشتند. در بیشتر مواقع مردم را جمع می‌کردند تا برایشان هورا بکشند. بعد هم بودجه‌های خارج از ردیف برای این کار و آن کار تصویب می‌شد تا محبوبیت ایجاد کند که نه تنها گره‌گشا نبود، بلکه امیدواری شهروندان و کرامت‌شان را خدشه دار می‌کرد.

آقای پزشکیان هم با سبک و سیاق سفر‌هایی که انجام می‌شد و به لحاظ شکل استقبال مردم که در نهج البلاغه صریحاً رد شده است، موافق نبود. برای همین هم صریحاً گفته شد که برنامه استقبال‌هایی که می‌آیند و هورا می‌کشند و... کنار گذاشته شود. این البته به معنای قطع ارتباط رئیس‌جمهور با مردم نیست بلکه در برنامه‌های مربوط به این سفر‌ها چنان که مشاهده کردیم از مقامات تا نمایندگان اقشار مختلف حضور دارند. مقامات استان می‌آیند تا حرف بزنند، انگیزه بگیرند و کار کنند؛ بنابراین به لحاظ شکلی به نظر من یک اتفاق مهم است که آقای رئیس‌جمهور دچار سفر‌های فرمال و شکلی گذشتگان نشد.

اما از نظر محتوایی هم این سفر اهمیت داشت که سفر اولشان به سیستان و بلوچستان بود؛ استانی که از قبل مشکلات زیادی داشته و در دو سال اخیر هم مشکلاتش بیشتر شده است. ملاقات با متنفذان محلی از جمله مولوی عبدالحمید اقدام سیاسی خوبی بود. به باورم در این سفر یک بازسازی سیاسی و امنیتی انجام شد که ارزشش از هر چیزی بیشتر است. اولین سفر آقای پزشکیان معنای روشن و خوبی داشت و امیدواریم جزئیات سفر و نتایج آن که در آینده مشخص می‌شود از افزایش آرامش در استان و بهبود کارآیی نهاد دولت در منطقه خبر بدهد. بویژه که استاندار اهل سنت انتخاب شده است.

البته امیدوارم به لحاظ انسجام ملی به جایی برسیم که نگوییم استاندار کرد است یا عرب یا اهل سنت و افراد به صرف شایستگی‌ها و توانایی‌هایشان انتخاب شوند. هر چند در وضعیت فعلی وقتی یک گروه به صورت معناداری در ساخت قدرت حضور نداشته باشند، طبیعی است که تصور شود حتماً تبعیضی وجود دارد و انتخاب استانداران از اقوام و مذاهب مختلف اهمیت دارد.»

******

انتقاد کیهان از اصلاح‌طلبان تندرو

روزنامه کیهان نوشت:

رویکرد دشمنانه‌ای که اروپایی‌ها در ماه‌های اخیر با اقدامات غیرسازنده، ادعاهای واهی و فشار‌های سیاسی در پیش گرفته‌اند بیش از هر چیز مبتنی بر تصوری اشتباه و همچنین محاسبه‌ای غلط از واکنش ایران صورت گرفته است. اروپا با این فرض که ایران در دولت چهاردهم مشتاق انعقاد هر توافقی در دوران پایان برجام است، با تکرار مسیری که در زمان برجام و در زمان بیانیه سعدآباد و توافق بروکسل در پیش گرفته شد راه امتیازگیری و عقب‌نشینی ایران را تشدید فشارهای سیاسی و به‌طور ویژه استفاده از باگ بزرگ مکانیزم ماشه در برجام می‌بیند. از سویی دیگر محاسبه غلط آنان از واکنش خنثی یا ضعیف ایران به گسترش پله به پله فشارهای غرب، آنان را در دستاویز قرار دادن سازوکار اسنپ‌بک (مکانیزم ماشه) تشویق می‌نماید. روی کار آمدن ترامپ نیز در کنار دو مورد فوق‌، عامل دیگری است که در جری‌تر شدن اروپایی‌ها در مسیر تشدید اقدامات خصمانه خود نقش مهمی ایفا می‌کند.

در برابر این عوامل و پیش‌فرض‌های غرب، واقعیت امر نشانگر این است که مواضع سازنده‌ای که از سوی عراقچی، غریب‌آبادی، اسلامی و کمالوندی در کنار برخی اظهارات نسنجیده از سوی دیگر افراد در دولت عنوان شده نشانگر این است که ایران برخلاف دوران مذاکرات 82 تا 84 و مذاکرات برجام، مشتاق توافق به هر قیمتی نبوده و در طی سال‌های اخیر توانسته است فشار سهمگین تحریم‌هایی که بدون قطعنامه سازمان ملل و در ذیل قوانین و لوایح تحریمی آمریکا بر کشور وارد شده است را خنثی سازد. از سویی دیگر نیز اروپا اکنون به وضوح این نکته را دریافته است که فعال‌سازی مکانیزم ماشه نه‌تنها دستاوردی در فشار بیشتر بر ایران را به همراه نخواهد داشت که پس از 5 دهه ایران را به سمت خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای NPT سوق خواهد داد.

اما علاقه مفرط طیف تندرو مدعی اصلاحات به تحقیر و فشار از سوی اربابان غربی خود، یکی از همیشگی‌ها در طی بیش از دو دهه چالش غرب و ایران بر سر برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان بوده است. آنان در هر مرحله‌ای عمل غرب را درست و مقصر را در داخل کشور جست‌وجو می‌کردند. تعهد این طیف به غرب و اهداف آن و امیال آن را در کمتر افراد غربی در دل اروپا و آمریکا می‌شود دید. از عجایب این طیف همین بس که فرید زکریا غرب را در بدبینی ایران به مذاکره با آنان مقصر دانسته و طیف تندرو مدعی اصلاحات این بار نیز ایران را در زودتر عقب‌نشینی نکردن مقصر می‌دانند. در همین راستا سخنگوی دولت اصلاحات در توئیتی عجیب عنوان داشت: به نظر می‌رسد باز هم دیر اقدام به مصالحه کردیم. باید به این افراد گفت: «اگر دیده مجنون آمریکا‌نشینی به غیر از خوبی غربی نبینی».