به گزارش ایران، چرا رئیسجمهور پزشکیان و دولت او از نزاعهای سیاسی و مجادلات روزمره جناحی فاصله میگیرند؟ این سؤالی است که پرسیده نمیشود. علی الخصوص افراد یا جریانهایی که اساساً با دعوای سیاسی هویت پیدا کردهاند، این پرسش را مطرح نمیکنند. زیرا با طرح این پرسش و پاسخ به آن، واقعیتهایی آشکار میشود که این واقعیتها، اتفاقاً بدون کارکرد بودن آن جریانهای نزاعمحور را روشن میکند. چنین پاسخی نشان میدهد که جریانهایی از این دست، بخشی از مسأله هستند و نه راهحل. به رغم مقاومت این جریانهای بحرانزا و بحرانزی، آن سؤال همچنان باقی است: چرا پزشکیان و دولتش از نزاع سیاسی فاصله میگیرند؟ پاسخ در دو واقعیت نهفته است. اول اینکه نزاعها ی سیاسی نتوانسته هیچ مشکلی را از کشور حل کند. دوم اینکه این جدالها به شدیدترشدن ناترازیها و بالاگرفتن بحران مدیریت دامن زدهاند. به همین دلیل، دولت پزشکیان برای اینکه نقطه توقفی بر رقابتهای ناکارآمد و نزاعهای مسأله ساز سیاسی بگذارد و توجه خود را معطوف به «حل مسأله» کند، وفاق را برگزیده است. درعین حال برای اینکه نشان دهد مسألههای کشور و مردم، نه با تنش سیاسی، بلکه با همافزایی و همکاری نیروهای سیاسی حل میشود، وفاق را برگزیده است. نمیدانیم فرجام وفاق چه میشود. آیا میتواند پایدار بماند یا همچون سایر پویشها در کوره رقابتهای سرمایه سوز سیاسی ذوب میشود؟ زمان داوری خواهد کرد. اما تا اینجا، وفاق آمده تا به یک تغییر راهبردی تعیین کننده در سیر حرکت اجرایی و اداره کشور تبدیل شود. این تغییر ریل، درست شبیه تغییرات ساختاری اقتصادی است که دولت سازندگی بنیان گذاشت.
ایران در آغاز دولت سازندگی
آیا میتوان میان دولتهای سازندگی و وفاق ملی شباهتی یافت؟ نقش و جایگاه مسعود پزشکیان با آیتالله هاشمی رفسنجانی که در انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژهای داشت، قابل مقایسه نیست. به لحاظ تاریخی و ترکیب نیروهای سیاسی هم این دو دولت تفاوتهای بسیار دارند. اما دولتهای سازندگی و وفاق ملی در یک چیز اشتراک دارند؛ دولت سازندگی تشکیل شد تا پس از هشت سال جنگ تحمیلی، چهره کشور را نوسازی، ویرانیها را بازسازی و ساختار اقتصادی را بهسازی کند. دولت وفاق ملی هم پس از سالها جنگ اقتصادی و سلسله ضعفهای مدیریتی تشکیل شد که باعث بروز ناترازیهای جدی شده است.
از دولت سازندگی آغاز میکنیم. بنا به گزارش «دنیای اقتصاد» در پایان جنگ «بودجه دولت در سال ۶۷ یکسوم سال ۱۳۵۵ بود.» تورم دو رقمی شده بود که به همراه رکود، وضعیت ویژهای را برای اقتصاد رقم زد. سرمایهگذاری تعطیل و بخش صنعت تنها تولیداتی را تولید میکرد که در جبههها کاربرد داشت. تورم تا 50 درصد هم افزایش یافت و این درحالی بود که «ایران در طول ۸سال جنگ تحمیلی ۲۷.۳ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست داد.» رشد اقتصادی منفی 6 درصد و کاهش فروش نفت به 2 میلیون و 600 هزار بشکه در روز، بازسازی و اساساً آنچه به سازندگی کشور معروف شد را ضروری میکرد. گریزی جز سازندگی و تمرکز دولت بر آن نبود.
ایران در آغاز دولت وفاق ملی
اگر دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی پس از جنگ تحمیلی فعالیت خود را آغاز کرد، دولت پزشکیان فعالیت خود را پس از یک جنگ طولانیتر اقتصادی آغاز کرده که هنوز تمام نشده است: تحریم ها. تحریمها به همراه مشکلات مدیریتی و ناتوانی نظام اداری در رفع مسائل، به بروز ناترازیهای جدی منتهی شده است. تورم 40درصدی 1402 به گواه مرکز آمار، وجود روزانه حداقل ۲۶۰ میلیون متر مکعب ناترازی گاز، ناترازی 18هزار مگاواتی در حوزه برق، بحران آب، روابط پرتنش در سیاست خارجی، وجود شکافهای جدی در سیاست داخلی و وجود ساختارهای مدیریتی زیانده اما متصلب در بخشهای مختلف اقتصادی و شکلگیری گروههای منفعتی خاص، بیانگر وضعیتی است که دولت پزشکیان کار خود را از آن آغاز کرده است.
