نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: مروارید، چاپ اول، پاییز 1403
240000 تومان، 202 صفحه
*****
صحنهای را در ذهن خود مجسم کنید آنهم در این عصر کتاب و کتابت که شخصی به دلیل صوفیگری در خانه خود مراسم کتابشویی راه بیندازد؛ در روزی مشخص، همه کتابهای شخصی خود را که از چند هزار تجاوز میکند، چه آنهایی را که خودش نوشته و چه آنهایی را که به قلم دیگران طی سالهای متمادی خریده و خوانده است، در مراسمی در مقابل چشم اطرافیان و چندین دوربین فیلمبرداری به آتش بکشد و یا اینکه در باغچه حیاط خانه خود جمله آن کتابها را در زیر تلی از خاک دفن کند و آن وقت بر روی آنها درخت بکارد و هنگام آب دادن این عبارت را با صدای بلند بر زبان آورد: «شما ای کتابها، روزگاری برای من دلیل و راهنما بودید و الآن که به وصال رسیدهام دیگر نیستید، حرفی برای گفتن ندارید. هذا فراق بینی و بینک»! در این صورت افکار عمومی که غالبا سواد خواندن و نوشتن دارند چه قضاوتی درباره رفتار چنین شخصی خواهند کرد؟! اصلا در صورت حضور در آن مراسم آیا به او اجازه میدهند که اینچنین به جان کتابهای بیزبان خود بیفتد و این محصول بزرگان اندیشه را نیست و نابودشان کند؟! بعید به نظر میرسد امروزه کسی از نزدیک شاهد این صحنه باشد اما بیتفاوت از کنار آن عبور کند. حتما واکنشی نشان خواهد داد که با مخالفت یا تمسخر همراه خواهد بود. حتی کسانی هم که اهلیتی با کتاب ندارند و عاری از خواندن میزییند توان هضم این رویداد را نخواهند داشت، چه رسد به کسانی که سر و کارشان با کتاب است و خواندن از ضروریات زندگیشان به شمار میآید.
باید گفت اين عمل صحیح يا غلط، واقعيتي است كه جايي مستقل در تاريخ تصوف ما باز نموده و توسط برخي از پیران طریقت و مشایخ صوفيه در سدههای نخستین و میانه هجری به وقوع پيوسته است. درنتیجهی این امر، جهانهایی مکتوب به عمد از دید ما پنهان شده و از دسترس مخاطبان خارج گردیده است که اگر این سنت اجرا نمیشد شاید چنین جهانهایی از دست نمیرفت و ما را از وجود خود محروم نمیساخت.
«کتابشویی صوفیان» به قلم احمد راسخی لنگرودی درآمدی است انتقادی به این سنت تاریخی در تصوف که به تازگی توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است.
راسخی لنگرودی در بخشی از مقدمه کتاب خود آورده است: «در سنت گذشته فقط عدهای از جماعت صوفیه دست به این کار میزدند. شمارشان چندان زیاد نبود. اما آنقدر بود که نقد و نظرهایی را معطوف خود کند و موضوعی مستقل را به خود اختصاص دهد. آنها زمانی دست به این کار میزدند که با تغییر حالت و دگرگوني شرايط روحي مواجه میشدند و به اصطلاح صوفیان، به مرتبه وصول نایل میآمدند. مصداق همان عبارت معروف صوفیان که به وقت مراسم کتابشویی بر زبان صوفی جاری میشود: «نعم الدلیل انت و اما الاشتغال بالدلیل بعد الوصول محال». آنجاست که از هر چه کتاب و نوشتنی است دست میشستند و آنها را از میان میبردند تا دیگر نه خود بخوانند و نه دیگران و نه معاصرین و نه آیندگان. در چنین شرایطی، از دوات و قلم دور میشدند و به ناگهان از آنها دل میبریدند. در تلقی آنان چه کاری برمیآید از این دوات و قلم در شرایطی که صوفی از مرتبه علم گذر کرده و به مرتبه معرفت و یقین واصل شده باشد؟ درخور شستن است. انگار کتابها فقط ماموریتشان این است تا در نقطهای حضرات صوفی را دلالتشان کنند، به محض آنکه دلالتشان کردند و به مقصودشان رساندند آماده رفتن به قربانگاه میشوند!
«کتابشویی صوفیان» در پانزده جُستار نوشته شده است که مهمترین آنها را سه جُستار دهم تا دوازدهم تشکیل میدهد. در این سه جستار حکایتهایی را از ماجرای کتابشویی تعدادی از صوفیان از نظر میگذراند که از جملهی مهمترین آنها عبارتند از: ماجرای کتابشویی ابوسعید ابوالخیر، ابوحیان توحیدی، ابوبکر شبلی، ابوسلیمان دارانی، یوسف بن اسباط شیبانی، سفیان ثوری، داوود طائی، ابوعمروبن اعلاء مازنی، بشر حافی، ابوالحسین بن خلال، عین الزمان جمالالدین گیلى، و تعدادی دیگر از بزرگان و مشایخ صوفیه که نام و وصفشان به شرح در این مجموعه آمده است.
پارهای از جستارهای کتاب را این عناوین تشکیل میدهد: «تصوف چیست؟ صوفی کیست؟، «چرا کتابشویی؟!»، «علم ظاهر به مثابه سنگ استنجاء!»، «شمس که نمینوشت»، «دوات به مثابه عورت!»، «بیچاره مردهدلان!»، «بر بال حکایات»، «صوفیانی که مینوشتند»، «کتابشویی؛ دکان مبارزه با علم و فلسفه».
پایانبخش کتاب فرهنگ و اصطلاحات صوفیان کتابشوی و نیز منابع و مآخذ مورد استفاده نویسنده است.
از احمد راسخی لنگرودی تاکنون کتابهای زیادی در زمینههای مختلف فلسفی، اجتماعی، تاریخی، و فرهنگی به چاپ رسیده است که پارهای از مهمترین آنها عبارتند از: «با سقراط در شهر گفتگو»، «کافه پرسش»، «غرب و قومیت»، «غربت علم»، «اندیشه و سیاست»، «افقهای ناکجاآباد»، «سارتر در ایران»، «مهار قدرت»، «موج نفت»، «کافههای روشنفکری»، «یادداشتهای یک کتابباز»، «کتابیادهای یک نویسنده»، و. ...