شباهتهای سازندگی و وفاق
بنابراین دو دولت سازندگی و وفاق ملی در وضع آسیب پذیر اقتصادی که به ارث بردهاند یا وضعیتی که باید کار خود را در آن دنبال کنند، تا حد زیادی باهم شباهت دارند. البته غیر از این تفاوت که در آغاز بکار دولت سازندگی جنگ تحمیلی تمام شده بود، اما در دولت پزشکیان جنگ اقتصادی از مسیر تحریم همچنان ادامه دارد. اما میان این دو دولت، یک شباهت دیگر هم وجود دارد که از جنس سیاست است. این دو دولت، هر دو عامدانه و براساس خواست ناشی از ضرورت کشور، تصمیم گرفتند از وارد شدن به درگیریهای سیاسی و جناحی خودداری کنند و همه تلاش خود را معطوف به حل مشکلات کشور کنند. نقل است که آیتالله هاشمی رفسنجانی به اعضای کابینه نخست خود تأکید کرده بود که تمام توجه خود را معطوف به کارهای وزارتخانهها بکنند و مواجهه با مسائل سیاسی را به او واگذار کنند. امروز دولت چهاردهم نیز به همان اندازه تلاش میکند از شکافهای سیاسی فاصله بگیرد و در مقابل بر کارکردهای اجرایی و عملی به مثابه یک قوه مجریه تمام عیار تأکید میکند. شباهت دیگر این دو دولت، حضور افرادی از همه جناحهای سیاسی کشور در کابینه است. در دولت نخست سازندگی حضور چهرههای مطرح اصلاحطلب که در آن زمان چپ خوانده میشدند، پررنگ بود. سیدمحمد خاتمی و سیدمصطفی معین از جمله این چهرهها بودند. در دولت وفاق ملی نیز هم چهرههایی اصولگرا و هم اصلاحطلب، از اغلب طیفهای آن حضور دارند.
امروز همان دیروز نیست
به رغم شباهتهای دولتهای سازندگی و وفاق ملی، یعنی در حجم مشکلاتی که این دولتها با آنها مواجه بوده و هستند، رویکرد مبتنی بر همگرایی که در داخل دنبال کرده و میکنند یا کابینه به نسبت ائتلافی، باز هم تفاوتهایی میان آنها وجود دارد. دولت سازندگی آمده بود تا «بسازد.» دولت وفاق ملی آمده است تا «حل مسأله» کند. میان ساختن و حل مسأله، تفاوت وجود دارد. در ساختن و سازندگی، نوعی اجماع ملی وجود دارد؛ خرابیها ناشی از جنگ است و همه قبول دارند که باید بازسازی بسرعت دنبال شود. اما در دوران ناترازی، درباره خود «مسأله»ها توافق وجود ندارد، چه رسد به اینکه درباره «حل مسأله» توافق وجود داشته باشد. چون ناترازیها محصول سوءمدیریتها، کاستیهای اداری و نواقص تصمیم گیریهای اجرایی و مدیریتی است. بخش دیگر ناترازیها ناشی از افزایش شکافها، درگیریهای سیاسی و سیاست حذف و طرد نیروهای مقابل است. در دوران دولت سازندگی هنوز شکافهای سیاسی، نواقص اجرایی و حلقههای بسته مدیریتی به این گستردگی نبود. در آن زمان، دولت تازه استقراض از صندوقهای بازنشستگی را آغاز کرده بود، اما الان دولت تقریباً همه حقوق بازنشستهها را پرداخت میکند و این علاوه بر حقوق کارکنان دولت است. به طور خلاصه، در دوران سازندگی اجماع نسبی درباره ضرورت سازندگی وجود داشت، اما اکنون برخیها حتی وجود مسأله و علت وجود آن را نیز انکار میکنند. از این رو، اگر به وزانت سیاسی رئیس دولت سازندگی نگاه کنیم و آن را با شرایط سیاسی امروز مقایسه کنیم، میتوانیم دریابیم چقدر کار مسعود پزشکیان سخت و دشوار است. مجید قاسمی، رئیس کل وقت بانک مرکزی روایت میکند وقتی برای جذب سرمایه لازم برای پروژههای بزرگ باید از کشورهای دیگر «یوزانس» میگرفتند (یوزانس تأمین مالی کوتاه مدت خارجی است، در مقابل فاینانس که بلندمدت است) با مقاومت شدید جریان چپ در مجلس مواجه شدند. او برای حل این مشکل به رئیسجمهور یعنی آیتالله هاشمی رفسنجانی مراجعه میکند. قاسمی روایت میکند: دیدم چهره ایشان برافروخته شده و این جمله را گفتند «من آبروی خودم را برای سازندگی کشور گذاشتم، هیچ تردیدی نکنید و اقدام کنید.» مجید قاسمی میگوید «اینها تصمیمات سختی بود.» اما نکته اینجا است: حل مسألههایی که امروز ایران با آن مواجه است، به تصمیمهای به مراتب سختتری نیاز دارد.